- 200
- 1000
- 1000
- 1000
هفتم صفر 1401 - محمود کریمی و محمدرضا طاهری
مرثیه خوانی هفتم صفر با صدای محمود کریمی و محمدرضا طاهری، 1401
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - لال شده قلم توو دستم که مدح دریا بنویسم که از یه دنیا غم و غربت، باید یه دنیا بنویسم از دل مهربون مردی که تنگه قدر آسمونا از چشایی که راه گرفته؛ خیره شده به دور دورا اونکه با تیغ تیز صلحش، دستای فتنهگر قلم شد از برکات صلح اون مرد، پرچم «کربلا» علم شد کربوبلا هنوز برپاست از پی محکمی که ساخته غیر خدا و آلعصمت، حسن رو هیچکی نشناخته ما که تموم عمرمونو غیر کَرَم ازش ندیدیم فقط به پای درد دلهاش، خوندیم و گفتیم و شنیدیم فقط شنیدیم که با لطفش، عالمی رو اسیر کرده غصهی تنهایی حیدر، بین گلوش گیر کرده شنیدیم از زخم زبونا که صلح بیدلیل کردی غصه چقد که هی میگفتن مسلمینو ذلیل کردی درد دلت چقد زیاده، قصهها بسکه گریه داره هیچکی نمیتونه خودش رو یهلحظه جای تو بذاره کی میتونه یهلحظه حتّی به پای منبری بشینه به پای منبری که نُقلش، سَبِ امیر مومنینه روزا و شبهای کی انقدر با درد و خاطره عجینه کی میتونه یه عمر هر روز، قاتل مادرو ببینه یه وقتایی که چشم ابریش به سمت عمق آسمونه فقط خدا میدونه با ماه چه روضهای داره میخونه روضهی بیکسی حیدر، روضهی دود و در و دیوار روضهی نالههای مادر، روضهی خون روی مسمار طناب دور دست بابا، نشون روی دست مادر هقهق خواهرش توو کوچه، میون دست و پا برادر روضهای که نوشته تاریخ، پیر و جوون گفته شنیده ولی تا مادرش نفس داشت، دم نزد از غمی که دیده کاشکی قدم بلند تر بود؛ از رو سرم دستی که رد شد مادر توو کوچهها نشست و فقط بگم که خیلی بد شد دیدم با چشمای پر از اشک، رو خاکا گوشواره شکسته دیدم رو خاک کوچه گریون، مادر آسمون نشسته
-
روضه - طاهری - از بارِ داغش پشتِ پیغمبر شکسته تنهاترین سردار بی لشگر شکسته سجاده اش بر غربتِ او گریه کرده پایِ غریبی اش دلِ منبر شکسته بخشید آن کَس را که زد نیزه به ساقَش او دستگیری می کند از هر شکسته تا زهر را نوشید فرمود:آه مادر راحت شد این آئینه یِ یکسر شکسته بُغضِ چهل سالِ مرا این زهر بشکست اما غرورم را کسی دیگر شکسته یک کوچه ی باریک و دو دیوارِ سنگی یک راه بُن بست و دو برگ و بر شکسته فهمید فرزند بزرگم، ناسزا گفت می خواست من باشم ولیکن سر شکسته گفتم که با رویم بگیرم ضربه اش را رفتم نبینم حرمتِ مادر شکسته اول مرا زد بعد از آن هم مادرم را من میزدم بال و پَر و او پر شکسته از رویِ چادر پایِ خود را برنمیداشت پایی که قبل از این جسارت،در شکسته در زیر پاها گوشواره خوردتر شد خندید وقتی دید نیلوفر شکسته خون لخته از تیزیِ سنگی بر زمین ریخت فهمیدم از دیوارِ کوچه،سر شکسته لایوم کَ یومَک حسینم گریه کم کن تنها نه من،از گریه ات خواهر شکسته می بینمت با مادرم بر شیبِ گودال در لا به لایِ نیزه و خنجر شکسته ای کاش می شد تا نبینم ساربان هم انگشت را دنبال انگشتر شکسته
-
زمینه - طاهری - سلام آقا سلام مظهر عطا و کرم سلام آقا سلام باب رحمت محشرم سلام آقا امامزاده بدون حرم سایه تو بال کبورتر هاست آقام زائر تو فقط خوده زهراست آقام مزار خاکیت آخر دنیاست آقام ایشالله خیلی زود بقیع میشه آباد میسازیم صحنت رو شبیه گوهرشاد آقام آقام آقام کی میدونه چه رازی به سینه داره حسن کدوم آتیش خزون کرده نو بهار حسن کی میدونه چی اومد به روزگار حسن مسموم زهر قوم کافر شد ای وای با این یه روضه عمر اون سر شد ای وای تو کوچه ها عصای مادر شد ای وای یه عمر بار غم نشسته رو شونش شکسته تو کوچه غرور مردونش واویلا واویلا واویلا از اون لحظه براش دنیا غیر ویرونه نیست دیگه حرفاش به جز ناله غریبونه نیست یادش اومد میگفت پاشو راهی تا خونه نیست یاد یه روضه تنشو لرزوند ای وای جای یه پنجه روی صورت موند ای وای سه ماه روشو از علی پوشوند ای وای سه ماه از این غصه فقط زاری میکرد با گریه از مادر پرستاری میکرد واویلا واویلا واویلا کدوم خانوم کدوم خونه رو میگی روضه خون کدون سیلی کدوم کوچه رو میگی روضه خون کدوم صورت کدوم مادرو میگی روضه خون چشمای اهل آسمون تر بود ای وای دست حسن تو دست مادر بود ای وای یه شهر روبروی کوثر بود ای وای مدینه است شهری که به اشکام میخندن همون جا که مردا به زن راه نمیدن
تاکنون نظری ثبت نشده است.