- 1178
- 1000
- 1000
- 1000
بس که چشات بارونیه
مرثیه خوانی شهادت حضرت فاطمه (س) با صدای محمود کریمی، سال 1389
متن شعر:
بس که چشات بارونیه
نداری جونی به بدن
ستاره ی شبای من
برای من روشن بمون
من التماست می کنم
پَر نکشو با من بمون
وااای از این نفسات
وااای از اشک چشات
وااای از زخم نگات
مادرم، ای وای مادرم
نفس بزن باز دوباره
پرستوی مهاجر من
بس که چشات بارونیه
نداری جونی به بدن
ستاره ی شبای من
برای من روشن بمون
من التماست می کنم
پَر نکشو با من بمون
خونه خرابم می کنی
وقتی خمیده راه می ری
بیا و بشکن بغضتو
شاید که آروم بگیری
خوب می دونم که قاتلت
اشک چشای حیدره
وقتی نگاهم می کنی
برای بار آخره
وااای از رفتن تو
امون از زخم تن تو
تمومه خندیدن تو
وااای از این نفسات
وااای از اشک چشات
وااای از زخم نگات
مادرم، ای وای مادرم
متن شعر:
بس که چشات بارونیه
نداری جونی به بدن
ستاره ی شبای من
برای من روشن بمون
من التماست می کنم
پَر نکشو با من بمون
وااای از این نفسات
وااای از اشک چشات
وااای از زخم نگات
مادرم، ای وای مادرم
نفس بزن باز دوباره
پرستوی مهاجر من
بس که چشات بارونیه
نداری جونی به بدن
ستاره ی شبای من
برای من روشن بمون
من التماست می کنم
پَر نکشو با من بمون
خونه خرابم می کنی
وقتی خمیده راه می ری
بیا و بشکن بغضتو
شاید که آروم بگیری
خوب می دونم که قاتلت
اشک چشای حیدره
وقتی نگاهم می کنی
برای بار آخره
وااای از رفتن تو
امون از زخم تن تو
تمومه خندیدن تو
وااای از این نفسات
وااای از اشک چشات
وااای از زخم نگات
مادرم، ای وای مادرم
کاربر مهمان