- 6
- 1000
- 1000
- 1000
شب پانزدهم صفر 1403 - حنیف طاهری
مرثیه خوانی شب پانزدهم صفر با صدای حنیف طاهری، 1403 - پیاده روی اربعین، عمود 1217
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
زمینه - دل به غمت مبتلا کربلا کربلا قبله دلها علی کربلا کربلا تا به ابد آید از خاک شهیدان تو نغمه قالوا بلی کربلا کربلا ای سرزمین بی سرها در تو شکفته باورها مهد علی اصغرها خاک علی اکبرها جاودان هستی در دل مشتاق مقتل الاحرار کعبه العشاق کربلا قلبی کربلا روحی عرش خدا در زمین کربلا کربلا راه شهید آفرین کربلا کربلا چیست درین جذبه که پر شده عالم ازین ولوله اربعین کربلا کربلا ای سرزمین بیداران سرمنزل سبکباران راهی به سوی تو یارا تشنه به خون تو باران شور رستاخیز شور زوارت زنده هستم با شوق دیدارت جاودان هستی در دل مشتاق مقتل الاحرار کعبه العشاق
-
زمینه - آنکه غیرت شده مات او قتلگه بوده میقات او به خداوند منان باشد شام و کوفه فتوحات او آن زن که ندیده ست به غیر از زیبایی برداشت برافراشت علم را تنهایی در کوفه علی وار پس از خواندن خطبه پوشاند تن کفر لباس رسوایی طوفان کرده زینب جان را فدایی جانان کرده زینب شب را ز نور خود حیران کرده زینب کاخ یزیدیان را با خاک کوفه یکسان کرده زینب زینب بنت الحیدر المثنی زهرا زینب زینت عرش مولا زینب آنکه گفته به او مولایش التماس دعا یا زینب چون فاطمه این بانوی والا منصب را نتوان که ادا کرد به حقش مطلب را جز پنج تن و جز احد خالق یکتا نشناخت کسی شأن و مقام زینب را بانوی جلیله ست بر عصمتش هزاران دریا دلیل است آب وضوی او آب صلصبیل است بعد از حسین زهرا در این قبیله فرمانده عقیله ست
-
شور - به آه قلب خسته قسم اسم تو گفتم هر نفسم گذشتم از همه که فقط به تو برسم ای همیشگی ترین عشق همیشه بهترین عشق اگه حسین نمیشه اولین عشق آخرین عشق خیر عاقبت حسین دنیا و آخرت حسین زندگیمو مینویسم خط به خط فقط حسین حسین حسین حسین ضربانم حسین حسین حسین ای جانم باشه قبوله خیلی بدم نوکری رو که خوب بلدم خودت صدام زدی که منم اینجا اومدم روضه آخرین امیده به داد من رسیده پیش حسین که باشه روسیاهم روسفیده آرزو فقط حسینه با آبرو فقط حسینه آیه آیه آیه قرآن مو به مو فقط حسینه
-
روضه - آنکه باشد بر جگر دائم شرار آتشینم گل به باغ جان دمد از نغمه های دلنشینم گاه چون خورشید خیزد خنده نور از لبانم گه زسیل اشگ خونین سرخ گردد آستینم گاه در سوز و گدازم، گاه در راز و نیازم گاه در بحر معانی، گاه در اوج یقینم مرغ روحم زآشیان جسم در پرواز آمد یافتم بینای خلق اوّلین و آخرینم جمله موجودات را دیدم که در فخرند بر هم هر یکی می گفت من برتر از آن بهتر از اینم خاک گفتا من حسین ابن علی را گرد راهم آب گفتا مهر زهرا مام آن سلطان دینم بادگفتا من مطیع خادمان کوی اویم نار گفتا دشمنش سوزد زبرق آتشینم ماه گفتا خاک راه مرکبش را چهره سایم مهر گفتا توسنش را بوسه زن برصدر زینم گفت جبرائیل هستم بنده دربار آن شه خواند میکائیل مدحش گفت عبدش را معینم بعد از آن گفتند ای انسان تو در عشقش چه کردی گفت من صاحب وصال عشق آن عشق آفرینم روز عاشورا به موجودات بانک اُخِر جُوا زد جز مرا، کز مرتبت در کاخ اجلالش میکنیم دست دادم فرق دادم چشم دادم جسم دادم تا فدا گردید جان در راه آن نور مبینم آن یکی شد دست بوسش و آن دگر پای بوسش و آن دگر گفتا که هستی ای نگار نازنینم؟ گفت من ماه بنی هاشم، سرور قلب زهرا شبل حیدر زاده آزاده ام البنینم معنی درس وفایم، فانی راه خدایم جرعه نوش چشمه علم امیرالمؤمنینم شهسوار با وقار عرصه میدان عشقم جان نثار سیّد العشّاق فخر راستینم خوانده یزدانم زلطف و مرحمت باب الحوائج یاور هر دردمند و بینوا و دل غمینم گریبارم روز مردی، خم به ابروی کمانم آیه نصرٌ مِنَ الله نقش بندد بر جبینم روز محشر هر شهیدی می برد حسرت به جاهم زان که پرچمدار نور چشم ختم المرسلینم دست دادم در ره حق تا که یزدان داد با همه قدوسّیان طیّار در خلد برینم ای گنه کاران بشارت باد زهرا روز محشر آورد بهر شفاعت دست های نازنینم تشنه لب در آب رفتم این سخن با خویش گفتم من چگونه آب نوشم شاه را عطشان ببینم مشک را پر کردم از آب و به خود گفتم که باید راه نزدیکی برای خیمه رفتن برگزینم
تاکنون نظری ثبت نشده است.