- 79
- 1000
- 1000
- 1000
شام شهادت امیرالمؤمنین، امام علی (ع) - شب بیست و دوم ماه رمضان 99 - محمود کریمی
مرثیه خوانی شام شهادت امیرالمؤمنین، امام علی (ع) - شب بیست و دوم ماه رمضان با صدای محمود کریمی، 1399
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
مدح - تیر محبّت تو را منم نشانه یاعلی گرفته بر زیارتت دلم بهانه یاعلی بار محبت تو را به دوش دل گذاشتم کوه معاصیم فتاد از سر شانه یاعلی ای ز دو دیدهام روان خون سر شکستهات ای ز دلم گل غمت زده جوانه یاعلی تو کز عطوفت دلت شیر دهی به قاتلت دست تهی کجا مرا کنی روانه یاعلی تو قهرمان خیبری چرا کنار بستری هما چگونه سر کند در آشیانه یاعلی ای پدر یتیمها، دو چشم خود ز هم گشا طفل یتیمت آمده بر در خانه یاعلی داغ تو کرده آتشم هر نفسی که میکشم شعلهی آهت از دلم کشد زبانه یاعلی فدای دیدهی ترت چه شد که مثل همسرت شد بدن مطّهرت دفن شبانه یاعلی قسم به خون پاک تو، به قلب چاک چاک تو که کشته بارها تو را تیغ زمانه یاعلی مرگ تو بود آن زمان که بین خانه دشمنان زدند همسر تو را به تازیانه یاعلی
-
مناجات - دلبر دلش گرفته دلدار گریه کرده عاشق همیشه وقت دیدار گریه کرده بر آشتى بنده مشتاق تر خدا بود از توبه گنه کار غفار گریه کرده درد مریض را جز درد آشنا نفهمید گاهى طبیب هم با بیمار گریه کرده شرمنده از گناهان دانى مثال ما چیست خانه خراب زیر آوار گریه کرده شب زنده دار ها را طورى دگر خریدند طوبى بر آن که تا صبح بیدار گریه کرده یک شهر را دعاى یک مست زنده کرده مستى که در مناجات هوشیار گریه کرده در کِسوَت گدایى حرفى بلد نبودیم سائل همیشه جاى اصرار گریه کرده با گریه طفل هر چه که خواسته گرفته حاجت گرفته کودک هر بار گریه کرده ما را فقط دعاى زهرا نجات داده مادر براى طفلش بسیار گریه کرده بر حال مادر ما در بین آتش و خون دیوار دم گرفته مسمار گریه کرده کفاره گناه ما را حسین داده ارباب بین گودال خون بار گریه کرده یک یا حسین گفته وا کرده روزه اش را آن تشنه که زمان افطار گریه کرده آب فرات آخر تا خیمه ها نیامد با مشک از خجالت صد بار گریه کرده کف میزدند لشکر قلب رباب میسوخت او بین خنده هاى اغیار گریه کرده زیر عبا چه چیزى پنهان نموده ارباب سرخ است چشم هایش انگار گریه کرده گهواره بعد اصغر در دست ابن سعد است گهواره در حراج بازار گریه کرده
-
مدح - بنویسید مرا بنده سلطان نجف بنویسید که عالم همه قربان نجف ما غباریم غبارى ز بیابان نجف بنویسید على را گل گلدان نجف وسط عرش بود تخت سلیمان نجف آن که بر خاک حیات دو جهان داد که هست آن که بر مرده زبان داد توان داد که هست آن که در کعبه خودش اذن اذان داد که هست ترک کعبه به ما نیز نشان داد که هست کعبه با آن عظمت دست به دامان نجف حق بده دیدن این صحن تماشا دارد حرمش هم به خدا هیبت او را دارد نه حرم بلکه على عرش معلا دارد و اگر کعبه درد سینه خود جا دارد سر ما ذبح نمایید به ایوان نجف از قدومش همه راه بهم میریزد دل عشاق به نا گاه بهم میریزد تا ببیند رخ او ماه بهم میریزد گر على گریه کند چاه بهم میریزد جان عالم به فداى شه مردان نجف من على را به خدا راز خدا میدانم ولى الله شده منصب آقا جانم ها عَلىٌ بَشَرٌ کَیفَ بَشَر میخوانم به هواى حرمش ابر پر از بارانم بنویسید مرا بى سر و سامان نجف خلقت هر دو جهان گوشه اى از تلمیحش از کران تا به کران دانه اى از تسبیحش فتح خیبر که نشد معجزه شد تفریحش و نشد غیر على کس به على تشبیهش بنویسید على بانى ایمان نجف جلوه دیگرى از جلوه مولا زهراست روى پیشانى او نقش فقط یا زهراست به دلم غم نرود تا که دلم با زهراست نهراسم به خدا روز جزا تا زهراست غیر زهرا نبود هَمدَم جانان نجف تا که در معرکه شمشیر به دستش افتاد دشمن از ترس دگر اسم خودش برد ز یاد دامنش خیس شد و آبرویش رفت به باد چاره ای نیست به جز گفتن داد بیداد چه شکوهیست در این هیبت طوفان نجف تو بر این سلسله ها حق خلافت دارى نه فقط شیعه به دنیا تو ولایت دارى که در عقبى تو فقط حکم حکومت دارى به غلامان خودت نیز عنایت دارى بطلب این همه سرمست به ایوان نجف
تاکنون نظری ثبت نشده است.