- 40
- 1000
- 1000
- 1000
جان را به یک اشاره، مسخّر کند؛ علی
مناجات خوانی هفتم رمضان با صدای محمود کریمی، 1401
جان را به یک اشاره مسخر کند علی
دل را به یک نظاره منور کند علی
ایجاد گل ز شعله ی آذر کند علی
یک لحظه سیر عالم اکبر کند علی
بر کائنات جود مکرر کند علی
او را سزد به خلق امیری و رهبری
آورد عدالت و قسط و برابری
تیغش رسد به چرخ گه رزم آوری
با ذوالفقار حیدری و دست داوری
یک لحظه فتح قلعه ی خیبر کند علی
افلاک را مهار کند با نظاره ای
بی مهر او به چرخ نتابد ستاره ای
نبود به دهر منقبتش را شماره ای
ابلیس را به بند کشد با اشاره ای
یک لحظه گر اشاره به قنبر کند علی
یغمبری نبوده بدون ارادتش
کعبه هنوز فخر کند بر ولادتش
مسجد هنوز شاهد شوق شهادتش
پروردگار فخر کند بر عبادتش
چون بندگی به خالق داور کند علی
او ناخداست کشتی لیل و نهار را
فرمان دهد هماره خزان و بهار را
تقسیم کرده روز ازل خلد و نار را
نبوَد عجب که خلق خداوندگار را
با یک نگاه خویش ابوذر کند علی
گردون به پیش تیغ علی افکند سپر
از حمله اش قضا و قدر میکند حذر
شمشیر فتح داور و شیر پیامبر
روز از سران فتنه بگیرد به تیغ، سر
شب در خرابه با فقرا سرکند علی
هر جا خدا خداست علی هم بوَد امیر
خورشید را توان کشد از آسمان به زیر
از بس که بود دیو هوا در کفش اسیر
حتی شکم ز نان جوین هم نکرد سیر
با آنکه سنگ را در و گوهر کند علی
در آسمان لوای امامت بپا کند
در خاک، با خدا دل شب التجا کند
در جنگ، حفظ جان رسول خدا کند
در رزم تیغ خویش به دشمن عطا کند
در مهد، پاره پیکر اژدر کند علی
جان را به یک اشاره مسخر کند علی
دل را به یک نظاره منور کند علی
ایجاد گل ز شعله ی آذر کند علی
یک لحظه سیر عالم اکبر کند علی
بر کائنات جود مکرر کند علی
او را سزد به خلق امیری و رهبری
آورد عدالت و قسط و برابری
تیغش رسد به چرخ گه رزم آوری
با ذوالفقار حیدری و دست داوری
یک لحظه فتح قلعه ی خیبر کند علی
افلاک را مهار کند با نظاره ای
بی مهر او به چرخ نتابد ستاره ای
نبود به دهر منقبتش را شماره ای
ابلیس را به بند کشد با اشاره ای
یک لحظه گر اشاره به قنبر کند علی
یغمبری نبوده بدون ارادتش
کعبه هنوز فخر کند بر ولادتش
مسجد هنوز شاهد شوق شهادتش
پروردگار فخر کند بر عبادتش
چون بندگی به خالق داور کند علی
او ناخداست کشتی لیل و نهار را
فرمان دهد هماره خزان و بهار را
تقسیم کرده روز ازل خلد و نار را
نبوَد عجب که خلق خداوندگار را
با یک نگاه خویش ابوذر کند علی
گردون به پیش تیغ علی افکند سپر
از حمله اش قضا و قدر میکند حذر
شمشیر فتح داور و شیر پیامبر
روز از سران فتنه بگیرد به تیغ، سر
شب در خرابه با فقرا سرکند علی
هر جا خدا خداست علی هم بوَد امیر
خورشید را توان کشد از آسمان به زیر
از بس که بود دیو هوا در کفش اسیر
حتی شکم ز نان جوین هم نکرد سیر
با آنکه سنگ را در و گوهر کند علی
در آسمان لوای امامت بپا کند
در خاک، با خدا دل شب التجا کند
در جنگ، حفظ جان رسول خدا کند
در رزم تیغ خویش به دشمن عطا کند
در مهد، پاره پیکر اژدر کند علی
تاکنون نظری ثبت نشده است.