شب سوم صفر 1403 - حنیف طاهری

روضه - سرت در تشت، پا به پای من سوخت چو گیسویت، به این یلدای من سوخت به قربان لبت، این رسم عشق است تو خوردی خیزران، لبهای من سوختظاهرا چوب بر آن لب می زد باطنا بر دل زینب می زد دادند به شام عذاب ما را بستند به یک طناب ما را کافران را در ورود عترت شاه شهید مجلسی آراست خصم دین یزید مجلسی از اهل دین و غیر دین جمع در آن چهارصد کرسی نشین کافران را جا به کرسی داده بود روی پا ناموس حق من ایستاده بودم و یک تن به من نگفت بنشین که روی خار مغبلان دویده ای مجلسی در آن عیان تشت زری در میان تشت زر خونین سری گه بر فروش حکم کنی گه به قتل ما ظالم مگر تو آل عبا را خریده ای

زمینه - دشمن برا شادی بزم می آراسته با نطق طوفانی زینب به پا خواسته من زاده سلطان کل من نوه ختم رسل تویی ابن الطلقا تویی از نسل زنا شکوه تو می شکنم دختر خیبر شکنم مثل علی مثل علی فاتح پیروز منم یا زینب با خطبه زینب عالم سراپا گوش از هیبت زینب لبها همه خاموش تو کمتر از اینی که من باز کنم لب به سخن شکست خورده ای یزید غروب دولتت رسید بعد علمدار شدم علم به دوش کربلا شکوه تو می شکنم با مدد از شیر خدا یا زینب

زمینه - مسیر حق من النجف الی کربلا تمام حج مروه نجف صفا کربلا عجلوا بالنجف حی علی کربلا به فدای علی آن شیر خدا شاه عرب و ابوفاضل شمشیر خدا ماه عرب و ابوسجاد ابی عبدالله جان جانانم روح و ریحانم به فدای او سر و هم جانم ای به قربان ابوسجاد جان جانان ابوسجاد مسیر عشق از حرم شاه ولاست لقای حق زیارت خون خدا عجلوا بالنجف حی علی کربلا لافتی الا علی روی لبم زمزمه به فدای گل زیبای دو فاطمه جان این عالم عالم و آدم به فدای شاه ابی عبدالله و علی اکبر شبه پیغمبر ...