- 92
- 1000
- 1000
- 1000
شب ششم صفر 1401 - محمود کریمی
مرثیه خوانی شب ششم صفر با صدای محمود کریمی، 1401
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - سراغ پرچمات را از شمیم باد میگیرم نشان رود را از ماهی آزاد میگیرم حرم یعنی شفا؛ یعنی همان هوی مسیحایی که دارم دمبهدم از دوریاش، غمباد میگیرم شفا یعنی نخ پیراهنی که غرق یوسف بود به این امّید، من هم بوسه از فولاد میگیرم مرا گم کرد، چشمانی که محو صحن و گنبد شد نشانی تو را از کور مادرزاد میگیرم به غیر از دیدنات، هر حاجتی آوردهام، رد کن پس از دیدار، هر چیزی که لطفات داد میگیرم من از گرد و غبار زیر جاروهای خدّامت پس از افتادگی، پرواز را هم یاد میگیرم نشستن با کبوترهای دستآموز تو، درس است برای جلد بودن، رخصت از استاد میگیرم غم تو گوهری نایاب در دنیای شادیهاست من این دم را میان صحن گوهرشاد میگیرم تمام صحن تو شعر است؛ از هر شعر گویاتر نگاهاش میکنم، از شعر خود ایراد میگیرم در سماوات، بانگ غم دادند بیکسی را دوباره سم دادند چه غریبی که دور از وطن است پارهی قلب جمع «پنج تن» است زهر را خورده است؛ پا شده است چقدر مثل مجتبی شده است مثل زهرای خورده بر مسمار دست خود را گرفته بر دیوار وسط راه میخورد به زمین گاه و بیگاه میخورد به زمین میرود حجره، دست و پا بزند صورتاش را به خاکها بزند وقت آن است، آب آب کند مثل جدّش به خون خضاب کند گرچه در بیکسی، نفس زده است پسرش آخر سر آمده است باز هم شکر، پیرهن دارد چندتا چندتا کفن دارد نیزهای نیست داخل دهناش سایبان مانده است بر بدناش خاتماش دست ساربانی نیست دست مأمون که خیزرانی نیست پسرش را ندیده روی عبا قطعهقطعه نچیده روی عبا خنجری زیر حنجرش نرسید بین گودال، پیکرش نرسید حجرهاش را گرفته سوز حسین نیست روزی شبیه روز حسین
-
زمینه - محبّتت آقا، منو شفا داده دلم گرفتاره پنجره فولاده ایّهاالرئوف؛ عشقت گرفتارم کرده ایّهاالرضا؛ دامنتو میگیرم من یا ابالحسن! برای تو میمیرم من نور چشمای من دین و دنیای من محبّتت امام رضا دوای دردای من خونهات مثل کعبه سعی و صفا داره از آسمون تا خاک برو بیا داره مهمون خداست، کسیکه مهمونت باشه چشمهی بقاست، چشمی که گریونت باشه دل اگه دله، باید پریشونت باشه شوق دیدارم من شبها بیدارم من طبیب اگه امام رضاس همیشه بیمارم من امام رضا، ذکر شهادتین ماس بابالرضا، راه حبّالحسین ماس نوکر حسین، امام رضایی میمونه میخره حسین، چشمی که امشب گریونه گریه بر حسین، هویّت چشمامونه لبیک یابنالزهرا لبیک یا ثارالله کربوبلامو از رضا میگیرم إنشاءالله
-
شور - ته گودال که جای پسر زهرا نیست جای قرآن که به زیر سم مرکبها نیست پیرهن از تن بیسر شده، در آوردند بیکفن در وسط دشت، رهایش کردند جدّ مظلوم مرا با لب عطشان کشتند مادرش دید و به گیسوی پریشان کشتند نیزه را سرور من، بستر راحت کردی شام را غلغلهی صبح قیامت کردی بر لب خشک تو آنروز حکایت میکرد خاتمی را که در انگشت شهادت کردی اکبر و قاسم و عبّاس کجایند، کجا؟ عشق! کی اینهمه را بردی و غارت کردی؟ چیست در تو؟ همه امروز تو را میبینند ای سر بیسر سرور، چه قیامت کردی
تاکنون نظری ثبت نشده است.