- 20
- 1000
- 1000
- 1000
شهادت حضرت فاطمه (س) شب چهارم فاطمیه اول 94 - محمود کریمی
مرثیه خوانی شهادت حضرت فاطمه (س) شب چهارم فاطمیه اول با صدای محمود کریمی، 1394
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
مدح - دل ما را ببر کنارِ خودت تا مدینه به آن دیارِ خودت آسمانِ به این بزرگی را کردهای مرکز مدار خودت روز اوّل گذاشت حضرتِ حق خلقتت را در اختیارِ خودت تو رسیدی و معجزه کردی با همان سبزه بهارِ خودت بانی خلقِ ما شدی و شدیم از همان ابتدا دچارِ خودت جمع ما را اضافه کن بانو به غلامان بیشمارِ خودت تو نشان دادهای صلابت را با کلام پر از وقارِ خودت پشت تو گرم بود از آن اوّل به لب تیغ ذوالفقار خودت جلوی چشم مردِ نابینا رو گرفتی به استتار خودت کاش میشد خودت بگویی از ماجراهای روزگار خودت چشمِ خاک مدینه منتظر است که نشانش دهی مزارِ خودت همه شهر بود و تنها تو کم نکردی از اقتدارِ خودت عمر کوتاهِ تو چه زیبا شد صرف مظلومیِ نگار خودت از علی شرم میکنی از چه تو که ماندی سر قرارِ خودت میل رفتن مکن که دنیا را میکنی آه، سوگوارِ خودت هر قدر هم سفارشت بکنم میکنی آخرش تو کارِ خودت روزگارم سیاه شد زهرا مثل آن چشمهای تارِ خودت شاعر : محمدحسن بیات لو
-
غزل خوانی - قصه عشق آخری دارد، عاشقی روی دیگری دارد گاه آن روی عشق پنهان است، گاه راه از میان طوفان است گاه فرمان دهد زمین بخوری، سیلی از دست بدترین بخوری سر هجده بهار پیر شوی، بین دیوار و در اسیر شوی یا که در شعله پریشانی، مثل پروانه پر بسوزانی عشق گاهی سر جنون دارد، داستانی به رنگ خون دارد ریشه عشق اگر چه افلاکی است، گاه در بند چادری خاکی است عشق بازوی پر ورم دارد، عشق بانوی بی حرم دارد گاه چشم تر از تو می خواهد، زخمِ میخ در از تو می خواهد گاه شیرین ترین محدثه ای، گاه زخمی سخت حادثه ای هم قرار است کوثرش باشی، هم فدایی حیدرش باشی عشق گرچه هزار غم دارد، ماه پهلو گرفته کم دارد دوست دارد که بی قرار شوی ، روی دل زخم ذوالفقار شوی پیش محبوب دست و پا بزنی، جای او فضه را صدا بزنی باید اینجا جوان بمیری گاه ، روی از محرمت بگیری گاه میکشاند به کوچه راهت را، میکشد در خسوف ماهت را گاه دستی کبود میخواهد، یاس با بوی دود میخواهد بازی عشق سرشکستن داشت، پای جانان به جان نشستن داشت گاه فرمان دهد که پرپر شو، جان حیدر! فدای حیدر شو آه زهرا ! بگو علی چه کند؟، مرد جنگ است او، ولی چه کند
-
روضه - هی خنک میشی و هی میسوزی از نو خوب میشی عزیزم روز و روزی از نو خونمون میشه روشن با اون لبخند شیرینت خنده هم سفر کرده از اون لب های خونینت ای امون امون ای وای مرو زهرا من نفس بریدم با نفس نفس هات حیدرت بمیره خون چیه تو چشمات روزمون و شب کردی علی رو جون به لب کردی پیشونیت چقدر داغه دوباره باز که تب کردی ای امون امون ای وای مرو زهرا زهرات و حلال کن راهی میشه امشب من کفن هامون و میسپرم به زینب چند تا بخیه اخر برای پیروهن مونده ما سه تا کفن داریم حسینم بی کفن مونده
-
زمینه - شب غمم سر نشد که نشد حال تو بهتر نشد که نشد کاش میشد شفا بگیری ولی آخر نشد که نشد اشکای طفلای معصومتو ببین حال این شوهر مظلومتو ببین امیدم نذار اینا ناامید بشن زهرا جان نذار غریب تر بشم این شب آخرت دعا پای بستر توئه شب غربت منه شب آخر توئه کار من آسون نشد که نشد درد تو درمون نشد که نشد درداتو به من نگفتی ولی پنهون نشد که نشد میبینم آماده پرکشیدنی میدونم تو فکر تنهاییه منی زهراجان سه ماهه که توی بستری تو بستر ولی هنوز فکر محسنی تو که از پیشم بری میری پیشت محسنت بگو من چیکار کنم با غم نبودنت شب آخرت دعا پای بستر توئه شب غربت منه شب آخر توئه تموم این اشکا نشد که نشد دیگه چشات وا نشد که نشد خنده از لب تو رفت و دیگه پیدا نشد که نشد امشب که دادی به من پیرهن حسین گفتی که با هم میریم دیدن حسین اونجا که میون گودال غرق خون وقتی که نفس نفس میزنه حسین تو میخونی روضه دم آخر حسین شده گریه هات برا تن بی سر حسین وای مادر حسین وای مادر حسین
-
واحد - گره به کار فتاده ، گره گشاى همه صدات می زنم اى " اسمه دوا " ى همه اگر غلام تو هستند من غلام همه اگر گداى تو هستند من گداى همه قسم به کعبه تعجب نمی کند کعبه اگر مراد تو باشى ز ربّناى همه رسول گفت که : یک هشتم عدس کافى ست محبت اسدالله ، على ، براى همه قبول کردن و رد کردنش به دست علی ست نخست سمت نجف می رود دعاى همه سر مرا به دو تا تکه سنگ بند نکن نجف براى من و کعبه هم براى همه شریک کرد خدا شیعه ى تو را با تو نوشته اند ثواب تو را به پاى همه على پرستى ما بندگان اگر کفر است چرا مشاهده شد در على خداى همه خدا نیاز ندارد عبادت ما را نماز خوانده على یک تنه به جاى همه
-
واحد - روی تاج عرش طبق نص لولا فاطمه نقش شد زهرا سلام الله علیها فاطمه آنکه خاک جانمازش را ستایش می کنند اولیا الله عالم کیست الا فاطمه انبیا از برکت دستاس او نان می خورند رزق و روزی می دهد به اهل بالا فاطمه ظاهرا فرموده اند ام الائمه فاطموا باطنا فهمانده اند ام ابیها فاطمه جلوه ای شد لیله القدر رسول الله او جلوه ای شد لیله المحیای مولا فاطمه بچه هایش حجه الله اند اما گفته اند آشکارا حجت الله علینا فاطمه سیزده معصوم هر یک نوری از زهراست پس می شود سر جمع این ها چهارده تا فاطمه فاطمه حق و علی حق و مع الحق اینست چه علی اندر علی چه فاطمه در فاطمه حک شده بر روی گردنبند زهرا یا علی حک شده بر ذوالفقار مرتضی یا فاطمه بس که حیدر فاطمه است و بس که زهرا حیدر است در نجف چیزی نمی بینیم الا فاطمه شادی روح خدیجه کوری چشم همه سروری دارد به زن های دو دنیا فاطمه با هر اسمی که بخوانی در نهایت مادر است راضیه حنانه الحورا زهرا فاطمه مادری بالاتر از این مهربانی بیش از این میرسد محشر به داد شیعه صد جا فاطمه خانه اش که سوخت مسمار از خجالت سرخ شد آنچنان برخورد با سینه که آنجا فاطمه
-
ذکر اباعبدالله الحسین (ع)
تاکنون نظری ثبت نشده است.