- 476
- 1000
- 1000
- 1000
شب چهاردهم ماه رمضان 1402 - محمود کریمی
مراسم شب چهاردهم رمضان با صدای محمود کریمی، 1402
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
مناجات - جواب من به تو هربار ناله و زاری است درون سینهام این روزها عزاداری است به نامهی عملم، هیچ احتیاجی نیست تمام عمر من ناخلف، بدهکاری است چهقدر توبه شکستم؛ کسی چه میداند دل شکسته پر از قولهای تکراری است چه ننگ بیشتر از این به روی پیشانی؟ که کار روز و شبت با من، آبروداری است مرا درون قفس حبس کن که پر زدنم در این هوای پر از دامها، خودآزاری است ببین چگونه فرورفتهام به خواب؛ آری هرآنچه دیده نگاهم، سراب بیداری است بگیر دست مرا از خودم رهایم کن تمام درد من از اختیار اجباری است
-
مدح - ما خاک پای حضرت موسیبنجعفریم در سایهسار رحمت موسیبنجعفریم داده به ما زیادتر از آنچه خواستیم شرمندهی عنایت موسیبنجعفریم مدیون لطف بیحد این خانوادهایم ما نوکران عترت موسیبنجعفریم ما نسل پشت نسل فقیران سفرهی دولتسرای عزّت موسیبنجعفریم ایثار او عقیدهی ما را درست کرد ما شیعهی کرامت موسیبنجعفریم با یاد روضههای سیهچال، سالها گریهکنان غربت موسیبنجعفریم زنجیر و ساق پا و نم خاکهای سرد خونیندل از اسارت موسیبنجعفریم
-
روضه - بالاترین خورشید، گنجی در خفا بود لبهای خشکش، تشنهی ذکر و دعا بود بیجلوه هم از بندهی بد، عبد میساخت موسای ما در معجزاتش بیعصا بود از ساق عرش افتاد در زندان ویران آنکس که مجروحیتش از ساق پا بود با ضربهها هرچند که از حال میرفت در سجده مدهوش ملاقات خدا بود زیر عبایش جلوهای از پنجتن داشت هرجای جسمش روضهی آل عبا بود بار قنوتش را ورمهایش کشیدند هر وعده سیلی خورد آقا، بیهوا بود هرکس که آمد پیش او حاجتروا شد هرچند حرفش نیشدار و ناروا بود زنجیر، دور گردنش بود و زمین خورد بسکه ردیف استخوانش جابهجا بود با زخم لبهایش به سختی آب میخورد هرشب گریز روضههایش کربلا بود ای کاظمینیها! جنازه بر زمین ماند ای کاش در بین شما یک آشنا بود هرچند بیکس روی تختهپاره افتاد در وقت تدفینش یقین دارم رضا بود اینجا همه مردم، کفن آماده کردند در پیش مردم، حرمت صاحبعزا بود در کربلا یا سر به روی نیزه میرفت یا هر تنی صدپاره با سرنیزهها بود آنجا سری در دست قاتل بود امّا با خنجر کندی بریده از قفا بود بعد سهروز، ارباب ما را دفن کردند تجمیع جسم او به دست بوریا بود
-
نوحه - ?میرود از زندانش با بدن بیجانش أرض و سما گریانش گریانش گریانش دختر یتیمش میزند صدایش میرسد صدای گریهی رضایش داروی هر درد ما از دم تو میرسد حک شده بر سینه، یا باب حوائج مدد تا که رها موسی شد در دو جهان، غوغا شد چشم فلک، دریا شد دریا شد دریا شد مرغ پرشکسته از قفس رها شد قبلهی حوائج، حاجتش روا شد سوی خدا رفتن، نور خدا را ببین گریهی معصومه و حال رضا را ببین با جگر صدپاره گشته رباب آواره نیزه شده گهواره گهواره گهواره رفته روی نیزه روبروی مادر رفته نیزه انگار در گلوی مادر از دل عالم گره، دست تو وا میکند غنچهی لبتشنه یا باب حوائج مدد گوشهی این ویرانم تا تو شوی مهمانم منتظرت میمانم میمانم میمانم در پیات دویده با قد خمیده دختر یتیمت ای سر بریده مجلس دارالشّفا روضهی تو میشود دختر ارباب یا باب حوائج مدد
تاکنون نظری ثبت نشده است.