منو
شهادت حضرت فاطمه (س) شب سوم فاطمیه دوم 94 - میثم مطیعی و وحید نادری

شهادت حضرت فاطمه (س) شب سوم فاطمیه دوم 94 - میثم مطیعی و وحید نادری

  • 11 تعداد قطعات
  • 13 دقیقه مدت قطعه
  • 602 دریافت شده
مرثیه خوانی شهادت حضرت فاطمه (س) شب سوم فاطمیه دوم با صدای میثم مطیعی و وحید نادری، 1394

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 13:52
    روضه - ای وای از آن حدیث به دفتر نیامده ای وای از آن شروع به آخر نیامده ای وای از آن یقین به باور نیامده ای وای از آن مزار کبوتر نیامده ای وای از آنکه رفته و دیگر نیامده ای دل حدیث دختر طاها شنیده ای؟ یَرضی شنیده ای لِرضاها شنیده ای؟ هنگام? نماز دعاها شنیده ای؟ حتی توَرّمت قدَماها شنیده ای؟ أمّن یُجیب، اینهمه مضطر نیامده یاللعجب، فصلّ لربّک ولادتش واحیرتا لِیذهبَ عنکم شرافتش طوبی لهُم وَ حُسن مَآب است مدحتش جبریل با تمام بزرگی و رتبتش از عهد? ستایش او برنیامده اما چه سود حرمت قرآن شکسته شد یکباره قلب سور? انسان شکسته شد در را زدند و حرمت مهمان شکسته شد نان ریخت، سفره سوخت، نمکدان شکسته شد فصل غریبی تو چرا سر نیامده؟ زهرا هنوز گریه بیگاه می کند مولا هنوز سر به دل چاه می کند پاییز ادعای أنا الله می کند صبح بهار از آمدن اکراه می کند آیا هنوز وقت مقرّر نیامده؟ شاعر : مهدی جهاندار
  • 2:09
    شعرخوانی - گمان مکن دل شبها دو چشم تر دارم شبیه شمعم و در سینه ام شرر دارم تو می‌روی و مرا هم نمی بری آری پس از تو همدم چاهم خودم خبر دارم تنت سبک شده اما غم تو سنگین است چگونه اینهمه غم را به شانه بردارم چطور داغ تو را روی سینه بگذارم مگر به وسعت هفت آسمان جگر دارم سحر نیامده از خانه ام سفر کردی تو فکر میکنی اینجا دگر سحر دارم چقدر مثل توام من خودت تماشا کن اگرچه خیبری ام دست بر کمر دارم
  • 1:40
    شعرخوانی - دوباره پهلو و بازو و دیده بی تابند دوباره درد گرفته همه وجود مرا دوباره غم زده بوسه تن کبود مرا نه دست تا که زنم شانه موی زینب را نه پا که خانه بگیرم زغصه در صحرا نه دیده تا که ببینم رخ حسینم را به بر چگونه بگیرم دو نور عینم را زپا فتاده ام امشب بگیر اجل دستم قسم به اشک حسینم که رفتنی هستم به یاد کوچه و سیلی چو بید لرزانم به اشک شاهد کوچه دگر نمی مانم زضرب سیلی دشمن ز پای افتادم قسم به غربت مولا به کوچه جان دادم اگر چه گل ولی از جور خصم پژمردم نبود لطف و مرامش تمام هستم شد میان کوچه غربت عصای دستم شد اگرچه دیده اش ابری و سینه اش پر درد چه بی صدا و صمیمی به خانه ام آورد شاعر : سید محمد جوادی
  • 3:52
    شعرخوانی - گر نگاهی به ما کند زهرا دردها را دوا کند زهرا بر دل و جان ما صفا بخشد گر نگاهی به ما کند زهرا کم مخواه از عطای بسیارش کآنچه خواهی، عطا کند زهرا بضع? مصطفی بُوَد زآن‌رو جلوه چون مصطفی کند زهرا خان? وحی را، ز رخسارش، رشکِ غار حَرا کند زهرا نه عجب گر به شأن او گویند، خاک را کیمیا کند زهرا این مقام کنیز او باشد تا دگر خود، چه‌ها کند زهرا! چهره پوشد ز مرد نابینا تا بدین حد، حیا کند زهرا در طرفداری از خدا و رسول به علی اقتدا کند زهرا روز محشر -که از شفاعت خویش حشر دیگر به پا کند زهرا- همچو مرغی که دانه بر چیند، دوستان را جدا کند زهرا چه شود گر زِ رحمت بسیار حاجت ما روا کند زهرا؟ چه شود گر که بر «مؤید» هم نظری از وفا کند زهرا
  • 7:37
    زمینه - وحید نادری - آروم آروم از پیشم نگو که داری می ری چی شده مگه خانوم نکنه ازم سیری وقتی منو می بینی چرا روتو می گیری یار علی محرم اسرار علی یار علی شمع شب تار علی زهرا وای زهرا وای مگه می ره از یادم خاطره اون کوچه آخه هنوزم داره رد پای خون کوچه می کشه منو آخر غربت همون کوچه بی تو فقط گریه شده کار علی یار علی شمع شب تار علی بی تو با غم غربت می سازم و می سوزم همین که چشامو تا در خونه می دوزم تو که نباشی فرقی نداره شب و روزم یار علی از غم بسیار علی یار علی شمع شب تار علی زهرا وای زهرا وای
  • 8:41
    واحد - سجاده‌ی تو داره شمیم نرگس و عطر گل یاس این خونه‌ی کوچیک ما بهشت دنیاست بهشت دنیاست یادم نرفته می‌گفتی که یاد خدا آروم دل‌هاست محراب خونه بهترین مسجد برا ماست مسجد برا ماست چی شد آخه که با اشک غم رفتی تا مسجد با قدّ خم کشیده می‌شد چادر تو رو خاکا خطبه خوندی ای ماه علی حتی دل سنگ آب شد ولی کار مردمِ مدینه بود تماشا وای از غریبی یادم نرفته می‌گفتی که برای زن این بهترینه که چشم هیچ نامحرمی اونو نبینه این بهترینه وقتی که مادر اون سائل نابینا هم اومد به خونه چادر به سر کردی تو ای ماه نمونه ماه نمونه اما چی شد اون روز بلا پیش چشمای نامحرما رفتی تو کوچه با قامتی شکسته پهلوی تو خون گریه می‌کرد رفتی با دلی پر غم و درد تا که بابا رو دیدی با دست بسته وای از غریبی مادر چطوری آروم بگیره این دل بی‌طاقت من دیدم خودم دارن برات تابوت می‌سازن تابوت می‌سازن زینب فدات شه بعد از سه ماه خنده روی لب‌هات نشسته وقتی که تابوتو دیدی ای دل‌شکسته ای دل‌شکسته به فدای این حجب و حیات که می‌خوای حتی بعد وفات هیچ نامحرمی نبینه پیکرت رو اما چشمای من ابریه سهم دل من بی‌صبریه فکر رفتنت می‌کشه دخترت رو وای از غریبی شاعر : یوسف رحیمی
  • 6:20
    واحد عربی
  • 6:46
    واحد - هر کس هر آن چه دیده اگر هر کجا تویی یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی در تو خدا تجلی هر روزه می کند « آیینه تمام نمای خدا » تویی میلاد تو تولد توحید و روشنی است ای مادر پدر! غرض از روشنا تویی چیزی ندیده ام که تو در آن نبوده ای تا چشم کار می کند ای آشنا! تویی نخل ولایت از تو نشسته چنین به بار سرچشمه فقاهت آل عبا تویی غیر از علی نبود کسی همطراز تو غیر از علی ندید کسی تا کجا تویی تو با علی و با تو علی روح واحدید نقش علی است در دل آیینه، یا تویی؟ شوق شریف رابطه های حریم وحی روح الامین روشن غار حرا تویی ایمان خلاصه در تو و مهر تو می شود مکه تویی، مدینه تویی، کربلا تویی زمزم ظهور زمزمه های زلال توست مروه تویی، قداست قدسی! صفاتویی بعد از تو هر زنی که به پاکی زبانزد است سوگند خورده است که خیرالنسا تویی شوق تلاوت تو شفا می دهد مرا ای کوثر کثیر! حدیث کسا تویی آن منجی بزرگ که در هر سحر به او می گفت مادرم به تضرع بیا! تویی آن راز سر به مهر که « حافظ » غریب وار می گفت صبح زود به باد صبا تویی هنگام حشر جز تو شفاعت کننده نیست تنهاتویی شفیعه روز جزا تویی در خانه تو گوهر بعثت نهفته است راز رسالت همه انبیا تویی « آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند » بی تو چه می کنند؟ تویی کیمیا تویی قرآن ستوده است تورا روشن و صریح یعنی که کاشف همه آیه ها تویی درد مرا که هیچ طبیبی دوا نکرد آه ای دوای درد دو عالم! دوا تویی من از خدابه غیر تو چیزی نخواستم ای چلچراغ سبز اجابت! دعا تویی « پهلوشکسته ای تو و من دل شکسته ام » دریابم ای کریمه که دارالشفا تویی ذکر زکیّه تو شب و روز با من است بی تاب و گرم در نفس من رها تویی کی می کنی نگاه به این لعبتان کور با من در این سراچه بازیچه تا تویی پیچیده در سراسر هستی ندای تو تنها صدا بماند اگر، آن صدا تویی گفتم تو ای بزرگ! خطای مرا ببخش لطفت نمی گذاشت بگویم « شما » تویی باری، کجاست بقعه قبر غریب تو؟ بر ما بتاب، روشنی چشم ما تویی شاعر : استاد مرتضی امیری اسفندقه
  • 3:47
    شور - وحید نادری - نوروز ما اون روزیه که هنگام خوش عهدی بیاد شادی ما وقتیه که مولای ما مهدی بیاد یابن الحسن یابن الحسن آقا به جان مادرت آن مادر غم پرورت ما را مرانی از درت یا فاطمه یا فاطمه نوروز ما اون روزه که با هم بریم کرب و بلا زائر بشیم شش گوشه رو با هم بخونیم یک صدا ای زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست این خار و خاشاک زمین منزل و مأوای تو نیست مولا حسین
  • 4:04
    دم پایانی - یا فاطمه یا فاطمه/ جان پیغمبر یا فاطمه یا فاطمه/ هستی حیدر با روضه های توست این دیده ها گریان زد ماتمت آتشی بر جان تو لیلة القدری شد قدر تو پنهان داغت عیان، قبر تو پنهان ای سوره کوثر، ای جان پیغمبر یا فاطمه، هستی حیدر مهر علی و فاطمه/ در سرشت ماست سربند یا زهرایمان/ سرنوشت ماست هر دل که زهرایی ست نذر ولایت شد اهل جهاد، تا شهادت شد حزب خداییم و آماده پیکار بهر دفاع از حریم یار ای سوره کوثر، ای جان پیغمبر یا فاطمه، هستی حیدر چشم انتظاران توایم/ یوسف زهرا یابن الحسن یابن الحسن/ ذکر این لبها بنگر دمی آخر سوز دعامان را این ندبه ها، گریه هامان را مانده به راه تو هم دیدگان ما هم دیده مادرت زهرا ای سوره کوثر، ای جان پیغمبر یا فاطمه، هستی حیدر شاعر : محمد مهدی سیار
  • 5:21
    نجوا با امام زمان (عج) - برای آمدنت گر چه چشم دنیا هست به خاک پا مگذاری که دیده ی ما هست اگر چه باز گذشت و نیامدی امروز دوباره وعده به دل می دهیم، فردا هست شنیده ایم که هستی و ما نمی بینیم تو نوری و جلواتت همیشه پیدا هست برای آن که به زیر قدومت اندازیم هنوز هم سرِ ناقابلی به تن ها هست مگو چو قطره ای افتاده ایم از چشمت میان وسعت قلب تو تا ابد جا هست برای مرهم زخمش اگر چه فاطمه نیست ولی هنوز جراحات قلب مولا هست خدا کند که ببینیم آن دمی را که مدینه هست و تو هستی و قبر زهرا هست

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی