- 1418
- 1000
- 1000
- 1000
در سرش طرح معما می کرد
مرثیه خوانی شهادت حضرت عبدالله بن الحسن(ع) با صدای منصور ارضی، سال 1390
متن شعر:
در سرش طرح معما می کرد
با دل عمه مدارا می کرد
فکر آن بود که می شد ای کاش
رفع آزار ز آقا می کرد
به عمویش که نظر می انداخت
یاد تنهای بابا می کرد
دم خیمه همه واقعه را
داشت از دور تماشا می کرد
چشم در چشم عزیز زهرا
زیر لب داشت خدایا می کرد
ناگهان دید عمو تا افتاد
هر کسی نیزه مهیا می کرد
نیزه ها بود که بالا می رفت
سینه ای بود که جا وا می کرد
لب گودال هجوم خنجر
داشت عضوی ز تنش وا کرد
هر که نزدیک ترش می آمد
نیزه ای در گلویش جا می کرد
گفت ای کاش نمی دیدم من
زخم هایت همه سر وا می کرد
دست من باد بلا گردانت
ضبح گشتم به روی دامانت
منبع: پایگاه قدیم الاحسان
متن شعر:
در سرش طرح معما می کرد
با دل عمه مدارا می کرد
فکر آن بود که می شد ای کاش
رفع آزار ز آقا می کرد
به عمویش که نظر می انداخت
یاد تنهای بابا می کرد
دم خیمه همه واقعه را
داشت از دور تماشا می کرد
چشم در چشم عزیز زهرا
زیر لب داشت خدایا می کرد
ناگهان دید عمو تا افتاد
هر کسی نیزه مهیا می کرد
نیزه ها بود که بالا می رفت
سینه ای بود که جا وا می کرد
لب گودال هجوم خنجر
داشت عضوی ز تنش وا کرد
هر که نزدیک ترش می آمد
نیزه ای در گلویش جا می کرد
گفت ای کاش نمی دیدم من
زخم هایت همه سر وا می کرد
دست من باد بلا گردانت
ضبح گشتم به روی دامانت
منبع: پایگاه قدیم الاحسان
تاکنون نظری ثبت نشده است.