- 59
- 1000
- 1000
- 1000
این قصهی پایان رسیده ابتدا هم داشت
روضه خوانی عصر شهادت حضرت فاطمه (س) با صدای مجتبی رمضانی، 1399
این قصهی پایان رسیده ابتدا هم داشت
این خانهی تاریک روزی سرصدا هم داشت
این زن که الان بی رمق در بستر افتاده
هر نیمه شب در سجده ها یاربنا هم داشت
این حیدری که دیر شبها میرود خانه
یک روز بین خانهاش مشکلگشا هم داشت
بی تربیت ها حرمت او را شکستند
در کوچه ای که خانم انجا اشنا هم داشت
در روی او افتاد در را هم لگد کردند
تو فکر کن آن لحظه بار شیشه را هم داشت
مردان نمیفهمند بهتر که نمیفهمند
اوضاع زهرا پشت در فضه بیا هم داشت
یک سیلی معروف و صدها سیلی پنهان
بین شلوغی ضربههایی بیهوا هم داشت
مولا عبا انداخت بر رویش ولی زهرا
یک چادر افتاده زیر دست و پا هم داشت
این قصهی پایان رسیده ابتدا هم داشت
این خانهی تاریک روزی سرصدا هم داشت
این زن که الان بی رمق در بستر افتاده
هر نیمه شب در سجده ها یاربنا هم داشت
این حیدری که دیر شبها میرود خانه
یک روز بین خانهاش مشکلگشا هم داشت
بی تربیت ها حرمت او را شکستند
در کوچه ای که خانم انجا اشنا هم داشت
در روی او افتاد در را هم لگد کردند
تو فکر کن آن لحظه بار شیشه را هم داشت
مردان نمیفهمند بهتر که نمیفهمند
اوضاع زهرا پشت در فضه بیا هم داشت
یک سیلی معروف و صدها سیلی پنهان
بین شلوغی ضربههایی بیهوا هم داشت
مولا عبا انداخت بر رویش ولی زهرا
یک چادر افتاده زیر دست و پا هم داشت
تاکنون نظری ثبت نشده است.