- 128
- 1000
- 1000
- 1000
شام غریبان محرم 1403 - میثم مطیعی
مرثیه خوانی شام غریبان با صدای میثم مطیعی، 1403
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - پیش از غروب بود، که آب از سرم گذشت آهی کشیدم و نفس آخرم گذشت من التماس ماندن و او شوق وصل بود چون اشک از برابر چشم ترم گذشت پنجاه و چار سال به او چشم دوختم فرصت نشد که خوب به او بنگرم، گذشت یک آن تمام خاطرههایی که داشتیم با آن نگاه آخرش از خاطرم گذشت دلشوره داشتم که پس از او چه میشود؟ او رفت و باد از طرف معجرم گذشت آتش گرفت خیمه قلبم، چه آتشی! کار از به باد رفتن خاکسترم گذشت دیدم بریدن نفس قتلگاه را دیدم که روی خاک نشد باورم، گذشت تا بود، آب در دل خیمه تکان نخورد تا رفت، آب از سر اهل حرم گذشت شاعر : عباس همتی
-
روضه
-
زمزمه - چقدر زود گذشت دههی اول ماه غمت چقدر زود گذشت گریهی هر شب محرمت چقدر زود گذشت گریه از غم تو ای بیکفن چقدر زود گذشت گریه واسه غارت پیرهن یکی توو خیمه پی معجر بود یکی دنبال تن اصغر بود گریه کردیم چقدر وقتی که از روی زین افتادی گریه کردیم چقدر که با صورت رو زمین افتادی گریه کردیم چقدر جلو چشم تو زدن زینب رو گریه کردیم چقدر نعل تازه میزدن مرکب رو خیمهها رو به غارت میبرن خواهرت رو اسارت میبرن شاعر : رضا یزدانی
-
نوحه سنتی - ای شده در منا ذبح اعظم ای سیه پوش داغت محرم چشمه ی چشم من را مخشکان تا برایت بگریم دمادم ای چشم من گریان شو ای جان من قربان شو در کربلا مهمان شو یا سیدی یا مظلوم ای به هر لحظه مولای دل ها کربلای تو رویای دل ها خیمه های تو کهف الأمان است روضه هایت تپش های دل ها عشق با تو جاویدان شد عقل بی تو سرگردان شد چشم با تو پر باران شد یا سیدی یا مظلوم ما سوال عطش را جوابیم ما حسینی ترین انتخابیم ما چنان کاروان شهیدان شهریاران این انقلابیم ما در رهت می مانیم ما از غمت میخوانیم ما اربعین مهمانیم یا سیدی یا مظلوم لاله سرخ زهرا (س) حسین جان ای فدای تو جان ها حسین جان ما همه سائل کوی عشقیم فتصدق علینا حسین جان ای دین و ایمان ما ای روح قرآن ما ای بهتر از جان ما ای امام شهیدان خمینی ای علمدار راه حسینی یا حسینت گرفته جهان را شعله زد کاخ مستکبران را از یاد تو سرمستیم آن عهد خود نشکستیم ما با ولایت هستیم یاسیدی یا مظلوم شاعر : میلاد عرفان پور
-
واحد - نام تو آغاز و انجام جهان پرچم یاد تو بر بام جهان شد ازل صبح گریبان حسین شد ابد شام غریبان حسین با تو ای جان جهان راهی شدیم مست صهبای هواللهی شدیم صبغةالله است رنگ خون تو تا ابد جانهای ما مجنون تو ای که فریادت مرا «بیدار» کرد «توبه» داد و «عاشق» دیدار کرد انقطاع و معرفت نور تو دادتشنگی، آنگه رضا، آنگه جهاد سیر عاشق را نهم منزل «فنا»ست آن که تاب رفتنش دارد کجاست؟ گام دیگر زین ره بی حد بقاست آخرین منزل که نه... مقصد بقاست آن که از جان بگذرد جانان شود آن که جانان گشت، جاویدان شود خود بقا بود آنچه در ظاهر فناست شد فنا چون ساغر اما مِی بقاست کشتگان، گم گشتگان پیدا شدند سرخوش از صهبای «بل أحیا» شدند بادهای از جام مشتاقی زدند در فنا بانگ هوالباقی زدند ای خوشا گمگشتهی پیدا شده مستیِ یک قطرهی دریا شده غیر وجهالله، باقی فانیاند هیچهایی در شبی طوفانیاند رفت بر باد فنا مُلک یزید تا ابد باقی بود ملک شهید جز شهید کوی حق کس زنده نیست زندهی باقی حسین بن علیست چون هرآنچه داشت بهر حق گذاشت پیشِ پایش ریخت حق هم هر چه داشت گفت با سنگ جفا و تیر خشم: ای قدمهای شما بر روی چشم! این شما و این من و آغوش من در هجوم نیش، نوشانوش من من نمیبینم کسی جز دوست دوست... منت زخمی برَم کز دست اوست تیغ و تیر و نیزه سرّ یار شد سینهی من مخزنالأسرار شد قتلگاه من که میقات خداست بعد از این سرچشمهی مُلک بقاست ختم ما شام غریبان نیست نیست تازه آغاز است، پایان نیست نیست بر سر نی پای در ره مینهیم باز بسمالله الرحمن الرحیم شاعر : دکتر محمدمهدی سیار
-
روضه پایانی - همواره حُسن مطلع و حُسن ختامم حتی برای شمر و خولی من امامم من آمدم از سنگها هم دُر بسازم از کوفیان تا میتوانم حر بسازم بگذار ابر تیرها بارش بگیرند شمشیرها از جسمم آرامش بگیرند باید بمانم گرچه تیغ و دشنه باشد شاید یکی از این جماعت تشنه باشد شاید یکی یک جلو? روشن بخواهد شاید یکی انگشتری از من بخواهد پیراهنم وقتی که سهم این و آن است آغوش من با نعل اسبان مهربان است شاید دل سنگ کسی را نرم کردم شاید تنور خانهای را گرم کردم تاریخ را پای کلام خود نشاندم من خطبهام را با زبان زخم خواندم تاریخ را آزاد کردم با قیامم همواره حُسن مطلع و حُسن ختامم شاعر : سید حمیدرضا برقعی
تاکنون نظری ثبت نشده است.