- 292
- 1000
- 1000
- 1000
شب ششم محرم 93 - محمود کریمی
مرثیه خوانی شب ششم محرم با صدای محمود کریمی، 1393
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
مناجات با امام زمان (عج) - شب جمعست زمون آشتی با تو من اومدم که بشنوم صدات و صدای گریه کردنت صدای روضه خوندنت صدای سینه زدنت آقا فدای شال دور گردنت آقا کجا دست به دعا گرفتی تو این شبا کجا عزا گرفتی فدای پرچم زدنت فدای روضه خوندنات برا منم روضه بخون آقا فدای گریه و اشک شبات یابن الحسن آقا جونم کجایی حتما که کربلایی
-
روضه - رخ عیان کرد و باز غوغا شد آسمان هم به پیش او پا شد نسبی از کریم ها دارد از همامن کودکیش آقا شد سیزده سال زندگی کرد و همه ی اعتبار دنیا شد با ابالفضل بودنش این شد شکل رزمش شبیه سقا شد با عمو بود و از همان اول در دلش شور کربلا جا شد بعد از این که حسن ز دنیا رفت همه ی دلخوشی مولا شد شال سبزیست دور گردن او حسن کربلا چه رعنا شد دل به دریا زدست همچون رود یادگار یل جمل کش بود بغض او در گلوش پنهان بود چشم او آسمان باران بود زیر پا فرشی از پر جبریل روی سر دست نجمه قران بود روی سر دست عمه قرآن بود از عمو رخصت نبرد گرفت چشم او چون عموش گریان بود همه جا گرد و خاک اما باز پسر مجتبی نمایان بود
-
روضه
-
زمینه - ثمر ریاض دل علی در فاطمه گوهر حسن به رسول قطعه ای از جگر به حسین پاره ای از بدن به دو لب عقیق یمن یمن به طره موش خطن خطن رخ او چراغ به بهشت دل قد او قیامت کربلا شده خم به عرض ارادتش مرده بودم و زنده شدم عشق تو را بنده شدم دولت عشق امد و من دولت پاینده شدم به مسیح نگاه تو من دولت پاینده شدم با شهیدانت جان ما هم به قربانت تو دلیل دم زدن و نفسم که دمی به تو برسم به نام عشق قسم تویی همه کسم سر و دست و تن سپر بلا یم خون بهشت شهادتش مه و سال و هفته و روز و شب همه لحظه های ولادتش زده خیمه در یم سرخ خون شده مرد سنگر ابتلا گل سرخ باغ محمدی شکفد ز باغ جمال او صلوات خالق ذوالمنن به خصال او به کنال او به براق وهم بگو مپر نرسی به اوج کمال او که گرفته جلال او ز جلال حضرت کبریا ثمر حسن که هماره دل به حسین فاطمه بسته ای تو همای قله خونی و به دل شکسته نشسته ای به شتاب میروی از حرم تو که بند کفش نبسته ای زره ات به تن شده پیروهن بدنت شده سپر بلا همه صفات نفحات حسین ملکوت بساط حسین قسم به ذات حسین بهشت صراط حسین دل به تو دادم از بند عالم ازادم صفا و مروه دیده ام گرد حرم دویده ام هیچ کجا برای من کرب و بلا نمی شود غم شهد و شور و فراق و زده به دل شراره تو همه راه چاره من به یک اشاره تو همه راه چاره من به یک اشاره تو جان من ارباب اقای بی کفن ارباب
-
زمینه - کرب و بلا صفین مولام حسین من حسنی هستم آقام حسین بعد پدر بوده بابام حسین آقام حسین مولام حسین قاسم قاسم قاسم قاسم میدون میدون جمل تیغم مصداق عجل نایم نای مجتبی مرگم اهلا من عسل دارم نشونی روی تیغ و کفن با ابل خونی شده پرواز من ان تنکرونی فانا بن الحسن من پسر سبط پیغمبرم بغض علی دارید من حیدرم بعد علی اکبرم من اکبرم من حیدرم پیغمبرم جدم صاحب کتاب دامادش ابوتراب بابا و عموی من هر دو سید و الشباب از عطش عشقت بی تاب شدم از کرم بابام سیراب شدم من به فدای تو ارباب شدم بی تاب شدم سیراب شدم از نسل کرامتم سرباز ولایتم با این فرق غرق خون دنبال شهادتم فرقم از ثقل الحدید تا ابرو به خون تپید این زخما کم برام ای لشکر هل من مزید همه پسر ها مث بابا میشن بیاید بتازید به روی این بدن ان تنکرونی فانا ابن الحسن بیایید بجنگید مث مرد تن به تن یلی بیارید که حریفم بشن ان تنکرونی فانا بن الحسن
-
واحد عربی
-
تک - کبوتر من سرت شکسته تموم پیکرت شکسته پرت مث مادرت شکسته شبیه حیدر سرت شکسته پا بر زمین نکش ای قامت خمیده نفس نفس نزن ای نفس بریده جونم کنارت به لب رسیده قاسم قاسم قاسم جونت دیگه تا گلو رسیده چیزی نمونده بمو رسیده زخم سرت تا ابرو رسیده چشات و وا کن عمو رسیده چه میکنی تو با این زخمای کاری الهی من بمیرم چه بی قراری اسم بابات و به لب میاری تنت پر از زخم شبیه باباست پهلوت شبیه پهلوی زهراست قدت رسیده به قد عباس روح بلندت تو آسموناست رفتی پیش بابات و چشم من دریاست برو به بابات بگو حسینش اینجاست بگو غربه بگو که تنهاست
-
شور - یه عده علی رو دیدن حسن رو دیدن حسین و دیدن رفتن و رفتن تو ظلمت شب ترسیدن یه عده کسی رو ندیدن کرب و بلا رو فقط شنیدن موندن و موندن پای ولایت جنگیدن ما ثابت کردیم که اهل کوفه نیستیم علی تنها بمونه ما مرده مردیم محاله که برگردیم عوض شده زمونه اگه من بودم کربلا سپر اصغر میشدم تو نماز ظهرت حسین پیش تو پرپر میشدم یه عده غدیرو دیدن تو روز روشن امیر و دیدن واضح و روشن حق علی رو نفهمیدن یه عده غدیرو ندیدن قصه غدیر و فقط شنیدن هزار سال بعد حرف حسین و فهمیدن ما صاحب داریم مگه میشه دوباره علی تنها بمونه ما بیعت کردیم با مکتبی که ریشش تو دل آسمونه دعا کن یا صاحب زمان منی که زندم با حسین تو رکابت باشم آقا با یه سربند یا حسین
تاکنون نظری ثبت نشده است.