- 710
- 1000
- 1000
- 1000
آن شب فضای شام پر از ابر تیره بود
مرثیه خوانی شهادت حضرت رقیه (س) با صدای اکبر بازوبند، سال 1387
متن شعر:
آن شب فضای شام پر از ابر تیره بود
چشمی به چشم چشمه ایثار خیره بود
آن شب خرابه از غم محنت خراب بود
فرمانروای دوزخیان مست خواب بود
آن شب گل امید اسارت جوانه زد
آتش به باغ سبز ولایت زبانه زد
آن شب شفق به دست شقایق پیاله داد
در شهر داغ درس صبوری به لاله داد
می گفت و می گریست که ای شمع دلفروز
پروانه ام در آتش عشقت مرا بسوخت
ای داده تشنه سر به ره حق خوش آمدی
بابا تویی حقیقت مطلق خوش آمدی
بابا بگو به دختر خود پیکرت کجاست
از پیکرت بگو به چه عنوان سرت کجاست
خواهر من از تو معذرت ای میر سرفراز
از آنکه نامدم سر راهت به پیشواز
بابا مرا ببخش گذر از خطای من
چون پای پر ز آبله و سد راه من
بابا بنشین که عمه را به حضورت خبر کنم
نخل امید در دل او بارور کنم
عمه بیا که هستی من از در آمده
بابای من به دیدن من با سر آمده
فکرم قدم به خانه باور گذاشته
بابای من به دامن سر گذاشته
متن شعر:
آن شب فضای شام پر از ابر تیره بود
چشمی به چشم چشمه ایثار خیره بود
آن شب خرابه از غم محنت خراب بود
فرمانروای دوزخیان مست خواب بود
آن شب گل امید اسارت جوانه زد
آتش به باغ سبز ولایت زبانه زد
آن شب شفق به دست شقایق پیاله داد
در شهر داغ درس صبوری به لاله داد
می گفت و می گریست که ای شمع دلفروز
پروانه ام در آتش عشقت مرا بسوخت
ای داده تشنه سر به ره حق خوش آمدی
بابا تویی حقیقت مطلق خوش آمدی
بابا بگو به دختر خود پیکرت کجاست
از پیکرت بگو به چه عنوان سرت کجاست
خواهر من از تو معذرت ای میر سرفراز
از آنکه نامدم سر راهت به پیشواز
بابا مرا ببخش گذر از خطای من
چون پای پر ز آبله و سد راه من
بابا بنشین که عمه را به حضورت خبر کنم
نخل امید در دل او بارور کنم
عمه بیا که هستی من از در آمده
بابای من به دیدن من با سر آمده
فکرم قدم به خانه باور گذاشته
بابای من به دامن سر گذاشته
تاکنون نظری ثبت نشده است.