- 605
- 1000
- 1000
- 1000
زمینه «حسینم وا»
مرثیه خوانی شب دهم محرم با صدای حسن خلج 1402
حسینم وا
بگو چه کار کنم آب را صدا نزنی
بگو چه کار کنم تا که دست و پا نزنی
زینب چو دید پیکری اندر میان خون
چون آسمان و زخم تن از انجمش فزون
خنجر در او نشسته چو شهپر که برهمام
گفت این گلو بریده نباشد حسین من
این نیست آنکه در بر من بوده تاکنون
لختی فزون نرفته که رفت از کنار من
این زخمها به پیکر او چون رسید چون
یا خواب بوده ام من و گمگشته است راه
یا خواب بوده آن که مرا کرده رهنمون
می گفت و می گریست که جانسوز ناله ای
آمد ز حنجر شه لب تشنگان برون
کی عندلیب گلشن جان آمدی بیا
ره گم نگشته خوش به نشان آمدی
بیا زینب منم حسین
حسینم وا
بگو چه کار کنم آب را صدا نزنی
بگو چه کار کنم تا که دست و پا نزنی
زینب چو دید پیکری اندر میان خون
چون آسمان و زخم تن از انجمش فزون
خنجر در او نشسته چو شهپر که برهمام
گفت این گلو بریده نباشد حسین من
این نیست آنکه در بر من بوده تاکنون
لختی فزون نرفته که رفت از کنار من
این زخمها به پیکر او چون رسید چون
یا خواب بوده ام من و گمگشته است راه
یا خواب بوده آن که مرا کرده رهنمون
می گفت و می گریست که جانسوز ناله ای
آمد ز حنجر شه لب تشنگان برون
کی عندلیب گلشن جان آمدی بیا
ره گم نگشته خوش به نشان آمدی
بیا زینب منم حسین
تاکنون نظری ثبت نشده است.