- ۲۸۷
- ۱۰۰۰
- ۱۰۰۰
- ۱۰۰۰
سالروز تخریب قبور ائمه بقیع ۱۴۰۱ - منصور ارضی
مرثیه خوانی سالروز تخریب ائمه بقیع با صدای منصور ارضی، ۱۴۰۱
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
مناجات - پیر دنیا شدم ایّام جوانی که گذشت وقف دلدار نشد عمر گرانی که گذشت سر سجادهی تسلیم نیاورد مرا این همه حیّ علی?های اذانی که گذشت غافل از اینکه چشم تو رزاق من است همهی عمر پِی لقمهی نانی گذشت چشم امید به روز عرفه دوختهام گَر نبخشیدهایم در رمضانی که گذشت صاحب العصر سر وعدهی خود بود ولی ما سر وعده نبودیم زمانی که گذشت بعد هر و انظر الینا به منِ بی سر و پا نظر انداخت به چشم نگرانی که گذشت زِ خرابات گذشت و ثمرش را دیدی گشت سرسبز زِ هر جا و مکانی که گذشت رَد شد از کوچهی ما باز نفهمیدیم کیست مرد نورانی بی نام و نشانی که گذشت به وصالش برسد هرکه حسینی باشد به همه فاش کند این راز نهانی که گذشت روضه برپا شد و صاحب نفسی گفت به من مادرش بود همین سَرو کمانی که گذشت هر زمان جانب آن شاه سلامی کردم برد تا کربُبَلا نامهرسانی که گذشت مجلس روضه بهشت است ولی غافل بود روضه خوان نیز از این باغ جنانی که گذشت
-
روضه - دلها بسوزد از هجومی وحشیانه از ماجرای حمله بر یک آستانه تخریب سخت بارگاهی بیکرانه داغی که شد یادآور حمله به خانه در منظر چشمان گریان پیمبر شد بقعهی پاک بقیع ویرانه یکسر این بار اول نیست بیت وحی این سان شد پیش چشم مردمان یکباره ویران آتش زدند ویرانه کردند سنگ باران بوده مرام دشمنان کارِ لعینان این رسم جا افتاده از فرعون امّت بر آنکه آتش زد به بیت وحی لعنت آری به گلزار بقیع چون آذر افتاد گویی دوباره شهر یاد مادر افتاد روزی که روی یاس پیغمبر در افتاد نقش زمین ثلثی زِ آل کوثر افتاد از روی در جمعیتی ولگرد رد شد وَز کوثر قرآن چهل نامرد رد شد این نقشه دیروز و امروز است و فردا دارد ادامه این بُرش از مَکر اعدا شد از سقیفه شعلهی این فتنه پیدا تا روز عاشوراست این فتنه هویدا یک روز دشمن شخم زد کربُبَلا را روز دیگر ویرانه کرده سامرا را حال تهاجم بر عقاید باب گشته یاران دین را حمله از احزاب گشته آتش تهیه بر سر احباب گشته وقت مدد از روضهی ارباب گشته ارباب دریاب امّت قالو بلا را باید مدد شد کشتههای کربلا را از کربلا گفتم غمی دارم به هر حال از پیکر بیسر که شد با اسب پا مال از قطعه قطعه جسم افتاده به گودال از غارت هر گوشواره تا به خلخال از اهل خیمه چون که معجر رفت غارت حالا رسیده هنگام اسارت زینب در آن گودال دنبال که گردد مَحرم نمانده تا سوار ناقه گردد اینجاست که عباس غرق ناله گردد چون خواهرش راهی زِ صد بیراهه گردد چشم تو را عباس دشمن دور دیده ناموس را در هالهای از نور دیده
تاکنون نظری ثبت نشده است.