- 63
- 1000
- 1000
- 1000
شب هفتم محرم 97 - حنیف طاهری
مرثیه خوانی شب هفتم محرم با صدای حنیف طاهری، 1397
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
روضه - بست بر روی سر عمامه ی پیغمبر را رفت تا بلکه پشیمان بکند لشکر را من به مهمانی تان سوی شما آمدهام یادتان نیست نوشتید بیا ؟ آمده ام یادتان نیست نوشتید بیا کوه فراهم کردیم ؟ پشت تو لشکر انبوه فراهم کردیم ننوشتید زمین ها همه حاصل خیز است ؟ باغ هامان همه دور از نفس پاییز است ننوشتید که ما در دلمان غم داریم در فراوانی این فصل تو را کم داریم ننوشتید که هستیم تو را چشم به راه نامه نامه لک لبیک اباعبدالله حرف هاتان همه از ریشه و بن و باطل بود چشمه هاتان همه از آن ده بالا گل بود باز در آینه ، کوفی صفتان رخ دادند آیه ها را همه با هلهله پاسخ دادند نیست از چهره ی آیینه کسی شرمنده که شکم ها همه از مال حرام آکنده بی گمان در صدف خالی شان درّی نیست بین این لشکر وامانده دگر حرّی نیست بی وفایی به رگ و ریشه ی آن مردم بود قیمت یوسف زهرا دو سه مَن گندم بود آی مردم پسر فاطمه یاری می خواست فقط از آن همه یک پاسخ آری می خواست چه بگویم به شما هست زبانم قاصر دشت لبریز شد از جمله ی ” هل من ناصر “ در سکوتی که همه ملک عدم را برداشت ناگهان کودک شش ماهه علم را برداشت همه دیدند که در دشت هماوردی نیست غیر آن کودک گهواره نشین مردی نیست چون اباالفضل به ابروی خودش چین انداخت خویش را از دل گهواره به پایین انداخت خویش را از دل گهواره می اندازد ماه تا نماند به زمین حرف اباعبدالله
-
زمینه - سر در بغل کودک مه پاره اش کتف پدر گشته چو گهواره اش تا مگر از آب کند چاره اش که از عطش غش بنموده اصغر الله اکبر چنان ماهی بی آب تلظی بنماید به لبیک پدر لعل لبش را بگشاید کمی آب دهیدش گلش از قفس افتاد که این بلبل خاموش کنار قفس افتاد ناگَه شده در آسمان غلغله افتاده بین قدسیان ولوله شد حلق اصغر هدف حرمله تیر جفا زد به مرغ بی پر الله اکبر لب خونی خود را به خنده بگشاید دو چشمان رباب است به راهش که بیاید به او رحم نکردند خدایا تو گواهی ذبیح لب تشنه چه جرمی چه گناهی
-
واحد - نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی به دنیا می دهد بی تابیِ گهواره پیغامی غریبیِ پدر را می زدی فریاد با گریه گلویت غرق خون شد تا نماند هیچ ابهامی گلویت از زبانت زودتر واشد ، نمی بینم سرآغازی از این بهتر ، از این بهتر سرانجامی تو در شش بیت حق مطلب خود را ادا کردی چه لبخند پر از وحیی چه اشک غرق الهامی علی را استخوانی در گلو بود و تورا تیری چه تضمینی ، چه تلمیحی ، چه ایجازی ،چه ایهامی تورا از واهمه در قامت عباس می بیند اگر تیر سه شعبه کرده پیشت عرض اندامی الا یا قوم ان لم ترحمونی فارحمو هذا…. برید این جمله را ناگاه تیرِ نا به هنگامی چنان سرگشته شد آرامش عالم که بر می داشت به سوی خیمه ها گامی به سوی دشمنان گامی برایت با غلاف از خاک ها گهواره می سازد ندارد دفنت ای شش ماهه غیر از بوسه احکامی چه خواهد کرد با این حلق اگر ناگاه سر نیزه… چه خواهد کرد با این سر اگر سنگ از سر بامی… کنار گاهواره مادر چشم انتظاری هست برایش می برد با دست خون آلوده پیغامی
-
نغمه - هفت بار آمد صفا و مروه هاجر آب جست من که ده ها بار در هر خیمه رفتم آب نیست قسمتی از راه را با هروله هاجر برفت من همه ره را دویدم کام تو سیراب نیست حج من اتمام شد برخیز احرامم بکَن ای ذبیح خردسال اکنون که وقت خواب نیست *** اصغر من کی به زبان آمده حرمله با تیر و کمان آمده وای ربابmohjat_net
-
شور - شعبه شعبه تیر اومد، ای وای، ای وای آی رباب چه دیر اومد، ای وای، ای وای دیگه علی نداره که اسمشو بیاره بمیرم نبینم اینجوری تو رو مادر جون اینجوری از پیشم نرو سایّت رو کم کردی مادر از سرم لالایی لالایی من هم مادرم ع لی اصغرم، علی اصغرم لالا لالا گُل پونه بیا برگردیم بریم خونه لالایی لالایی لالا اصغرم لالایی لالایی لالا اصغرم قطره قطره میبارم، ای وای، ای وای هی تو فکر گهوارم، ای وای، ای وای دارم ازین میسوزم صدات میاد هنوزم دستای من بستهست، دستای تو نیست مادر جون رو نیزه که جای تو نیست قنداق خونیتو دارم میبرم لالایی لالایی لالا اصغرم من هم مادرم، لالا اصغرم لالا لالا گل پر پر روی نیزه بخواب مادر لالایی لالایی لالا اصغرم ل الایی لالایی لالا اصغرم
-
روضه - من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم ...
تاکنون نظری ثبت نشده است.