- 52
- 1000
- 1000
- 1000
وفات حضرت معصومه (س) 1402 - حنیف طاهری
مرثیه خوانی وفات حضرت معصومه (س) یا صدای حنیف طاهری، 1402
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - هوای دیدن خورشید در سرم افتاد که ناگهان به دلم جذبه ی حرم افتاد کسی میان دلم اشفعی لنا میخواند کسی که خاک ترین بود و از طلا میخواند تویی سرودن شعرم تویی ترانه ی من بهانه ای به غزل های عاشقانه ی من درخت بی ثمری را به بار آوردی دراین زمین کویری بهار آوردی نداشت فاطمه در شهر خود مزار اما برای فاطمه در قم مزار آوردی نگه ندار زما سایه ی پناهت را و قدر یک مژه بر هم زدن نگاهت را دوباره بال گشودم شبیه پروانه و با اجازه سرودم شبیه پروانه کسی که پای ضریحت دخیل می بندد دخیل را به پر جبرئیل می بندد طلا زخاک در کوی تو محک خورده است کنار سفره ی توآب هم نمک خورده است برای وصف قم از رود نیل باید گفت غزل،قصیده نه بحر طویل باید گفت به چشم می خورد اینجا زیارت مریم سمیه، آسیه ،هاجر،خدیجه،حوا هم زمین همیشه تو را با برادرت می دید تو ماه بودی و نام برادرت خورشید چقدر در حرمت بوی عشق می آید خیال می کنم عطر دمشق می آید شبی که فال بجز عشق را نمی آورد دلم برای زیارت بهانه می آورد کسی میان دلم اشفعی لنا می خواند صدا صدای خودم بود از شما می خواند
-
زمینه - یا حضرت معصومه یا فاطمه معصومه نه جسارت نمی کنم اما ، گاه من را خطاب کن بانو چیزی از دیگران نمی خواهم ، تو مرا انتخاب کن بانو در کنار تو قطره ام اما ، تو مرا رهسپار دریا کن در کنار تو ذره ام اما ، تو مرا آفتاب کن بانو دل به هرسو که میرودبسته است دیگر از دست خویش هم خسته است دارد این گونه می رود از دست آه قدری شتاب کن بانو به گمانم که خسته ای از من خسته ای دل شکسته ای از من وای اگر که تو را می آزارد خب دلم را جواب کن بانو مانده ام بین رفتن و ماندن رفتن و مبتلای غیر شدن ماندن و عاقبت به خیر شدن تو خودت انتخاب کن بانو منم و اشک و خواهشی دیگر ، روز سخت شفاعت و محشر تو گنهکار اگر کم آوردی روی من هم حساب کن بانو
-
زمینه - ای روح و روانم ای پاره ی جانم از تو خبری نیست من دل نگرانم ای سایه ی بالاسرِ خواهر برادر ای جان از جانِ خودم بهتر برادر خواهر همان احساس مادر بر برادر افتاده ام در گوشه ی بستر برادر با حسرت دیدارت افتادم به احتضار چشمان من بر راه و میمیرم به انتظار از جانب زلفت صبایی میفرستی با التماس من دعایی میفرستی دارالشفای من دوایی میفرستی افتاده ام در گوشه ی بستر برادر انیس من یار من دلدارم رضا رضا فراق و دوری داده آزارم رضا رضا ای جان جهانم من رو به خزانم از تو خبری نیست من دل نگرانم نه تو جسارت دیده ای نه من جسارت نه تو اسارت دیده ای نه من اسارت نه تو به غارت رفته ای نه من به غارت پس ما دو تا قربان آن خواهر برادر برادری که در خون به فکر زنها بود خواهری که بی محرم بی یار و تنها بود طی شد دم آخر با حال پریشان با دل نگرانی با دیده ی گریان ای وای حسین جان
-
شور - نذار با شکسته بالی برم نا امید از این حوالی برم اومدم که دستمو بگیری نمیخوام با دست خالی برم بمیرم برات کمه ملاک هستی با خودت منو ببر هرجا که هستی دیگه خسته شد دلم از این صبوری بیا این دلو بخر حالا که هستی کجایی نورم نورم من از تو دورم دورم ولی باز صبورم صبورم بهار من کجایی کجایی مُردم از این جدایی کجایی شاید کنار مایی دوباره دلم شده هوایی توی انتظار نزار منتظراتو بذار بشنویم یه بار زنگ صداتو دیگه وقتشه بیای باورمون شه میشه اربعین بریم کربلا با تو دلامون حیرون حیرون ببار ای بارون بارون دعا کن برامون برامون
تاکنون نظری ثبت نشده است.