- 1975
- 1000
- 1000
- 1000
چه کرده آفتاب گرم وقتی
مرثیه خوانی شهادت حضرت علی اصغر (ع) با صدای محمود کریمی، سال 1389
متن شعر:
چه کرده آفتاب گرم وقتی
رُخت در زیر نور ماه میسوزد
پریده رنگ چسبیده زبانت
عطش افتاده با تاول به جانت
مخند اینگونه شیرینم به بابا
که خون می ریزد از چاک لبانت
برایم مرثیه می خواندی ای تیر
به دستم کودکم خواباندی ای تیر
تمام تارهای صوتی اش را
به هم پیچاندی و سوزاندی ای تیر
ز چشمت رفت کم کم سو بمیرم
چکد خون از سر گیسو بمیرم
خدا رحمی کند مادر نبیند
سرت یک سو تنت یک سو بمیرم
ز داغت تیر هم گریان شد ای وای
نفس در سینه ات سوزان شد ای وای
خدا را شکر دستم زیر سر بود
سرت از پوست آویزان شد ای وای
متن شعر:
چه کرده آفتاب گرم وقتی
رُخت در زیر نور ماه میسوزد
پریده رنگ چسبیده زبانت
عطش افتاده با تاول به جانت
مخند اینگونه شیرینم به بابا
که خون می ریزد از چاک لبانت
برایم مرثیه می خواندی ای تیر
به دستم کودکم خواباندی ای تیر
تمام تارهای صوتی اش را
به هم پیچاندی و سوزاندی ای تیر
ز چشمت رفت کم کم سو بمیرم
چکد خون از سر گیسو بمیرم
خدا رحمی کند مادر نبیند
سرت یک سو تنت یک سو بمیرم
ز داغت تیر هم گریان شد ای وای
نفس در سینه ات سوزان شد ای وای
خدا را شکر دستم زیر سر بود
سرت از پوست آویزان شد ای وای
تاکنون نظری ثبت نشده است.