- 14
- 1000
- 1000
- 1000
شب ششم صفر 1403 - محمود کریمی
مرثیه خوانی شب ششم صفر با صدای محمود کریمی، 1403
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
مدح - نازم آن آهو که ضامن شد، امام هشتمینش میسزد گر حور گردد با تفاخر همنشینش بوی عطر جان وزد از گرد سُمِّ نازنینش جای دارد صبحدم، خورشید تابد از جبینش ضامن آهو نخوانش؛ منجی خلقت بدانش این تو و این آستانش؛ باش یکدم میهمانش میپذیرد از کرم، هم غیر را هم آشنارا درد بیدرمان عالم را شفا در بارگاهش آهو و گرگ بیابان، لابه گیرد در پناهش سجده آرد روز و شب بر آستان خورشید و ماهش سنگ سلمانی، طلای ناب گردد از نگاهش اصل دین، تفسیر از او؛ جاودان، تکبیر از او گردش تقدیر از او؛ نقش پرده، شیر از او دارد او در پنجه، اعجاز تمام انبیاء را ای خراسان! بر زمین نه، بر فلک هم رهبری کن با غبار خویش بر چشم ملک، روشنگری کن ناز بر فردوس آر و پیش رضوان، دلبری کن خضر را از آب صاف جویبارت، ساغری کن محفل خاصّ خدایی؛ کعبهی اهل ولایی هم حریم مصطفایی؛ هم نجف، هم کربلایی در تو میبینم بقیع و کاظمین و سامرا را ای خراسان! ای که بیشک قبلهی اهل یقینی ای خراسان! مهبط فیض خداوند مبینی ای خراسان! مدفن فرزند ختم المرسلینی ای خراسان! برتر از عرشی؛ اگرچه در زمینی چشمهچشمه، شور داری؛ صحنهصحنه، طور داری لمعهلمعه، نور داری؛ دستهدسته، حور داری جان مایی؛ زانکه داری در بغل، جسم رضا را ای به دور زائرت پروانه، جان آفرینش ای به مدحت، روز و شب گویا زبان آفرینش از تو آب زندگی نوشد روان آفرینش خوشهای از خرمن فیضت، جهان آفرینش سعی عالم را صفایی؛ درد جانها را دوایی زخم دلها را شفایی؛ با غریبان آشنایی مینوازی همچو مهمان عزیز خود، گدا را آفتاب صحن تو از سایهی طوباست خوشتر گوشهی ایوان تو از جنّةالاعلاست خوشتر قطرهی باران تو از وسعت دریاست خوشتر پای دیوار تو، خواب از لیلةالأسراست خوشتر ای به دامان تو دستم! ای ولایت بود و هستم گرچه بیمقدار و پستم؛ هرچهام، دل بر تو بستم دردم امّا حق نشانم داده این دارالشّفا را ای خدایت داده پیش از بندگی، حکم خدایی ای ز شاهی خوبتر برگرد، صحنینت گدایی زندگی یعنی به خاک مقدمت، گشتن فدایی وای اگر افتد میان ما و تو، روزی جدایی ما گناه و تو ثوابی؛ ما کویر و تو سحابی شافع یومالحسابی؛ آفتابی آفتابی دستگیری کن به محشر، میثم بیدست و پا را
-
روضه - در سماوات، بانگ غم دادند بیکسی را دوباره سم دادند چه غریبی که دور از وطن است پارهی قلب جمع پنجتن است زهر را خورده است،؛ پاشده است چقدر شکل مجتبی شدهاست مثل زهرای خورده بر مسمار دست خود را گرفته بر دیوار وسط راه میخورد به زمین گاه و بیگاه میخورد به زمین میرود حجره، دستوپا بزند صورتش را به خاکها بزند وقت آن است آبآب کند مثل جدّش به خون، خضاب کند گرچه در بیکسی نفسزده است پسرش آخرسر آمده است بازهم شکر، پیرهن دارد چندتاچندتا کفن دارد نیزهای نیست داخل دهنش سایبان مانده است بر بدنش دخترش در حصار آتش نیست نیزهای سمت خواهرانش نیست خاتمش دست ساربانی نیست دست مأمون که خیزرانی نیست پسرش را ندیده رووی عبا قطعهقطعه نچیده رووی عبا خنجری زیر حنجرش نرسید بین گودال، پیکرش نرسید حجرهاش را گرفته سوز حسین نیست روزی شبیه روز حسین
-
زمینه - من کسی غیر تو دارم؟! بگو؛ کسی نیست بهجز تو، کسی نیست دل به کی جز تو سپارم؟! بگو؛ کسی نیست بهجز تو، کسی نیست درسته من خیلی بدم؛ با تو سربهراه شدم یهبار به دیدنم بیا؛ مشهد کم نیومدم ای جانا ألا یاسلطان سر قبرم بیا یاسلطان تا گوید همه اعضایم صلّی اللهُ علی سلطان علیٌّ الرضا یاسلطان عاشق مثل من، کم نیست؛ ببین زیاده مثه من زیاده مثل دریای اشکم نیست؛ ببین زیاده مثه من زیاده رعیت بن رعیتم، وقتی سلطان منی ایران، جان منه؛ چون تو، جان ایران منی ظِلّ الله ایران، سلطان قمر نور یزدان، سلطان داری فرمانروایی تا مابعد کهکشان، سلطان علیٌّ الرضا یاسلطان اربعین توو دل مایی؛ آقا خدایی تو همراه مایی با تو دلهای شیدایی، آقا خدایی میشن کربلایی بیحرمی مادرت، شأن نزول حرمت یه یااباالفضله فقط إذن دخول حرمت ذکر شهادتینم، سلطان تا ابد زیر دینم، سلطان صاحب مجلس اربابم بانی یاحسینم، سلطان علیٌّ الرضا یاسلطان
-
زمینه - دمدمای غروب بارونم بیسر و سامونم؛ پریشونم روضههاته بهشت دنیام و کربلات، عشق و درد و درمونم اوّل، دل بهت سپردم آخر، کار خودت رو کردی دلبردی و خم به ابروت نیاوردی حسین جان هروقت از پیش تو رفتم گفتی میری، برمیگردی کشتی من رو؛ خم به ابروت نیاوردی حسین جان قطرهی اشک براتو اکسیره از دلا، گرد و خاکو میگیره هرکی دوست داره، فداش میشم هرکی میگه حسین، دلم میره چشمم دنبالت میگرده از روزی که تورو شناختم سرگردون شدم از اونروز که دلباختم حسین جان بیپردهترین زیارت روزی چشای شهیده میده زندگیشو اونکه تورو دیده حسین جان من به إذن خود خودت اینجام من که از تو فقط تورو میخوام قصّهی جوونتو که فهمیدم زیر و رو شد تموم رؤیاهام یعنی میشه آرزو کرد صورت روو صورتم بذاری میدونم که مثل جوونت، دوسم داری حسین جان خون، میثاق عاشقانه رازا میون خون، نهفته خوشبخت، اونه که به پای تو میافته حسین جان
-
واحد - فرشته در حرمت، جاننثار میآید نسیم سوی شما، بیقرار میآید دل شکسته، کسی آمده حرم حالا دم ضریح ببین وصلهدار میآید نوای آمدم ای شاه در حرم جاریست نوا به گوش همه، آشکار میآید علی و حیدر کرّار کشور مایی هزار میثم اگر سمت دار، میآید ز جایجای جهان آمدند پابوست که زائر از همه قشر و تبار میآید غلام و شاه و غنی و فقیر، فرقی نیست بشر به هر سِمَت و اعتبار میآید گدا به قصد گدایی؛ مریض، قصد شفا یکی نگو که به قصد شکار میآید رسیده آهوی خسته به درگه سلطان رسیده تا که بگوید، بهکار میآید فدای رأفت شاهی که قولداده خودش زمان سختی زائر، سهبار میآید قسم به جان جواد و به پهلوی زهرا بگو امان تو از شرِّ نار، میآید به قصد گریه برای حسین آمدهام به چشمهای ترم، حال زار میآید
-
شور - حبیب و لَیسَ الحبیبُ مثلَه طبیب و لَیسَ الطبیبُ مثلَه غریب و لَیسَ الغریبُ مثلَه ثارالله ثارالله مولا العشّاق؛ فیض الأرزاق؛ نورالأشراق یاحسین! یاحسین یاحسین! یابن فاطمه شفیع و لَیسَ الشفیعُ مثلَه عزیز و لَیسَ العزیزُ مثلَه لطیف و لَیسَ اللطیفُ مثلَه ثارالله ثارالله سلطان الدّین؛ بابَ الباکین؛ رزق المسکین یاحسین! یاحسین یاحسین! یابن فاطمه حسین و لَیسَ الشّهیدُ مثلَه حسین و لَیسَ السّعیدُ مثلَه حسین و لَیسَ العمیدُ مثلَه ثارالله ثارالله أنتَ المحبوب؛ أنتَ المطلوب؛ خیر المصحوب یاحسین! یاحسین یاحسین! یابن فاطمه
-
شور - حبیب و لَیسَ الحبیبُ مثلَه طبیب و لَیسَ الطبیبُ مثلَه غریب و لَیسَ الغریبُ مثلَه ثارالله ثارالله مولا العشّاق؛ فیض الأرزاق؛ نورالأشراق یاحسین! یاحسین یاحسین! یابن فاطمه شفیع و لَیسَ الشفیعُ مثلَه عزیز و لَیسَ العزیزُ مثلَه لطیف و لَیسَ اللطیفُ مثلَه ثارالله ثارالله سلطان الدّین؛ بابَ الباکین؛ رزق المسکین یاحسین! یاحسین یاحسین! یابن فاطمه حسین و لَیسَ الشّهیدُ مثلَه حسین و لَیسَ السّعیدُ مثلَه حسین و لَیسَ العمیدُ مثلَه ثارالله ثارالله أنتَ المحبوب؛ أنتَ المطلوب؛ خیر المصحوب یاحسین! یاحسین یاحسین! یابن فاطمه
-
شور - برادر نگو؛ بگو سایهی سر یهلحظه تماشای خندهش با دنیا برابر برادر؛ برادر؛ برادر؛ برادر شبیه حسینم که دلواپسم بود امیر دو دنیا که تنها کسم بود ازم دور بود و شبم، تیره میشد؛ چشام تار میشد غم یه جهان رووی قلبم، تلنبار میشد یهخواهر که میگفت توو گوشم هزاردفعه تکرار میشد الان چندروزه که حالم همینه الان چندروزه که نیزهنشینه چشام کاسهی خونه امّا نذاشتم کسی گریههامو ببینه توو این حال، سنگ صبورم، یه امّالبنینه
تاکنون نظری ثبت نشده است.