- 55
- 1000
- 1000
- 1000
امشب خدا با خلق خود، دارد سرور دیگری
مدیحه سرایی ولادت امام علی (ع) با صدای محمود کریمی، 1402
امشب خدا با خَلق خود دارد سُرور دیگری
پوشانده بر تن کعبه را دیبای نور دیگری
بخشید خاص و عام را فیض حضور دیگری
عشّاق را در هر سَری افکنده شور دیگری
کردهست در سینای دل ایجاد طور دیگری
در هستی باغ جَنان، گیتی ببین رشک ارَم
قدّوسیان تقدیسخوان، گرد حرَم بستند صف
سُبّوحیان تسبیحگو استاده هر سُو جانبهکف
مکّه شده دارالصّفا، کعبه شده بیتالشّرف
هر سُو نظر میافکنم وجد و سُرور است و شعف
خیزد سروش از هر مکان، آیَد ندا از هر طرف
کامشب نهَد ماه قِدَم در بیت خاص خود قَدَم
شهری که در وصفش بوَد (لا اُقسِمُ هذَا البَلَد)
بیتی است در دامان آن خاص خدای لَم یَلَد
در پای دیوارش زنی یکتا به پاکی چون احَد
سَر تا به پا، پا تا به سَر، مِرآت (الله الصَّمَد)
نام نکویش فاطمه، مام علی، بنت اسد
در اشتیاق او حرَم آغوش بگشاده ز هم
آنشب طنینانداز شد در گوش جانش این صدا
«مادر! برای دعوتت از بیت میآید ندا
بیتی که بر میلاد من بنیاد شد از ابتدا
برخیز کامشب در حرَم تو با منی، من با خدا
برخیز ای جانِ جهان در مقدمت بادا فدا
برگیر رُو سوی حرَم، بِنما حرَم را محترم»
فریاد زد حِجر و حَجَر کای بانوی عالم! بیا
لبخند زد دیوار و در کای مفخر آدم! بیا
رکن یَمانی زد صدا کای با خدا همدم! بیا
زمزم گلابافشان به رُخ کای بهتر از مریم! بیا
بیت از درون خواندش که هان ای در حرَم مَحرم! بیا
ای خانه از تو محترم! وی زادهات صاحبحرَم
بخشید رونق بیت را، رُخ بر حرَم بنهادنش
دل بُرد اهل ذکر را، ذکر خدا سردادنش
پیچید بر خود ناگهان، بگرفت درد زادنش
نی طاقت بنشستن و نی قدرت استادنش
لرزاند ارکان را به هم، بیم ز پا افتادنش
دستی به سوی حق عَلَم، دستیش بر دل از اَلَم
گفت ای به سویت دستها بهر نیاز از هر طرف
یا رب! به این دُرّی که من پوشیده دارم در صدف
یا رب! به بیت و زمزم و رکن و مقام و مُزدَلَف
یا رب! به آن کاو ساخته بیت تو را با این شرف
یا رب! به قرب آن سلف!، یا رب! به جاه این خلف
راهی برایم باز کن تا وا رهم از درد و غم
بشکافت دیوار حرَم، کای عصمت یکتا! بیا
آمد ندا از میزبان کای میهمان ما! بیا
ای دخت والای اسد!، ای مادر مولا! بیا
وی حُسن ناپیدای ما در دیدهات پیدا! بیا
وی در حریم خاص ما از دیگران اولیٰ! بیا
در خانهی خود نِه قَدَم، ای حامل نور قِدَم
در بیت حق بگذاشت پا، دیگر نمیدانم چه شد
شد میهمان کبریاء، دیگر نمیدانم چه شد
آن بیت شد بیتالوِلاء، دیگر نمیدانم چه شد
او بود و مولا و خدا، دیگر نمیدانم چه شد
آمد به دنیا مرتضی، دیگر نمیدانم چه شد
انگشت باید بر دهان، خاموش باید لاجَرَم
بر گرد دیوار حرَم برپاست شور و وِلوِله
فوجی ز حیرت خامُش و خیلی دگر در هلهله
گفتی که شهر مکّه را لرزانده در هم، زلزله
رفتهست تا پای جنون، هوش از سر هر سلسله
یاد زنی بییاور و بیهمدم و بیقابله
غافل که پیش ذوالنِّعَم، غرق است در موج نعم
در مکّه کس پیدا نشد کاین راز را افشا کند
ممکن نشد میرِ حرَم، باب حرَم را وا کند
گردون که میگردید کان گمگشته را پیدا کند
میخواست زمزم، کعبه را از اشک خود دریا کند
میرفت تا دنیا به پا، هنگامهی فردا کند
نزدیک بود افتد وجود از غصّه در چاه عدم
ناگه ز دیوار حرَم، نور اله آمد برون
سیّارهی برج اسد با قرص ماه آمد برون
ماهی که مِهرش خندهزن از خاک راه آمد برون
در اشتیاق دیدنش دل با نگاه آمد برون
یعقوب کو تا بنگرد یوسف ز چاه آمد برون؟!
عیسی عیان شد بر فَلَک، موسی برون آمد ز یَم
بحر شرف زاد از صدف، آن گوهر یکدانه را
یکباره در انوار او پوشیده دید آن خانه را
چون جان شیرین در بغل بگرفت آن جانانه را
میدید در سیمای او، سیمای حق سبحانه را
میخواست بندد در قُماط آن بازوی مردانه را
کان بندها را شیر حق بگسست چون تاری ز هم
کای زاده یزدان را اسد، بستن چرا این دست را
بِالله نداند بست کس، جز کبریاء این دست را
خواندند از صبح ازَل، دست خدا این دست را
گویند تا شام ابد، مشکلگشا این دست را
فرموده ختمالانبیاء، صاحبلواء این دست را
هر جا خدا فاتح شود، آنجا منم صاحبعَلَم
این دست اندازد ز پا گردان خونآشام را
این دست باید بشکند در یکدگر اصنام را
این دست یاری میکند توحید را، اسلام را
این دست دارد از خدا، خود اختیار تام را
این دست گرداند همی گردون نیلیفام را
این دست باشد لوح را با عزم ربّانی، قلم
مادر مَبَند این دست را کاین دست از حیدر بوَد
این دست بر جسم علی، از آنِ پبغمبر بوَد
این دست بر اوج سماء، افلاک را رهبر بوَد
این دست در ویرانهها، ایتام را یاور بوَد
این دست جُندُالله را چون ظِلّ حق، بر سَر بوَد
این دست آمد دستگیر، افتادگان را از کرَم
در خاطرت نایَد مگر، ای مادر پاکیزهخو
روزی که با شیری شدی، در چشمهساری روبرو
اهریمن وحشت تو را شد حملهور از چارسو
بهر نجاتت ناگهان آمد جوانی ماهرو
او شیر را رد کرد و تو دادی گلوبندت به او
آنکو که دادی هدیهاش، ای مهربانمادر منم
امشب خدا با خَلق خود دارد سُرور دیگری
پوشانده بر تن کعبه را دیبای نور دیگری
بخشید خاص و عام را فیض حضور دیگری
عشّاق را در هر سَری افکنده شور دیگری
کردهست در سینای دل ایجاد طور دیگری
در هستی باغ جَنان، گیتی ببین رشک ارَم
قدّوسیان تقدیسخوان، گرد حرَم بستند صف
سُبّوحیان تسبیحگو استاده هر سُو جانبهکف
مکّه شده دارالصّفا، کعبه شده بیتالشّرف
هر سُو نظر میافکنم وجد و سُرور است و شعف
خیزد سروش از هر مکان، آیَد ندا از هر طرف
کامشب نهَد ماه قِدَم در بیت خاص خود قَدَم
شهری که در وصفش بوَد (لا اُقسِمُ هذَا البَلَد)
بیتی است در دامان آن خاص خدای لَم یَلَد
در پای دیوارش زنی یکتا به پاکی چون احَد
سَر تا به پا، پا تا به سَر، مِرآت (الله الصَّمَد)
نام نکویش فاطمه، مام علی، بنت اسد
در اشتیاق او حرَم آغوش بگشاده ز هم
آنشب طنینانداز شد در گوش جانش این صدا
«مادر! برای دعوتت از بیت میآید ندا
بیتی که بر میلاد من بنیاد شد از ابتدا
برخیز کامشب در حرَم تو با منی، من با خدا
برخیز ای جانِ جهان در مقدمت بادا فدا
برگیر رُو سوی حرَم، بِنما حرَم را محترم»
فریاد زد حِجر و حَجَر کای بانوی عالم! بیا
لبخند زد دیوار و در کای مفخر آدم! بیا
رکن یَمانی زد صدا کای با خدا همدم! بیا
زمزم گلابافشان به رُخ کای بهتر از مریم! بیا
بیت از درون خواندش که هان ای در حرَم مَحرم! بیا
ای خانه از تو محترم! وی زادهات صاحبحرَم
بخشید رونق بیت را، رُخ بر حرَم بنهادنش
دل بُرد اهل ذکر را، ذکر خدا سردادنش
پیچید بر خود ناگهان، بگرفت درد زادنش
نی طاقت بنشستن و نی قدرت استادنش
لرزاند ارکان را به هم، بیم ز پا افتادنش
دستی به سوی حق عَلَم، دستیش بر دل از اَلَم
گفت ای به سویت دستها بهر نیاز از هر طرف
یا رب! به این دُرّی که من پوشیده دارم در صدف
یا رب! به بیت و زمزم و رکن و مقام و مُزدَلَف
یا رب! به آن کاو ساخته بیت تو را با این شرف
یا رب! به قرب آن سلف!، یا رب! به جاه این خلف
راهی برایم باز کن تا وا رهم از درد و غم
بشکافت دیوار حرَم، کای عصمت یکتا! بیا
آمد ندا از میزبان کای میهمان ما! بیا
ای دخت والای اسد!، ای مادر مولا! بیا
وی حُسن ناپیدای ما در دیدهات پیدا! بیا
وی در حریم خاص ما از دیگران اولیٰ! بیا
در خانهی خود نِه قَدَم، ای حامل نور قِدَم
در بیت حق بگذاشت پا، دیگر نمیدانم چه شد
شد میهمان کبریاء، دیگر نمیدانم چه شد
آن بیت شد بیتالوِلاء، دیگر نمیدانم چه شد
او بود و مولا و خدا، دیگر نمیدانم چه شد
آمد به دنیا مرتضی، دیگر نمیدانم چه شد
انگشت باید بر دهان، خاموش باید لاجَرَم
بر گرد دیوار حرَم برپاست شور و وِلوِله
فوجی ز حیرت خامُش و خیلی دگر در هلهله
گفتی که شهر مکّه را لرزانده در هم، زلزله
رفتهست تا پای جنون، هوش از سر هر سلسله
یاد زنی بییاور و بیهمدم و بیقابله
غافل که پیش ذوالنِّعَم، غرق است در موج نعم
در مکّه کس پیدا نشد کاین راز را افشا کند
ممکن نشد میرِ حرَم، باب حرَم را وا کند
گردون که میگردید کان گمگشته را پیدا کند
میخواست زمزم، کعبه را از اشک خود دریا کند
میرفت تا دنیا به پا، هنگامهی فردا کند
نزدیک بود افتد وجود از غصّه در چاه عدم
ناگه ز دیوار حرَم، نور اله آمد برون
سیّارهی برج اسد با قرص ماه آمد برون
ماهی که مِهرش خندهزن از خاک راه آمد برون
در اشتیاق دیدنش دل با نگاه آمد برون
یعقوب کو تا بنگرد یوسف ز چاه آمد برون؟!
عیسی عیان شد بر فَلَک، موسی برون آمد ز یَم
بحر شرف زاد از صدف، آن گوهر یکدانه را
یکباره در انوار او پوشیده دید آن خانه را
چون جان شیرین در بغل بگرفت آن جانانه را
میدید در سیمای او، سیمای حق سبحانه را
میخواست بندد در قُماط آن بازوی مردانه را
کان بندها را شیر حق بگسست چون تاری ز هم
کای زاده یزدان را اسد، بستن چرا این دست را
بِالله نداند بست کس، جز کبریاء این دست را
خواندند از صبح ازَل، دست خدا این دست را
گویند تا شام ابد، مشکلگشا این دست را
فرموده ختمالانبیاء، صاحبلواء این دست را
هر جا خدا فاتح شود، آنجا منم صاحبعَلَم
این دست اندازد ز پا گردان خونآشام را
این دست باید بشکند در یکدگر اصنام را
این دست یاری میکند توحید را، اسلام را
این دست دارد از خدا، خود اختیار تام را
این دست گرداند همی گردون نیلیفام را
این دست باشد لوح را با عزم ربّانی، قلم
مادر مَبَند این دست را کاین دست از حیدر بوَد
این دست بر جسم علی، از آنِ پبغمبر بوَد
این دست بر اوج سماء، افلاک را رهبر بوَد
این دست در ویرانهها، ایتام را یاور بوَد
این دست جُندُالله را چون ظِلّ حق، بر سَر بوَد
این دست آمد دستگیر، افتادگان را از کرَم
در خاطرت نایَد مگر، ای مادر پاکیزهخو
روزی که با شیری شدی، در چشمهساری روبرو
اهریمن وحشت تو را شد حملهور از چارسو
بهر نجاتت ناگهان آمد جوانی ماهرو
او شیر را رد کرد و تو دادی گلوبندت به او
آنکو که دادی هدیهاش، ای مهربانمادر منم
تاکنون نظری ثبت نشده است.