- 18
- 1000
- 1000
- 1000
شهادت حضرت فاطمه (س) شب اول فاطمیه دوم 94 - محمود کریمی
مرثیه خوانی شهادت حضرت فاطمه (س) شب اول فاطمیه دوم با صدای محمود کریمی، 1394
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
مدح - من عبد و برادر حسینم فرمانده لشکر حسینم رزمندة سنگر حسینم لب تشنة ساغر حسینم در یـاری دوسـت بـود و هستـم مشک و علم است و چشم و دستم گـه سـاقی و گـاه پاسدارم گـه میـرم و گـاه عبد یارم گه بر در دوست خاکسارم میراث علی است ذوالفقارم شیر استم و عابـد شبم من شمشیر حسین و زینبم من دو فـاطمهاند مـادر مـن دو حجت حق برادر من دو شیر زنند خواهـر من دو دست جدا زپیکر من همراه دو چشم اشکبارم هر چار شدند وقف یارم مـن قـرص مه دو آفتابم مــن آینـــة ابـــوترابم کـرده است حسین، انتخابم کز خون جبین کند خضابم با آنکـه فتاده هـر دو دستم من دست امام خویش هستم لطف و کرم است عادت من بـیدستی مـن عبـادت مـن خـون شیفتـة شهـادت مـن هـر روز بـوَد ولادت مـن مـا راست حیات جاودانی سـرچشمة آب زنـدگانی سوگند به کام خشک اصغر سـوگند بـه خون فرق اکبر سـوگند بـه عتـرت پیمـبر سوگند به دست و تیغ حیدر مشتــاق عمــود آهنینــم ای خصم بیا، بزن، من اینم
-
روضه - رسیده کار به آخر خدا بخیر کند حسین مانده و لشکر، خدا بخیر کند بلند شو که پناهی برای خواهر ما نمانده است برادر، خدا بخیر کند رباب دلهره دارد که دیر برگردی چه می شود علی اصغر، خدا بخیر کند تو بودی و سر پا بودهام این شده حالا قدم خمیده برادر، خدا بخیر کند کسی اگر تو نباشی نمی کند رحمی به این همه زن و دختر، خدا بخیر کند رقیه، زینب، خلخال، گوشواره، حرم سُکینه، چادر و معجر، خدا بخیر کند سرت شکسته و غرق جراحت است به نی چگونه می رود این سر، خدا بخیر کند
-
زمینه - ای جان جان عالمی فدای روح پاکت ای جان جان فدای دست های روی خاکت ای جان می شوم هلاک جسم چاک چاکت ای علمدار به چشم نیمه باز خود ببین ای علمدار که پیش من فتاده دست هات بر زمین ای علمدار تویی یل امیر مومنین تمام ابروی ام البنین ای علمدار تو رفتی و ز داغ رفتن تو پشت من شکست ای علمدار ببین برادر تو خسته روی خاک ها نشست ای علمدار کنار علقمه صدای ناله های فاطمست ای جان جان عالمی فدای روح پاکت ای جان جان فدای دست های روی خاکت ای جان می شوم هلاک جسم چاک چاکت ای علمدار در انتظار توست دخترم ای علمدار برای تو قیامتی به پاست در حرم ای علمدار تو را به خیمه ها نمیبرم دگر گذشته آب از سرم ای علمدار به دامنش گذاشته سر تو را مادرم ای علمدار به مادرم بگو که بی سپاه و بی برادرم ای علمدار بگو که بی تو چقدر بی پناه و مظطرم ای جان فرق تو شبیه فرق مرتضی دو تا شد ای جان در کنار پیکر تو خون به پا شد ای جان سرو قامت تو سهم نیزه ها شد ...
-
نغمه خوانی آذری
-
واحد - ای عزیز فاطمه بیدار شو خوابید تو علقمه بیدار شو من دارم میرم سفر بیدار شو همسفر نا محرمه بیدار شو ما رو دستگیر کردن عباس بچه ها رو پیر کردن عباس ببین از رو نیزه عزیزم زینب و اسیر کردن عباس ای یل ام البنین بیدار شو حال و روزم و ببین بیدار شو پاشو دستم و بگیر بیدار شو تا نیفتم رو زمین بیدار شو مادرا صد بار مردن عباس دخترا سیلی خوردن عباس بعد تو به سمت خیام و چادر ما دست بردن عباس ای همه پناه من بیدار شو دشمنامون اومدن بیدار شو ترسو ها جری شدن بیدار شو بی بهونه میزنن بیدار شو غصه ها تکرار میشه عباس این سفر دشوار میشه عباس تو که رفتی یا غیرت الله صحبت بازار میشه عباس
-
واحد - سپاه دشمن از قلب من خبر دارد تو روی خاکی و حالا دگر جگر دارد بلند شو عباس، این غارت، به تمام دار و ندار حرم، نظر دارد کنار دست تو من روی خاک افتادم حرم چطور از این دست، دست بردارد رسیده حرمله تا خیمهها و میدانی برای بعد تو چه نقشهای به سر دارد بلند شو که ببینند روی پایم من هنوز زینب کبرای ما سپر دارد بلند شو که نگردد رقیه آواره برای دخترم این خارها ضرر دارد بلند شو که بلاها تمام آمدهاند غم تو از همهشان دردِ بیشتر دارد قرار آخر ما با تو بود، برگردی بدون بدرقه رفتی که زود برگردی قرار بود اگر رفتی و مقابل تو به سمت عَلقمه راهی نبود، برگردی قرار بود کمی رفع تشنگی بکنی نفس بگیری و از پیش رود، برگردی قرار بود که حتی اگر هم، آبی هم نداشت مشکِ تو با این وجود، برگردی قرار بود تو باشی و هر کجا رفتی نیامده عَلَمت تا فرود، برگردی بنا نبود که حالا که دستِ تنهایم در این نماز به حال سجود، برگردی بنا نبود تو هم مثل اکبر من با سر شکسته به ضرب عمود، برگردی
-
تک - من عبد و برادر حسینم فرماند? لشگر حسینم رزمندة سنگر حسینم لب تشنة ساغر حسینم در یاریِ دوست بود و هستم مشک و علم است و چشم و دستم گه ساقی و گاه پاسدارم گه میرم و گاه عبد یارم گه بر درِ دوست خاکسارم میراثِ علی است ذوالفقارم من قرص مهِ دو آفتابم من آینة ابوترابم کرده است حسین انتخابم کز خونِ جبین کند خضابم با آنکه فتاده هر دو دستم من دستِ امام خویش هستم لطف و کرم است عادت من بیدستیِ من عبادت من خون شیفتة شهادت من هر روز بود ولادت من سوگند به کامِ خشک اصغر سوگند به خون فرق اکبر سوگند به عترت پیمبر سوگند به دست و تیغ حیدر مشتاق عمود آهنینم ای خصم بیا بزن، من اینم
-
شور - پَرِ دلتنگیام وا شد امید و نور پیدا شد دوباره، پر بزن با من حرم از دور پیدا شد پرِ پرواز تا حرم بازه برا هر کس که غمی داره خوبه هر شب کربلا، امّا شبِ جمعه عالمی داره پَرِ دلتنگیام وا شد امید و نور پیدا شد دوباره، پر بزن با من حرم از دور پیدا شد مادرایِ شهدا امشب کنارِ خاکِ شهیداشون شهیدا هم تا سحر امشب همه جمعن دورِ آقاشون دل من روشنِ آخر یه روزی نوبتم میشه به حقِّ این شبِ جمعه شهادت قسمتم میشه پَرِ دلتنگیام وا شد امید و نور پیدا شد دوباره، پر بزن با من حرم از دور پیدا شد شبِ جمعه گنبدِ ارباب پُرِ نورِ مادرش زهراس تا سحر زهرا میشه مهمون تویِ مهمونخون? عباس امیدِ ما ابالفضله دلِ ما مستِ عبّاسه به خدا تویِ این عالم همه چی دستِ عبّاسه
تاکنون نظری ثبت نشده است.