منو
شب بیست و چهارم رمضان 99 - محمود کریمی

شب بیست و چهارم رمضان 99 - محمود کریمی

  • 3 تعداد قطعات
  • 6 دقیقه مدت قطعه
  • 25 دریافت شده
مداح : محمود كریمی
مناسبت مذهبی : 24رمضان
شخصیت : امام حسین (ع)
نوع قطعه : كل مجلس
مناجات خوانی شب بیست و چهارم رمضان با صدای محمود کریمی، 1399

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 6:03
    مناجات - تو بخوای میشه من اونی باشم که دوست داری تو نخوای میتونی بندتو بالا نبری تو بخوای نمیذاری دیگه رو سیاه بشم تو نخوای نمیتونم دیگه رو به راه بشم تو بخوای میشه برگرده دوباره آبروم تو نخوای نمیتونم برسم به آرزوم تو بخوای میتونی بنده هاتو عذاب کنی تو نخوای میتونی آتیشو هم جواب کنی تو بخوای متکبرا میفتن زیر پا تو بخوای ضعفا از زیر پا میان بالا تو میخوای و نمیتونم ندارم تو بخوای دیگه هیچ کس تو دلش غم نداره تو بخوای مظلوم و سرور عالم میکنی تو بخوای دلا رو یه رنگ و محکم میکنی تو بخواه حالا دنیا همه باشن یه طرف تو بخواه مددی میرسه از شاه نجف تو بخواه دست مولا بمونه رو سرمون تو بخواه حریف دنیا میشه کشورمون جون پیغمبر رحمتت ببین روی ما بدا رو نگذار رو زمین ای خدا تو رو به فرق شکسته علی تو رو به چشمای بسته علی بنده گریون و خستتو ببخش تو رو به بانوی خسته علی ای خدا تو رو به چادر زهرا پشت در چه خوبه که ما رو در هم بخری با خوبات منم بخر بالا ببر ای خدا تو رو قلب پاره پاره حسن تو رو لحظه ای که تیر خورد به بدن تو رو به سینه قاسم پسرش روی این سینه ها دست رد نزد ای خدا تو رو سجده های زین العابدین تو رو گریه های زین العابدین لذت عشقو به ما هم بچشون تو رو به دعای زین العابدین ای خدا تو رو به ماه و ستاره حسین تو رو جون شیرخواره حسین هممون شفا میخوایم با جسم و روح تو رو جسم پاره پاره حسین
  • 12:17
    روضه - دید از دور مسیحا نفسی می ‌آید دید با قافله فریاد رسی می ‌آید صحنه ‌ای دید در آن قافله اما جان کاه بر سر نیزه سری دید سری همچون ماه این سر کیست که این قدر تماشا دارد صوت داودی و انفاس مسیحا دارد از سر هر مژه‌ اش معجزه بر میخیزد با طنینش همه آفاق به هم میریزد با نسیم از غم دل گفت به صد شیون و آه به ادب نافه‌گشایی کن از آن زلف سیاه گر چه این شیوه‌ رندان بلا کش باشد حیف از این زلف که بر نیزه مُشَوَش باشد با دلی سوخته آمد به طواف سر ماه پاره پاره دلش از داغ لب پر پر ماه گفت ای جان جهان نذر غمت جانم باش امشبی را ز سر لطف تو مهمانم باش ماه را همره خود با دل بی تاب آورد نذر لبهای ترک خورده کمی آب آورد خون از آن چهره که میشست دلش خون میشد حال او منقلب و دیده دگرگون میشد اشک در چشم پر از شیون راهب میخواند روضه میخواند از آن اوج مصائب میخواند روضه میخواند همه عمر در این چرخ کبود بین زرتشتی و آشوری و ترسا و یهود نشنیدم که سر نیزه سری را ببرند یا که در سلسله بی بال و پری را ببرند آه از آن سوز و گدازی که در آن محفل بود عشق میگفت به شرح آنچه بر او مشکل بود گفت عالم شده حیران پریشانی تو کیستی تو به فدای سر نورانی تو ناگهان ماه، چه جان کاه دمی لب وا کرد محشری در دل آن سوخته دل بر پا کرد گفت من کشته‌ لب تشنه‌ عاشورایم زینت دوش محمد پسر زهرایم دید راهب به دلش شعله و شور افتاده ا‌ست شعله‌‌ آتشی از نخله‌ طور افتاده ا‌ست تشنه‌ عشق شد از غصه نجاتش دادند ناگهان در دل شب آب حیاتش دادند صورتش را به روی صورت خونین حسین و مُشرف شد از آن لحظه به آیین حسین شاعر : یوسف رحیمی
  • 3:15
    نوحه - تو های و هوی نیزه نگام به سوی نیزه دیدم که خون از چشمات میریزه بر گلوی نیزه دیدم سرت رو پیش چشمام زدن به روی نیزه ای حسینم قدم قدم با نیزه یا سنگ زدن یا نیزه خودم در آوردم از پهلوی زخمی چند تا نیزه داره برای زخمات گریه می باره حتی نیزه ای حسینم سر تو نور نیزه پیش تنور نیزه منو میبردن از پیش پیکرت به زور نیزه میخوام ببوسم پیشونیتو ولی چه دوره نیزه گلوی شیرخواره کوچیکه چقدر قطوره نیزه ای حسینم چه بی گذشته نیزه توی تو مشته نیزه دارم میام دنبالت کوچه به کوچه پشت نیزه سرت سر بازار افتاد و زینب و کشته نیزه ای حسینم کمین نشسته نیزه راهتو بسته نیزه توی ضریح سینت دیدم سنان شکسته نیزه پیروهنی که مادر داده میفته دست نیزه ای حسینم شلوغه دور گودال دیدم که رفتی از حال چادر من هم مثل پیراهن تو میشه پا مال عقیقتو که بردن حالا میرن سراغ خلخال تو رو برت گردوندن عمه جانم عمه جان قد کمانم

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی