منو
شب بیست و ششم رمضان 99 - محمود کریمی

شب بیست و ششم رمضان 99 - محمود کریمی

  • 3 تعداد قطعات
  • 7 دقیقه مدت قطعه
  • 26 دریافت شده
مداح : محمود كریمی
مناسبت مذهبی : 26رمضان
شخصیت : حضرت علی اكبر (ع)
نوع قطعه : كل مجلس
مناجات خوانی شب بیست و ششم رمضان با صدای محمود کریمی، 1399

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 7:18
    مناجات - دارم دلی اما چه دل صدگونه حرمان در بغل چشمی و خون در آستین اشکی و طوفان در بغل باد صبا از کوی تو گر بگذرد سوی چمن گل غنچه گردد تا کند بوی تو پنهان در بغل روز قیامت هر کسی در دست دارد نامه ای من نیز وارد میشوم تصویر جانان در بغل نازم خدنگ غمزه را کز لذت آزار او از هم جراحت‌ های دل دزدند پیکان در بغل کو قاصدی از کوی او تا در نثار مقدمش هر طفل اشک از دیده ‌ام بیرون دود جان در بغل بخت مرا از تیرگی صبح فراق و شام غم پرورده چون طفل یتیم این در کنار آن در بغل روز قیامت هر کسی در دست دارد نامه ای من نیز وارد میشوم تصویر جانان در بغل برقع ز عارض برفکن یک صبحدم تا جاودان گردد فرامش صبح را خورشید تابان در بغل قدسی ندانم چون شود سودای بازار جزا او نقد آمرزش به کف من جنس عصیان در بغل می آیم از طوف حرم بت خانه پنهان در بغل ذوالنار راهب در میان ناقوس گبران در بغل روز قیامت هر کسی در دست دارد نامه ای من نیز وارد میشوم تصویر جانان در بغل هر چند صید لاغرم انکار قتل من مکن از غمزه ات دارد دلم صد زخم پیکان در بغل مژگان ز لخت دل کند هر لحظه پر گل دامنم من گل چو طفلان دم به دم ریزم ز دامان در بغل هر شب کنم تا صبحدم طوف مزار کشتگان گیرم به یاد حنجرت خون شهیدان در بغل شاعر : قدسی مشهدی
  • 10:36
    روضه - ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان مثل تیری که رها میشود از دست کمان خسته از ماندن و آماده رفتن شده بود بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود مست می آمد و رخساره بر افروخته بود روح او از همه دل کنده به او دل بسته بر تنش دست ید الله حمایل بسته بی خود از خود به خدا با دل و جان می آمد زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد یا علی گفت که بر پا بکند محشر را آمده باز هم از جا بکند خیبر را آمد آمد به تماشا بکشد دیدن را معنی جمله در پوست نگنجیدن را بی امان دور خدا مرد جوان میچرخید زیر پایش همه کون و مکان میچرخید بار ها از دل شب یک تنه بیرون آمد رفت از میسره از میمنه بیرون آمد آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه گفت لاحول و لا قوه الا بالله مست از کام پدر زاده ی لیلا مجنون به تماشای جنونش همه دنیا مجنون آه در مثنوی ام آینه حیرت زده است بیت در بیت خدا واژه به وجد آمده است رفتی از خویش که از خویش به وحدت برسی پسرم چند قدم مانده به بعثت برسی نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد به تماشای نبرد تو خداوند آمد با همان حکم که قرآن خدا جان من است آیه در آیه رجز های تو قرآن من است ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست دیدمت خرم و خندان قدح باده به دست
  • 3:59
    روضه - مثل حیدر برگشت آنقدر تاخت که تقدیر مقرر برگشت مو سپیدان سپاه همه گفتند جوانی پیمبر برگشت در مصاف اکبر هر چه سردار به جنگ آمده بی سر برگشت میمنه رفت به جنگ چشم بر هم زدم از قسمت دیگر برگشت تا که نامش را گفت تیغ ها باز به سمت علی اکبر برگشت مثل جدش جنگید او علی رفت به میدان و علی تر برگشت از دل گرد و غبار ارتشی یک نفره از دل لشکر برگشت شد به سرعت قسمت تن این شیر پسر گشت به شدت قسمت ارث آل علی است بین بابا و علی اش شده غربت قسمت علوی و نبویست بین سیمای علی گشت شباهت قسمت در ضریح بدنش بین یک لشکر خنجر شده حاجت قسمت نه فقط بین نبرد که برایش شده انواع شهادت قسمت اربا اربا یعنی بدنش روی عبا هم شده قسمت قسمت پیر و سرگردان است بین این جمع پراکنده پدر حیران است کوثری خون آلود همه سهم من امروز از این قرآن است در عزای بدنت خنجر و تیر و کمان تیغ و سنان گریان است هیچ حرفی نزدی چون سر نیزه میان دهنت مهمان است استخوانت پیداست تکه تکه بدنت از زره آویزان است چند بخشت اینجاست چند بخش از تن تو آن طرف میدان است

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی