- 316
- 1000
- 1000
- 1000
شب یازدهم ماه رمضان 1402 - محمود کریمی
مراسم شب یازدهم رمضان با صدای محمود کریمی، 1402
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
مدح - ?سراغ پرچمت را از شمیم باد میگیرم نشان رود را از ماهی آزاد میگیرم شفا یعنی نخ پیراهنی که غرق یوسف بود به این امّید، من هم بوسه از فولاد میگیرم مرا گم کرد، چشمانی که محو صحن و گنبد شد نشانی تو را از کور مادرزاد میگیرم به غیر از دیدنت، هرحاجتی آوردهام؛ رد کن پس از دیدار، هرچیزی که لطفت داد؛ میگیرم من از گردوغبار زیر جاروهای خدّامت پس از افتادگی، پرواز را هم یاد میگیرم نشستن با کبوترهای دستآموز تو، درس است برای جلدبودن، رخصت از استاد میگیرم غم تو، گوهری نایاب در دنیای شادیهاست من ایندم را میان صحن گوهرشاد میگیرم
-
روضه - ?هرچند ناتوان شدی امّا ز پا نیفت ای هشتمین عزیز عزیز خدا نیفت میترسم آنکه دست بگیری به پهلویت باشد ز پا بیفت ولی بیهوا نیفت کوچه به آلفاطمه خیری نداشته دیوار را بگیر و در این کوچهها نیفت مردم میان شهر، تماشات کنند اینبار را بهخاطر زهرا بیا نیفت دامان هیچکس به سرت سر نمیزند حالا که نیست خواهر تو، پس ز پا نیفت تکّه حصیر خویش از این حجره جمع کن امّا به یاد نیمهشب و بوریا نیفت ای وای اگر به کربوبلا بوریا نبود راهی برای دفن شه کربلا نبود ابری سیاه، چشم ترش را گرفته بود زهری، توان مختصرش را گرفته بود معلوم بود از وجناتش که رفتنیست یعنی که رخصت سفرش را گرفته بود از بس شبیه مادرش افتاد بر زمین در انتهای کوچه، سرش را گرفته بود تا روبروی حجره خمیدهخمیده رفت از درد بیامان، کمرش را گرفته بود چشمانتظار دیدن روی جواد بود خیلی بهانهی پسرش را گرفته بود بر روی خاک بود که پیچید بر خودش آثار تشنگی، جگرش را گرفته بود افتاد یاد جدّ غریبی که خواهرش در بین قتلگه خبرش را گرفته بود دیگر توان دیدن اهلحرم نداشت از بسکه نیزه دور و برش را گرفته بود وقتی که شمر آمد و کارش تمام شد خلخال کودکی، نظرش را گرفته بود
-
روضه - ?آسمان است و خسوف قمرش معلوم است غربت بیحد او از سفرش معلوم است کولهبار سفر آخرتش را بسته از مناجات و نماز سحرش، معلوم است موی آشفته و اوضاع بههمریختهاش با عبایی که کشیده به سرش، معلوم است دو قدم راه نرفته، چقدر میافتد ناتوانبودنش از زخم پرش، معلوم است به زمینخوردن او ارثیهی مادری است درد پیچیده به پهلو؛ اثرش معلوم است وسط حجرهی دربسته به خود میپیچد اثر زهر به روی جگرش، معلوم است خواهرش نیست ببیند چه سرش آمده است ولی از حالت بغض پسرش، معلوم است لب او سرخ شد امّا بهخدا چوب نخورد مجلس شام به چشمان ترش، معلوم است روی خاک است ولی زیر سم اسب نرفت روضهی عصر دهم در نظرش، معلوم است نعلها بود که محکم روی پیکر میرفت یکنفر در طلب جایزه با سر میرفت
-
نوحه - ?امام رضا لیلا و عالم همه مجنونه هرکی بهشتی میشه به این آقا مدیونه مهمونه کلّ اهل بیتن این عاشقا با چشمای تر فاطمه داده اختیارو به پسر موسیبنجعفر یا طبیببنالطبیب؛ یا حبیببن الحبیب یا علیموسیالرضا؛ یا غریببنالغریب یه قبلهی رویایی توو سرزمین طوسه دور ضریحش یوسف توو نوبت دست بوسه شفا توو خاک زائراشه در بهشت پایین پاشه هرچی فرشتهس افتخاری کبوتر صحن و سراشه من گدای خانهزاد؛ دست تو بابالمراد یا رضا جان جواد؛ یا امام رضا عشق شما پیچیده میون تاروپودم از وقتیکه یادم هست، امام رضایی بودم یه قنوت تو کافیه تا گره کار شیعه واشه آقا برام امشب دعا کن روزیم دوباره کربلا شه راهشون از مشهده، کربلا و کاظمین وعدهی ما عاشقا، صحن عبّاس و حسین
تاکنون نظری ثبت نشده است.