منو
پای او ریخته هر کس که سری داشته است

پای او ریخته هر کس که سری داشته است

  • 1 تعداد قطعات
  • 7 دقیقه مدت قطعه
  • 1164 دریافت شده
مداح : محمود كریمی
مناسبت مذهبی : محرم
شخصیت : حضرت اباالفضل العباس (ع)
نوع قطعه : روضه
مرثیه خوانی شهادت حضرت اباالفضل العباس (ع) با صدای محمود کریمی، سال 1390

متن شعر:
باز در معرکه‌ها نوبت جولان شده است
شیر از بیشه سر آورده رجز خوان شده است
کیست این مرد که هنگامه تیرش پیداست
تک سواری که فقط رد مسیرش پیداست
موج بر خواسته و کوه تلاطم کرده
سر بدزدید که یک شیر تبسم کرده
آمده تا بخرد آبروی میدان را
آمده تا که بگیرد نفس طوفان را
میل کرده قدمی دور و بر خویش زند
دست بر قبضه تیغ دو سر خویش زند
مشک بر دوش هوای دل دریا دارد
پسر سوم زهرا چه تماشا دارد
تند باد است که می چرخد و جان کام بود
اشهد ان علی ولی الله بود
چشم ها مات علی باز به خیبر رفته
این جوان کیست که انقدر به حیدر رفته
گره ای زد به دو ابرو و نفس بند آورد
قلعه و خییبر و در را همه را کند آورد
لحظه سخت نبرد است گل لبخندش
نام زهرا و علی نقش به بازوبندش
رقص تیغش چه عجیب است هنر می خواهد
دیدن حضرت عباس جگر می خواهد
هوهوی تیغه او به چه شتابی دارد
پس هر ضربه جدا رد شهابی دارد
بعد هر ضربه او تازه همه می فهمند
که دو نیمند و یا اینکه به مویی بندند
چند وقتی است که بی پا و تن و دست و سرند
چند وقتی ست دو نیمند ولی بی خبرند
لرزه می افکند آن دم که قدم می کوبد
سر زینب به سلامت که علم می کوبد
پای او ریخته هر کس که سری داشته است
چه خیالی ست حرم را علم افراشته است
باز می آید و مشکش پر آب است هنوز
وقت لالایی آرام رباب است هنوز
آه از آن روز که می دید که لبها خشک است
مشک های حرمش بین دو دریا خشک است
رفت یکبار دگر شاد کند دل ها
تا به خیمه بکشاند یقه دریا را
دختری گفت فرات از لب او می آید
دلتان قرص بخوابید عمو می آید
ولی ای وای نیامد نفس گلها حیف
چقدر منتظرش بود رباب اما حیف
به کمین چند هزاری دل نخلستانند
شیر می آید و از ترس همه پنهانند
دست را بس که کریم است همانجا بخشید
حاجت هر چه که تیغ است همانجا بخشید
تیر از چار طرف خورده ولی جان دارد
پدر مشک ببین مشک به دندان دارد
گر چه هر تیر خودش را به تن او جا کرد
باز هم حرمله این بار گره را وا کرد
تیری انداخت که غم را به دل زهرا دوخت
مشک را تیر درید و به تن سقا دوخت
تیر دوم که رها شد دل زهرا خون شد
چشم را بوسه زد از پشت سرش بیرون شد
خواست تا خون به سر طره گیسو بکشد
تیغ از چشم ترش با سر زانو بکشد
به زمین خورد که یکباره عمودی آمد
به جراحات تنش دست کبودی آمد
می کشد پا به زمین و نفسش مبهم شد
گره معجر طفلان حرم محکم شد
چشم او بسته شد و پنجه دشمن وا شد
او رشید است چرا قامت کوچک دارد
فکر گهواره نمایید که کودک دارد
ابرویش فاصله دارد کمری تا شده است
وای از اهل حرم شعله مهیا شده است
نیزه آورده و بستند ولی سر افتاد

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 7:55

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی