- 34
- 1000
- 1000
- 1000
سلام ای جواب سلام خدا
مناجات خوانی شب بیستم رمضان با صدای محمود کریمی، 1399
سلام ای جواب سلام خدا
ظهورت طلوع تمام خدا
تویی آفتاب بلند زمین
تویی سایهی مستدام خدا
تویی که به تعظیم تو امر کرد
تویی صاحب احترام خدا
تو نهج البلاغه تو قرآن تو وحی
کلامی بگو هم کلام خدا
صدایت صدایش به معراج بود
حدیثت حدیث مدام خدا
مرا کعبهی سینه چاکم کنید
فقط پای حیدر هلاکم کنید
علی یاعلی یاعلی یاعلی
علی ابتدا و علی انتهاست
علی مصطفی و علی مرتضیست
علی اول است و علی آخر است
علی در ظهور و علی در خفاست
علی در معارج علی در بُراق
علی اِنَّما و علی وَالضُحی ست
علی با حق است علی بر حق است
علی کعبه است و علی در حَراست
علی نیست آن و علی نیست این
علی نه جداست علی نه خداست
علی را بگو هرچه گویی کم است
که زهرا علی و علی فاطمهست
علی یاعلی یاعلی یاعلی
***
اگر تیغ تو سایه گستر شود
همان ابتدا کار یکسر شود
غلط گفتم آقا ندارد نیاز
که تیغ شما خرج لشگر شود
محال است جمع سلاتین دَهْر
که با قنبر تو برابر شود
زمان شروع رجز خوانیات
زمین شل شود آسمان کَر شود
خدا دوست دارد دم ذوالفقار
دمی از دم زلف تر تر شود
ببندی اگر دستمال نبرد
نباشد کسی را خیال نبرد
نگهدار ما را برای خودت
فقط بین مهمان سرای خودت
مرا آینه کُن به دردی خورم
در آغوش ایوان طلای خودت
برای پدر مادرم کافی است
نخی، ریشهای از عبای خودت
اگر پا گذارم به جا پای تو
مرا میبری تا خدای خودت
مرا میبرد گوشهای از بقیع
فقط رد پا رد پای خودت
سرت مانده بر شانهی نخلها
بگو با من از ماجرای خودت
چرا استخوان در گلو ماندهای
که با روضههایی مگو ماندهای
سلام ای جواب سلام خدا
ظهورت طلوع تمام خدا
تویی آفتاب بلند زمین
تویی سایهی مستدام خدا
تویی که به تعظیم تو امر کرد
تویی صاحب احترام خدا
تو نهج البلاغه تو قرآن تو وحی
کلامی بگو هم کلام خدا
صدایت صدایش به معراج بود
حدیثت حدیث مدام خدا
مرا کعبهی سینه چاکم کنید
فقط پای حیدر هلاکم کنید
علی یاعلی یاعلی یاعلی
علی ابتدا و علی انتهاست
علی مصطفی و علی مرتضیست
علی اول است و علی آخر است
علی در ظهور و علی در خفاست
علی در معارج علی در بُراق
علی اِنَّما و علی وَالضُحی ست
علی با حق است علی بر حق است
علی کعبه است و علی در حَراست
علی نیست آن و علی نیست این
علی نه جداست علی نه خداست
علی را بگو هرچه گویی کم است
که زهرا علی و علی فاطمهست
علی یاعلی یاعلی یاعلی
***
اگر تیغ تو سایه گستر شود
همان ابتدا کار یکسر شود
غلط گفتم آقا ندارد نیاز
که تیغ شما خرج لشگر شود
محال است جمع سلاتین دَهْر
که با قنبر تو برابر شود
زمان شروع رجز خوانیات
زمین شل شود آسمان کَر شود
خدا دوست دارد دم ذوالفقار
دمی از دم زلف تر تر شود
ببندی اگر دستمال نبرد
نباشد کسی را خیال نبرد
نگهدار ما را برای خودت
فقط بین مهمان سرای خودت
مرا آینه کُن به دردی خورم
در آغوش ایوان طلای خودت
برای پدر مادرم کافی است
نخی، ریشهای از عبای خودت
اگر پا گذارم به جا پای تو
مرا میبری تا خدای خودت
مرا میبرد گوشهای از بقیع
فقط رد پا رد پای خودت
سرت مانده بر شانهی نخلها
بگو با من از ماجرای خودت
چرا استخوان در گلو ماندهای
که با روضههایی مگو ماندهای
تاکنون نظری ثبت نشده است.