- 309
- 1000
- 1000
- 1000
شب هشتم ماه رمضان 1402 - محمود کریمی
مراسم شب هشتم رمضان با صدای محمود کریمی، 1402
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
مناجات - ?رخ زرد و مو سفید و همه نامهام سیاه ره دور و قد خمیده ز سنگینی گناه اشکی نیامد از بصرم؛ وای وای وای سوزی نمانده در جگرم؛ آه آه آه بیاختیار راه سپارم سوی جحیم گر افکنم به نامهی اعمال خود نگاه یک مصرع است روز جزا کلّ نامهام یک لحظه توبه کردم و یک عمر اشتباه از بس گناه، پرده به چشمم کشیده است تشخیص راه را ندهد دیدهام ز چاه عمری گناه کردهام و توبه میکنم با این زبان که ذکر تو را گفته گاهگاه هر چند نیست در خور بخشش، گناه من مولای من! به عفو تو آوردهام پناه فریاد از آن زمان که گناهان من روند در پیش دیدهام رژه مانند یک سپاه فردا که مادر از پسر خود کند فرار میثم به خاندان پیمبر برد پناه
-
روضه - ?یوسف من! چاه را با نیزهها حس کردهای پنجهی ناپاک صدها گرگ را حس کردهای چشمهایم را تماشای تو، غافلگیر کرد عضوهای ارباً اربایت، پدر را پیر کرد چشمهایت در میان موجی از خون، غرق بود بین زخم پهلویت با زخمهایت فرق بود دیدمت جسم تو را بر نیزهها آویختند ذرّهذرّه پیکرت را بر زمین میریختند تا تنت را لمس کردم، غصّهها آغاز شد هرکجا دستم رسید، آنجا شکافی باز شد پیکرت با تیغهای داغ، جرّاحی شده هرکدام از عضوهایت یکطرف راهیشده قاتل تو نیزهها و قاتل من، خندهها لااقل برخیز با عمّه بگو اینجا میا
-
مناجات - ?الهی یا الهی یا الهی نگاهی کن؛ نگاهی کن؛ نگاهی خالیه دستم؛ تسلیمت هستم به رحمت تو خدا دلبستم یا ربّی العفو روی لبامه تنها سلاح من خدایا گریههامه خجالت میکشم؛ خیلی بد کردم برای بندگی، راهو سد کردم جز تو خدایا، یاری ندارم چشم امیدم به توئه؛ چشمانتظارم شنیدم مهربونی و میبخشی شنیدم بندهی بد رو میبخشی چشمام بارونی از درد سرشارم میبخشی منو که بیچارم من رو نسوزون؛ من بیپناهم رحمی بکن به نالهها و اشک و آهم
-
نوحه - ?شهیدم کاکلش در خون غلتونه شهیدم خفته بین خاکوخونه دستام لرزونه؛ چشمام گریونه حالم رو فقط خدا میدونه زخماتو قربون؛ چشماتو قربون افتادی رو خاک ای قدوبالاتو قربون بمیرم غصّهی من روو سینش بود بمیرم تا دم آخر تشنش بود مردم یا زندم؟! با تو جون کندم زخماتو با بوسههام میبندم حالا که رفتی، کارم تمومه مردن دیگه بعد از تو بابا، آرزومه بمیرم من؛ لب زخماش وا مونده تووی میدون، کلاخودش جامونده ای وای! بد حالم؛ از درد مینالم عمّه خودش اومده دنبالم زینب دعا کن طاقت بیاره تا خیمهها با این گلوی پارهپاره
تاکنون نظری ثبت نشده است.