- 31
- 1000
- 1000
- 1000
شب بیست و سوم رمضان و شب قدر 99 - محمود کریمی
مناجات خوانی شب بیست و سوم رمضان و شب قدر با صدای محمود کریمی، 1399
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
مناجات - حتی اگر نبخشد این چشم تر میارزد این دور همنشینی وقت سحر میارزد جای گدا نشستن در خانه ی کرم نیست هر وقت مینشینم در پشت در میارزد گریه ام گرفت و دیدم دست مرا گرفتند پیش کریم خیلی خون جگر میارزد من که توقع قرب از هیچکس ندارم اصلا همین که هستم این دوروبر میارزد چون طفل خانه برگشت اورا بغل بگیرید پس گم شدن برای مهر پدر میارزد فرموده اند روزه یعنی علی یقینا کار علی ست مردم روزه اگر میارزد چون سنگ ریزه ما را بین نجف بیانداز ریگ نجف به قدر صد کوزه زر میارزد یک یا علی به جای العفو پاکمان کرد این یا علی برای ما آنقدر میارزد هر چه خراب کردم دیدم درست کردی ویرانه بودن من از این نظر میارزد گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را از کوی نیکنامان یک آن گذر میارزد حداقل به کار حسین که میآییم این بار را ضرر کن گاهی ضرر میارزد شبهای جمعه بیتاب پایین پای ارباب با چشم تر قسم به جان پسر میارزد دیدند مصطفی شد آقای کربلا شد پس این چنین برایش داغ جگر میارزد وقتی پسر تو باشی نور بصر تو باشی والله اگر درآید جان پدر میارزد دیدم میان بازار نامرد داد میزد این سر، سر جوان است صد کیسه زر میارزد انگشت را بریدند چادر ز سر کشیدند یک گوشوار خونین بگو چقدر میارزد با نیزه ریز کردند میراث مرتضی را چون کشتنش به قدر صدها نفر میارزد عمّه فقط کنار سرنیزهی علی بود در زیر سایهی او طِی سفر میارزد
-
مدح - عاشق شدم اول جگرم را بردند بعدش دلم این درد سرم را بردند پروانه به من سوختنش را آموخت خاکستری از بال و پرم را بردند گفتند که دلداده خورشید نشو من گوش ندادم نظرم را بردند گفتم که نیایی به خدا میمیرم آنقدر نیامد خبرم را بردند اندازه عشق نیستند پس نبرند جایی که مدافع حرم را بردند من یک سرم و هزار سودای حرم آماده ام این سر برود پای حرم آنقدر بلند قامتت ساخته اند انگار که از قیامتت ساخته اند از دور مشخص است پیشانی تو با نور چه خوش علامتت ساخته اند محتاج تو محتاج کس دیگر نیست آنقدر که با کرامتت ساخته اند از بوسه زدن به ست هایت پیداست آرام دل امامتت ساخته اند پیمانه نریز ما که مستیم عباس تا هست بدهکار تو هستیم عباس تو آمدی و حسین شد دلداده چشمان تو جام و اشک و باده خوشبو شده اند بین دستت تسبیح از عطر نفس کشیدند سجاده تو ایل و تبارت همه آقا زاده من ایل و تبارم همه نوکر زاده تو کار خودت را بکن و ناز بریز من بهر نیاز می شوم آماده تو کار خودت را بکن و راه برو زیر قدمت دل منم افتاده من معتقدم روح مناجاتی تو عباس علی قبله حاجاتی تو من را ببرید و نوکر آماده کنید برده ببرید ابوذر آماده کنید این فاطمه بعد از این شده ام بنین این فاطمه را نه مادر آماده کنید این طفل قرار است که حیدر باشد در کرب و بلا دلاور آماده کنید هر وقت که وقت جنگ عباس رسید دنیا را بهر محشر آماده کنید شمشیر اگر به دست شود میمیرند هیهات غضب کند سر آماده کنید در سینه دلش غم جهان سوز علیست در مبحث رزم دانش آموز علیست افتاد ولی به پلک بر هم زدنی در علقمه شد کن فیکونی علنی
تاکنون نظری ثبت نشده است.