منو
عید سعید غدیر خم 1402، مجید بنی فاطمه

عید سعید غدیر خم 1402، مجید بنی فاطمه

  • 5 تعداد قطعات
  • 5 دقیقه مدت قطعه
  • 38 دریافت شده
مدیحه خوانی به مناسبت عید سعید غدیر خم با صدای مجید بنی فاطمه، سال 1402

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 5:21
    به زمین نبسته ام دل به هوای آسمانش/زده ام گره دلم را به پر کبوترانش/شده ام اسیر لطفش شده ام گدای نانش/همه عمر بر ندارم سر خود از آستانش/که فقط سپرده ام دل به علی و خاندانش/به ورای عرش رفته که بسازد آشیانه/لب آسمان هفتم شده غرق در ترانه/به جز از خدا نبوده به خدا در آن میانه/نفسی دگر به پایش ملکی رسیده یا نه/نگران جبرییلم که شکسته نردبانش/چه کسی دوباره نان را به فقیر می رساند/جریان چشمه ها را به کویر می رساند/خبر جناب خم را به غدیر می رساند/چه کسی سلام ما را به امیر می رساند/خبر شکسته جامی که به لب رسیده جانش/به جنون کشانده ساقی دل مبتلای ما را/متحیرم چه نامم بشر خدا نما را/بگذار تا بخوانم کلماتی آشنا را/علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را/که قبیله ی قلم ها شده قاصر از بیانش/شده لطف بی دریغش همه عمر شامل من/به خدا نشسته یادش همه شب مقابل من/احدی خبر ندارد که چه کرده با دل من/به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من/چو اسیر توست بنما سر سفره میهمانش/غمی از خزان نباشد که بهارمان می آید/شبی از مسیر دریا به دیارمان می آید/دم احتضار بی شک به کنارمان می آید/دو جهان بدون حیدر به چه کارمان می آید؟/نمی از فضیلتش را بشنو ز دشمنانش:/خبر صحیح مسلم شده صادر از بخاری/که علی ست اصل ثابت، که علی ست فیض جاری/که علی ست جان احمد، که علی ست نور باری/که علی ست خشم ایزد که به تیغ ذوالفقاری/زده ریشه ی ستم را به دو دست پر توانش/نشنیده اند آیا که خدای حی سرمد/شب و روز می فرستد صلوات بر محمد/و به این دلیل روشن که علی ست جان احمد/رسد آدمی به جایی که به جز علی نبیند/بنگر که تا چه حد است مکان لامکانش
  • 8:34
    خیالش باز، شعری بر لبم بی‌اختیار آورد که اوصاف علی طبع مرا این‌گونه بار آورد کلاف شعر دارم، سال‌ها کارم غزل بافی‌ست در این بازار آشفته، علی تحسین کند کافی ست نوشتم شاعرش هستم، عجب وهم و خیالاتی نوشتم بی علی هیچم، چه توضیح اضافاتی نوشتم شمس، دیدم گنبدش زیباتر از آن است نوشتم کعبه و دیدم نجف بالاتر از آن است به قرآن سر زدم دیدم، علی گویاتر از آن است نوشتم عرش، دیدم مرتضی اعلی‌تر از آن است شبیه جبرئیل از درک این اوصاف درماندم صد و ده بار امشب قل هوالله احد خواندم من از شوقش زمین خوردم، ولی مولا بلندم کرد همیشه یا علی گفتم، علی از جا بلندم کرد سَر و سِرّ مرا با او، کسی جز او نمی‌داند علی نادیده می‌بیند، علی ننوشته می‌خواند چه بهتر از همین اول بگویم حرف آخر را کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را کسی نشناخت حیدر را به غیر از مصطفی وقتی گره زد دست خود را سخت، در دست خدا وقتی به چشم حاجیان شور تماشا می‌رسد آن روز کنار برکه‌ای دریا به دریا می‌رسظد آن روز نگاه نافذ احمد، زمین را در تصرف داشت زمان هم از نبی انگار دستور توقف داشت نفس‌ها حبس شد، در سینه‌ها خوف و رجا افتاد بدون همهمه زنگ شترها از صدا افتاد زمینِ گرمِ صحرا از پریشانی سراسر بود همه با خویش می‌گفتند آیا حج آخر بود ؟! نبی فرمود بسم‌الله‌، ای ارض و سما بشنو ! گواهی باش ای تاریخ ! پیغام مرا بشنو دوباره صحبت از اسرار خلقت می‌کنم آری ولی این مرتبه اتمام حجّت می‌کنم آری تفاوت در میان حق و باطل چیست، معلوم است بدون این خبر اسلام کامل نیست، مفهوم است ؟ نمانَد زحمت پیغمبران بیهوده، ای مردم ! نه اینکه حرف من باشد خدا فرموده، ای مردم ! نبی همدوش مولا آسمان ها را هوایی کرد خدا از شاهکار آفرینش رونمایی کرد نبی فریاد زد، بر عالم و آدم مسلّم شد علیّ بن ابی طالب، ولیُ الله اعظم شد برای خاتم پیغمبران جز او نگینی نیست شهادت می‌دهم جز او امیرالمومنینی نیست شکاف کعبه آیا ماند در نزد شما مغفول طواف مرتضی کردید آری ” حَجُّکم مقبول “ الهی گُر نگیرد آتش خاموشِ بعضی‌ها الهی که بسوزد پنبه‌ی در گوش بعضی‌ها پیمبر گفت آری انتظار آمد به سر دیگر از این دنیای فانی بسته‌ام بار سفر دیگر عوالم را ببین، آتش علی دریا علی گفته که حتی دشمنش در وصف او ” لولا علی ” گفته علی هرگز نمی‌بندد به روی هیچ کس در را کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را
  • 11:10
    نه لوح و نه قلم بود، نه ارض و نه سماء بود خدا بود و علی بود، علی بود و خدا بود نه حرف از من و ما بود، نه ذکر تو و من بود علی بود و علی بود، که پیش از من و ما بود علی بود و قدم بود، علی بود و عدم بود علی بود و ولایت، علی بود و وِلا بود نه چرخ و نه فلَک بود، نه حور و نه مَلَک بود علی حمد به لب داشت، علی گرمِ ثنا بود نه جبریل امین بود، نه گردون، نه زمین بود نه این چار عناصر، نه این هفت بنا بود علی سِرّ نهان بود، علی نور عیان بود علی پرده‌نشین بود، علی چهره‌گشا بود علی اوّل و آخر، علی باطن و ظاهر علی روح و روان بود، علی نور و ضیا بود علی روح ولایت، علی نور هدایت علی بحر عنایت، علی کان عطا بود علی مقصد عالَم، علی مُنجی آدم علی راهبر نوح به طوفان بلا بود علی همدم عیسی، به هنگام دمیدن علی یاور موسی به اعجاز عصا بود علی بدر زمان‌ها، علی صدر مکان‌ها علی در همه دَم بود و علی در همه‌جا بود*** به علی قسم و به خدای علی نرسد علَمی به لوای علی به سر هوای علی، به دل ولای علی صلوات خدا به جمال علی چه شود برسم به وصال علی؟! من و خیال علی، فدای آل علی بگو لعنتِ حق به عدوی علی همه تشنه‌ی آب وضوی علی لب و سبوی علی، روَم به کوی علی*** آیینه‌ی تمام‌نمای خدا علی‌ست نقشی که زد رقم، قلمِ ابتدا علی‌ست دست خدا، زبان خدا، صورت خدا در بندگیش بنده‌ی بی‌انتها علی‌ست بعد از نبی به هر زن و هر مَرد مؤمنی مولا علی، امام علی، مقتدا علی‌ست ذکر علی به وقتِ دعا یا محمّد است ذکر نبی به درگه معبود یا علی‌ست مولای دیگران دگری بود و دیگری یا رب گواه باش که مولای ما علی‌ست خلقت اهل بیت کارِ خداست مابقی هر چه هست، کار علی‌ست
  • 4:09
    اول و آخر، جان پیمبر، فاتح خیبر، حیدر، حیدر خواجه‌ی‌قنبر، شیرِ دلاور، ساقی کوثر، حیدر، حیدر صاحب منبر، حاکم محشر، از همه برتر، حیدر، حیدر آیت داور، لطف سراسر، شمس منور، حیدر، حیدر صدر مطالب، قاهر و غالب، ابوالعجائب، حیدر، حیدر رأی تو صائب، نذر تو ثاقب، نور کواکب، حیدر، حیدر جان جهانی، فوق زمانی، در جَرَیانی، حیدر، حیدر اصل معانی، باغ جنانی، مالک جانی، حیدر، حیدر حیدر حیدر دست عنایت، بحر سخاوت، نور کرامت، حیدر، حیدر راه سعادت، معنی غیرت، اصل قیامت، حیدر، حیدر رکن صلاتم، راه نجاتم، آب حیاتم، حیدر، حیدر حامی آدم، همدم خاتم، ای صلواتم، حیدر، حیدر اول و آخر، جان پیمبر، فاتح خیبر، حیدر، حیدر خواجه‌ی‌قنبر، شیر دلاور، ساقی کوثر، حیدر، حیدر صاحب منبر، حاکم محشر، از همه برتر، حیدر، حیدر آیت داور، لطف سراسر، شمس منور، حیدر، حیدر صدر مطالب، قاهر و غالب، ابوالعجائب، حیدر، حیدر رأی تو صائب، نذر تو ثاقب، نور کواکب، حیدر، حیدر جان جهانی، فوق زمانی، در جَرَیانی، حیدر، حیدر اصل معانی، باغ جنانی، مالک جانی، حیدر، حیدر دست عنایت، بحر سخاوت، نور کرامت، حیدر، حیدر راه سعادت، معنی غیرت، اصل قیامت، حیدر، حیدر رکن و صلاتم، راه نجاتم، آب حیاتم، حیدر، حیدر حامی آدم، همدم خاتم، ای صلواتم، حیدر، حیدر اول و آخر، جان پیمبر، فاتح خیبر، حیدر، حیدر خواجه‌ی‌قنبر، شیر دلاور، ساقی کوثر، حیدر، حیدر علی علی
  • 7:42
    مدّتی شد دل هوای بی‌نشانی می‌کند روز تا شب با خیالَت زندگانی می‌کند آرزوی دردمندی، ناتوانی می‌کند گفتگوها با زبانِ بی‌زبانی می‌کند پاسخ این گفتگوها را به پیغامی بِده ما خمارآلودگان را یا علی جامی بِده بی‌نوایانِ رَهَت را هم سَرانجامی بِده غم به دل آموختم تا بلکه غم‌خوارش شَوی شیشه‌ی دل را شکستم تا خریدارش شَوی در غمت بیمار شد دل تا پرستارش شَوی بر سرِ بالین من بنشینی و یارش شَوی وَر که خود یارش نمی‌گردی، دل‌آرامی بِده ما خمارآلودگان را یا علی جامی بِده بی‌نوایانِ رَهَت را هم سَرانجامی بِده نِی خطا گفتم به غیر از تو کسی دلدار نیست در دیار عاشقان غیر از تو کس دَیّار نیست هر چه خواهی غیر بسیار است امّا یار نیست گرچه در صورت بُوَد گُل لیک غیر از خار نیست ای گُلِ بی‌خار کامی هم به ناکامی بِده ما خمارآلودگان را یا علی جامی بِده بی‌نوایانِ رَهَت را هم سَرانجامی بِده مدّتی در کعبه‌ی دل بت‌پرستی کرده‌ام در کمال سَرفرازی رُو به پستی کرده‌ام اینَک از صَهبای باقی مِیلِ مستی کرده‌ام آرزوی مستی از جام اَلَستی کرده‌ام ساقی مجلس، مرا صَهبای گُل‌فامی بِده ما خمارآلودگان را یا علی جامی بِده بی‌نوایان رَهَت را هم سَرانجامی بِده هر که شد آشفته‌ی زلفت، خرابش می‌کنی طاقتش را بُرده و در پیچ و تابش می‌کنی آخر از جام وصالت کامیابش می‌کنی وان‌که با نام و نشان‌هایت جوابش می‌کنی دولت هم‌صحبتی با رِندِ گمنامی بِده ما خمارآلودگان را یا علی جامی بِده بی‌نوایانِ رَهَت را هم سَرانجامی بِده روزگاری همدم شیخ مناجاتی شدم مدّتی هم پیرو رِندِ خراباتی شدم چون به خود باز آمدم کشف و کراماتی شدم بعد از عمری رهنمودی‌ها خیالاتی شدم همّت آزادی از زندان اوهامی بِده ما خمارآلودگان را یا علی جامی بِده بی‌نوایانِ رَهَت را هم سَرانجامی بِده مستیِ ما در حقیقت از دو چشم مستِ توست هستیِ دنیا و مافیها طُفیلِ هستِ توست وَر که از دستی به حق کاری بَرآید دست توست در مقام قُربِ اَو اَدنی دو عالَم مست توست عاشقان خویش را از غیب الهامی بِده ما خمارآلودگان را یا علی جامی بِده بی‌نوایانِ رَهَت را هم سَرانجامی بِده

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی