- 135
- 1000
- 1000
- 1000
شهادت امام جعفر صادق (ع) 1402 - میثم مطیعی
مرثیه خوانی شهادت امام جعفر صادق (ع) با صدای میثم مطیعی، سال 1402
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
آقامون یه بار شنید تو کوچهها زنی زمین خورد/گفتن اون زن روی خاک با گریه اسم مادرو برد/اسم فاطمه که اومد، آقا خیلی گریه میکرد/گفت بمیرم واسه مادر، امون از اون دست نامرد/کاش بگن که پشت اون در/زهرا نبوده، زهرا نبوده، زهرا نبوده/واسه صورتش بسوزم/هنوز کبوده، هنوز کبوده، هنوز کبوده/برای غمت بمیرم/امام صادق، امام صادق، امام صادق/آقا بود گرم نماز، که ناگهان، هجوم آوردن/بیعمامه بیعبا، کشون کشون تو کوچه بردن/رسم نامردی این شهر، دیگه از جفا گذشته/نکشید آقای ما رو سنی از آقا گذشته/پیرمردو پشت مرکب/نمیکشونن، نمیکشونن، نمیکشونن/دست بسته تو دل شب/نمیکشونن، نمیکشونن، نمیکشونن/برای غمت بمیرم/امام صادق، امام صادق، امام صادق/با یه ذکر یا حسین، چشم آقا، شد ناگهان تر/آقا خیلی گریه کرد، برا حسین، اون شاه بیسر/گریه کرده واسه اون لب، که با خیزران کبود شد/واسه اون چادر و معجر، که پر از آتیش و دود شد/میخونه با گریه زاری/حسین مظلوم، حسین تنها، حسین تشنه/بمیرم کفن نداری/حسین مظلوم، حسین تنها، حسین تشنه
-
شب جمعه به لب نوا دارد/نفسش بوی کربلا دارد/بارها گفته کربلا رفتن/پابرهنه عجب صفا دارد/روضه میخواند اشک چشمانش/مگر این روضه انتها دارد/هرکسی که دلش حسینی شد/سهمی از آنهمه بلا دارد/نیمهشب شعله میکشد آتش/از دری که حریمها دارد/آمده این کسی که دنبالش/از جسارت مگر ابا دارد/پابرهنه کشان کشان میبرد/نه عمامه و نه عبا دارد/وسط کوچه دست بستهی او/یک مدینه غم و عزا دارد/بر رویش تیغ میکشند اما/آه مظلوم، ماجرا دارد/آمد اینجا پیمبر خاتم/آری این مرد هم خدا دارد/او پی فرصتیست تا هر دم/روضهی کربلا به پا دارد/آتشش میزند غمی جانسوز/ولی از گفتنش حیا دارد/حرف از عمهجان سادات است/شرحِ این روضه، روضهها دارد/میرسد بر فراز تل زینب/نالهی وامحمدا دارد/حنجری تشنه ذکرحقگویان/خنجری تشنه از قفا دارد/پیکری غرق خون رها مانده/و سری روی نیزه جا دارد/میرسد وارثش به خونخواهی/خون این کشته خونبها دارد
-
کاش من هم، به لطف مذهب نور/تا مقام حضور میرفتم/کاش مانند یار صادقتان/بی امان در تنور میرفتم/علم عالم در اختیار شماست/جبر در این مسیر، حیران است/چشمهایت، طبیب و بیمارش/یک جهان، جابر بن حیان است/روز و شب را رقم بزن آخر/ماه و خورشید در مرکب توست/ملک لاهوت را مراد تویی/آسمانها مرید مذهب توست/قصه تکرار میشود یعنی/باز هم در مدینه، عاشق نیست/کوچه در کوچه، شهر را گشتم/هیچکس با امام، صادق نیست/خواب دیدم، که پشت پنجرهها/روبروی بقیع، گریانم/پا به پای کبوتران حرم/در پی آن مزار پنهانم/گریه در گریه با خودم گفتم/جان افلاک، پشت پنجرههاست/آی مردم، تمام هستی ما/در همین خاک، پشت پنجرههاست
-
شده غرق غم، دل هرعاشق/السلام علی، جعفر صادق، جعفر صادق/تو فصل غم، اسم تو مثل صبح بهاره/برای ما، شیعهی تو بودن افتخاره/امام علم و جهاده/دلت شکسته از غمای زهرا/بانی روضهی شب عاشورا/شیعه نبود اگه نبودی آقا/آقا جان، آقا جان/غریب مدینه امام صادق/راز این غربت، نشد آخر فاش/جلو چشمام بود، حرمی ایکاش، حرمی ایکاش/بقیع هنوز، آینهی غربت امامه/دلای ما، منتظر روز انتقامه/بیا ایامام زمان/آتیش زدن شبونه اون نامردا/خونهی مولای مارو واویلا/امام صادق گفت تنها/یازهرا، یازهرا/امون از اون آتیش و کوچه و بلوا/تجسم روضهی حضرت زهرا/غریب مدینه امام صادق/شب تنهایی، شب غربت شد/که از این دنیا، آقا راحت شد، آقا راحت شد/بدون تو، غریبه درس حدیث و قرآن/یتیم شدند ابوبصیر و حشام و صفوان/مدینشون کربلاست/اون آقایی که یار مظلوما بود/پناه و ملجأ همه دنیا بود/ولی تو شهر خودشم تنها بود/واویلا، واویلا/بهخدا با اشکای چشما میسازیم/یه روزی ضریحتو آقا میسازیم/غریب مدینه امام صادق/منتسب به شماست، شرف و ایمان/به تو مدیونن، همهی ایران، همهی ایران/برای ما، حدیث تو اصل ماجرا شد/نگاه تو، مذهب رسمی عاشقا شد/به نور تو روشنیم/شاگرداتو ببین، جوونمردارو/شهیدای غریب این صحرا رو/دستهگلای مکتب زهرا رو/یازهرا، یازهرا/فقط اون شهیدا که عشقو خریدن/به کلاس درس تو آقا رسیدن/غریب مدینه امام صادق
-
حق پرستان را امامیست دینش دلبری/نور رویش کوثری شور کلامش حیدری/هر دو شهد معرفت را ریخته در ساغری/آیههای احمدی را با حدیث جعفری/حرف او عشق است فهمش را به عاشق میدهد/صادقان دلهایشان را دست صادق میدهند/مالکیها ، شافعیها ، خوشهچینانش همه/سید طاووسها ، طاووس بستانش همه/شیخها ، علامهها ، طفل دبستانش همه/گردنافرازان دانش گرد میدانش همه/جامی از العلم و نور ریخت تا در جان ما/از هل الدینش به الا الحب رسید ایمان ما/لب گشود و در دل عالم به پا شد شورها/علمها را هر حدیثش زد گره با نورها/نور مجرم بود اما در نگاه کورها/ترس میانداخت حقش در دل منصورها/در هراساند از وجودش چونکه میدانند کیست/حجتاللهی که جوشان در رگش خون علیست/باز از این کوچه امام دیگری را میبرند/باز هم با دست بسته حیدری را میبرند/باز هم تنها ، غریب مادری را میبرند/پا برهنه ، سیدی را ، سروری را میبرند/نسبتی خورشید را ، با نیمه شب بردن نبود/حق پیر آسمانیها ، زمین خوردن نبود/روضه جان فرساست ، آخر از زبان کوچه است/باز معصومی ، پریشان در میان کوچه است/پیر ما یاد گل یاس جوان کوچه است/با طنابی بر دو دستش روضهخوان کوچه است/در مدینه تا که مینوشد چنین جام بلا/بر مشامش میرسد هر لحظه بوی کربلا/امشب این جا جلوهای از خیمههای کربلاست/باز آتش بر در خانهی آل عباست/حضرت شیخ الائمه در میان کوچههاست/گرد بر پیشانی آیینهی روی خداست/روضهای جان سوز در این واژههای ساده است/شیعیان فرزند زهرا از نفس افتاده است/خواستم دورت بگردم مثل زائرها نشد/یاورت باشم بدانش مثل جابرها نشد/پرکشم با قال صادقها و باقرها نشد/شاعر خوب تو باشم بین شاعرها نشد/برخلاف زندگیه از خطا آکندهام/صادقانه گفتم این یک بیت را شرمنده ام/دوست دارم مثل تو زیبا به دنیا بنگرم/صادقانه ، عاشقانه ، این جهان را بنگرم/مثل تو با یاد فرزندت به فردا بنگرم/روی مهدی را ببینم رو به هرجا بنگرم/مثل آن یار تو یارانش از آتش رد شدند/در تنور غیبت آن مردان که میباید شدند/مثل یاران تو یارانش طبیب و مرهماند/هم جوانمردند و هم هم درد درد عالماند/غم ندارند اولیاءالله ، غمخوار هماند/با یتیمان مهربان ، آنجا که باید محکماند/دولت فردا از آن صالحان عاشق است/صبح نزدیک است ، آری وعدهی حق صادق است


تاکنون نظری ثبت نشده است.