منو
ولادت حضرت زینب (س)، حنیف طاهری

ولادت حضرت زینب (س)، حنیف طاهری

  • 8 تعداد قطعات
  • 6 دقیقه مدت قطعه
  • 97 دریافت شده
مدیحه سرایی به مناسبت ولادت حضرت زینب (س) با مدیحه خوانی حنیف طاهری، سال 1394

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 6:25
    تو دلا را می بری لیلایی نور چشم و کوثر زهرایی تو یکی یه دونه ی مولایی یا زینب هر کی به تو دل داده پیش پات افتاده شاد شادُ آزاده این دل ما مجنونِ چشامون بارون خماریم تو میخونه اومده لیلی و دلبر حسین اومده خواهر شاه عالمین دختر شیر نر بدر و حنین تو دلا را می بری لیلایی نور چشم و کوثر زهرایی تو یکی یه دونه ی مولایی یا زینب ماه شبای ارباب نور عالم تاب ما گداها رو دریاب تو دختر زهرایی دلبر مولایی بانوی بی همتایی تویی کوه صبر و اسوه ی وفا تو خدای جود و معدن سخا تویی، تو خواهر شاه کربلا تو ستاره ی و توخورشیدی تو به خونه ی دلم تابیدی تو ستون محکم توحیدی یا زینب با تو من مجنونم به تو من مدیونم پای عشقت می مونم حرمت رویامه خواب این شبهامه همه دین و دنیامه من می خوام مدافع حرم بشم خاک پای بانوی کرم بشم سپر حرم با این سرم بشم چشامون به چشمای ولایته جون دادن تو راه تو سعادته آخر راه جنون شهادته یا زینب
  • 5:13
    دختر کبرای حیدری آینـه حُسن مـادری آیـه تطهیـر فـاطمه کوثر زهـرای اطهری زینب اول، حسین دوم دار و ندار امام سوم بهشت مادر اومد کوثرِ، کوثر اومد دختر حیدر اومد فاطمه را نور عین تو شفیعه ی عالمین تو اقتدار و جلال و قدر تویی حسین و حسین تو این گل طاهاست زینب باباست تمام زهراست زینب کبراست تـو در جــلالت پیمبـــری تو برق شمشیر حیدری تو بر حسین تو بر حسن ز کودکی کرده مادری تمام زهرا، تمام حیدر بود نگاهش سوی برادر
  • 5:45
    نخواهد منشی عشقم قلم جز شاخه طوبا نجوید صفحه ای غیر از حریر و سندس و دیبا نباید تار و پود آن مگر از گیسوی حورا پس آنگه دستیاری باید او را از ید بیضا نگارد تا دبیرعشق مدح زینب کبری به اثبات مقام زینبی شاهد در این مطلب ملقب بودنش صدیقه وخود فاطمی منصب رقم بر صفحه ی ایجاد نام نامیش زینب چه زینب زیور آغوش مادر بود و زین اب به عزت برتر از مریم به رتبت برتر از حوا دُر دریای علم و گوهر گنجینه ی حکمت گل باغ حیا و عندلیب گلشن عفت مه برج ولا مسند نشین ضربه ی عصمت به پیش قامتش شمشاد را پا در گِل خجلت ز نور ماه رویش مهر اندر پرده اخفا یگانه گوهری که صدر زهرایش صدف گردد کجا باشد روا سنگ بلایا را هدف گردد مگو دختر صفات مام را کی متصف گردد بیا بشنو زمن گر شبهه داری بر طرف گردد ببین بار بلا را حامل آمد صورت از معنا بحیرت شد عقول از صبر او در روزعاشورا به روزی کایتی بود از قیام محشر کبری چو از خون عزیزان بحر غم شد دامن صحرا به طوفان بلا ایستاد همچون کوه پا برجا که نام کشتگان راه جانان را کُند احیا مگو هرگز دم از جور سپهر و دور کوکب زد نفس در هر نفس بهر رواج دین و مذهب زد خط روشن سحر آسا به چهر ظلمت شب زد زمانه سکه دولت از آن بر نام زینب زد که با انگشت صبر او کرد طومار وفا امضا
  • 3:53
    عفافش پرده دار سایه ی سرو دلارایش شعاع مهر عصمت سایه بان مهر سیمایش جلال و مکرمت چون خاک ره افتاده بر پایش شکوه و عز و تمکین دست در ذیل تولایش لب ایثار بر ذکر ثنایش، هر نفس گویا ز صبرش صبر در حیرت ز شانش ماسوا حیران تعالی اله از این جاه و جلال و قدر بی پایان اسیران را همه رحمت یتیمان را همه احسان ولی بر دشمنان دین همه تندی همه عصیان بقربان جلالت زینبا دنیا و ما فیها پس از انجام امر قتل شه کآغازغارت شد زمین نینوا از عرصه محشر علامت شد به زینب آن زمان بی نفخه صوری قیامت شد مگو آزادگی پا بسته ی قید اسارت شد ولیکن هرچه زیور بود یکجا رفت بر یغما دمی بی پرده گفتن روی زینب را نه معذوری نبود از مه رخسارش عیان جز جلوه ی نوری پر پروانه سوزد از شعاع شمع کافوری چه سان بیند فروغ مهر عالمتاب را کوری چه نسبت دیده ی خفاش را با پرتو بیضا نمودی صبر هر تیرغمش برقلب ریش آمد نکردی شکوه هر جورش زقوم کفر کیش آمد به شهر کوفه اش اما نمی دانم چه پیش آمد که دردل باهمه صبرش غمش ازصبربیش آمد بزد بر چوب محمل وا حسینا گو سر خورد را پی حفظ حریم عفت آن بانو ولا صنعی بر وجود آورد صنع خالق یکتا ضریح خاتمی برخاک قبرش تا کند بر پا که طی سالها و قرن ها اندر همه دنیا نبیند خاک پایش نیز هرگز دیده ی مینا یتیما بردلت مهر حسینی امتیاز آرد بر او در کربلا شور و نوا سوز و گداز آرد عراقی را ز لطف آن شه سر حد حجاز آرد نخواهد گر ترا بر قبر پاکش شاه ناز آرد شکایت کن بزینب خواهرش از زاده ی زهرا شاعر: مرحوم مولانا یتیم
  • 5:40
    ای خداوند عشق یا زینب عبد در بند عشق یا زینب گر نبود عشق تو جدا می شد بند از بند عشق یا زینب عشق اگر عشق توست ما همه ائیم آرزومند عشق یا زینب کیستی ای به عشق سنگ محک عشق را با تو هست حق نمک ای تو ناموس ایزد متعال مای افتخار احمد وآل فاطمه عصمت و علی خصلت مجتبی سیرت وحسین کمال ای حریم تو احسن المأمن وی مدیح تو افضل الاعمال دم زتو می زنیم در همه دم یاد تو می کنیم در همه حال ای که یادت نمی رود از یاد پدر ومادرم فدایت باد خطبه هایت مبلغ مکتب گریه هایت مروج مذهب از تو باید سرود در هر روز بر تو باید گریست در هر شب چه بگویم که در رسالة عشق عشق فتوا دهد بر این مطلب با وضوبا ادب بباید برد نام علیا مخدرة زینب وه که نامت به وحی تمثیل است زانکه نام آور تو جبریل است عقل، مجنون توست سیدتی عشق مفتون توست سیدتی ماندگار است تا ابد اسلام لیک مدیون توست سیدتی حج و صوم وصلوه وخمس وزکات همه مرهون توست سیدتی نه فقط کربلا و کوفه وشام کعبه ممنون توست سیدتی همه هستی خود فدا کردی دِین خود را به دین ادا کردی دوست دارم که ترک لاف کنم خلوتی رفته اعتکاف کنم تاشوم مْحرم حریم دمشق کعبة عشق را طواف کنم سخن از کاف و ها و یا گویم صحبت از عین وشین وقاف کنم حرف از معنی حجاب زنم یاد از بانوی عفاف کنم اولین حرف وآخرین مطلب السلام علیک یا زینب السلام ای ملیکه الدنیا السلام ای شفیعة العقبا السلام ای نبیره ی یاسین السلام ای نتیجه ی طاها السلام ای سلالة الحیدر السلام ای سلیلة الزهرا السلام ای حسن زپا تا سر السلام ای حسین سرتا پا برده ای نورعین وعین نور تو از این پنج نور فیض حضور محو صبر تو حضرت ایوب مات اشک تو یوسف ویعقوب یاد تو درضمیر جان محفوظ نام تو در کتاب دل مکتوب گرد و خاک حریم پاک تو را حور با گیسویش کند جاروب توئی آنکس که بس مصیبت دید شد به ام المصائبی منصوب چه مصائب که پیر کرده تو را بلکه از عمر سیر کرده تو را
  • 5:30
    آنکه از بار غم خمیده توئی داغ بر روی داغ دیده توئی آنکه هم بوده مادر دو شهید هم شده مادرش شهیده توئی آنکه از خیمه گاه تا گودال همة راه را دویده توئی آنکه فریاد وا حسینایش از زمین بر فلک رسیده توئی توئی آن زن که رفت مردانه کوفه زندان و شام ویرانه توئی آن بانوئی که فاضله بود بری از نقص بود و کامله بود توئی آن بانوئی که بر لب او نه گلایه نه شکوه نه گله بود توئی آن بانوئی که در دل شب گرم راز و نیاز ونافله بود توئی آن بانوئی که چل منزل در اسیری امیر قافله بود راه را با حسین کردی طی تو به محمل، حسین بر سر نی چون که می رفتی ای علی رفتار به سوی قبر احمد مختار تا حریم رسول اکرم بود پیشگاه تو حیدر کرار هم حسن، همرهت ز یمیم هم حسین از پیت شدی زیسار تو کجا روی ناقه ی عریان تو کجا بین کوچه و بازار
  • 4:42
    چه شب ز راه وفا اگر نظری به حال گدا کنی که اگر کنی همه درد من به یکی نظاره دوا کنی مولانا علی، مولانا علی، مولانا علی تو شهی و کشور جان تو را تو مهی و جان جهان تو را ز ره کرم چه زیان تو را نظری به حال گدا کنی ز تو گر تفقد و گر ستم بود آن عنایت و این کرم همه خوش بود ز تو ای صنم چه جفا کنی، چه وفا کنی به ملک جان و جهان سلطنت به نام تو شد شهی نماند به شاهی مگر غلام تو شد از آن وحشی قلبم که می گریخت ز عشق چه خوب صید تو گشت و چه خوب آن تو شد تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین همه ی غمم بود از همین که خدا نکرد که خطا کنی نه وصفش این چنین باش که می گویند در عالم ز خندق جست مرحب کشت هر در بیشه هیجا علی سریست در وحدت که باشد سِر بی همتا علی خلقیست در خلقت که باشد خلقتش ...
  • 5:10
    ناله و درد و آه و غربت و غم همه دست در دست یکدگر دارند همه با هم کنار آمده اند تا مرا از میانه بردارند لانه آتش گرفته و مرغان روز و شب سر به زیر پَر دارند هست علی و کودکان من شب و روز گریه بر حال یکدگر دارند شبی در خواب بودی آمدم بازوی تو دیدم مبادا آن که بیدارت کنم آهسته بوسیدم خوشا بیماری و شب زنده داری اما ز بیماری بدتر بیمار داری هر چه رفت از دست یار و یاورت فاطمه تنهاترین همسنگرت غم مخور داری یگانه یاوری تربیت کردم برایت دختری او تو را مردانه یاری می کند مثل زهرا خانه داری می کند شب که تنهایی و جانت بر لب است چاه غم های تو قلب من است

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    خوب بود

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی