- 1203
- 1000
- 1000
- 1000
شهادت حضرت مسلم (ع) 98 - میثم مطیعی
مرثیه خوانی شهادت حضرت مسلم (ع) با صدای میثم مطیعی، 1398
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
نجوا با امام زمان (عج) - ز سرشک دیده خاکِ عرفات را بشویم به منا و یا به مشعر به کجا تو را بجویم؟ تو اگر به منکنی پشت، چه کسی به منکند رو؟ من اگر به تو نگویم به که درد خود بگویم؟ اگرم ز در برانی دگر آبرو ندارم به خدا نمیگذاری که بریزد آبرویم به گناه بیشمارم، ز تو سخت شرمسارم خجلم از این که حتی نمیآوری به رویم من اگر تو را ندیدم تو به من گشای چشمی چه شود به یک نگاهت بدهند شستشویم؟ تو کنار من نشستی و من از تو دور ماندم قدمت به روی چشمم قدمی بیا به سویم من اگر سیاه رویم تو تمام چشم لطفی به سیاهیام نبینی که سفید گشته مویم ز هوا پرم درونم چو درون طبل خالی است تو بیا و اکتفا کن ز کرم به های و هویم تو به من تبسمی کن تو ز من بپرس حالی که تمام عرض حالم شده عقده در گلویم نگهی به ?میثمت? کن که بوَد چو جام خالی چه شود اگر بریزی تو شراب در سبویم شاعر: غلامرضا سازگار
-
روضه - ای سلام الله بر جان و تنت اشک و خونم هر دو وقف دامنت سر به زیر تیغ و چشمم سوی تو نقد جانم رونمای روی تو خوش بوَد با اشک دامن دامنم عکس لبخند تو در زخم تنم کیستم من؟ اولین قربانیات جان دو قربانیام ارزانیات دور کعبه یاد ما کن یا حسین مسلمت را هم دعا کن یا حسین دوست دارم ای همه آیات نور دست عباس تو را بوسم ز دور اولین سرباز میدانت منم ذبح پیش از عید قربانت منم کوفیان چون گرگها چنگم زدند در میان کوچهها سنگم زدند فرقم از خون چشم? زمزم شده حج ما هر دو شبیه هم شده حج من در پیش سنگ و تیرها حج تو در سای? شمشیرها حج من در کوی تو قربان شدن حج تو در موج خون عریان شدن حج من داغ دو طفل بیسر است حج تو داغ علی اکبر است حج من سردادن از بالای بام حج تو از کربلا تا شهر شام حج من خون گلو افشاندن است حج تو بر نیزه قرآن خواندن است حج من در کوچها گردیدن است حج تو در موج خون غلطیدن است حج من در راه تو جان دادن است حج تو از صدر زین افتادن است هدی? من پیکری بیسر شده هدی? تو خیمه آتش زده خنده زد بر تیغ زخم حنجرم تا به خاک پای تو افتد سرم با وجود آنکه مدیون تواند کوفیان لب تشن? خون تواند ای عزیز جان پیغمبر میا گر میآیی با علی اکبر میا تو چو خورشیدی و اصغر، ماه توست چشم تیراندازها در راه توست روح من مرغ لب بام تو بود آخرین ذکرم فقط نام تو بود باب تو شیرخدا شاه عرب بر یتیمان بود بابا نیمه شب ای تو دست رحمت پروردگار ای امیرالمؤمنین را یادگار آن علی را تو سرور سینهای بر پدر سر تا قدم آیینهای دوست دارم تا که از لطف و کرم تو پدر باشی برای دخترم دخترت باشد به جای خواهرش خواهرت زینب به جای مادرش مست صهبای وصالم کن حسین یوسف زهرا حلالم کن حسین شاعر : غلامرضا سازگار
-
زمینه - کنار یه دیوار غریبونه تا نشست بغضش با گریه شکست با چشم تر شِکوِه میکرد از مردم دنیا پرست شِکوِه میکرد برای مولا، از ستم و جفای کوفه مثل سراب دروغه آقا، وعدههای وفای کوفه زیرلب میگفت: آقا کوفه نیا، انگاری از حالا توو گوشش میپیچید این صدا: قُتِلَ الحُسَین بِالسَّیفِ وَ السَّنان وَ الحَجَرِ وَ العَصا(1) مظلومٌ عطشانٌ بکربلا توی کوچه ریختن آتیش و سنگ رو سرش زخمی شد بال و پرش تنها شد یه گوشه ای حلقه زدن دور و برش حلقه زدن دوروبرش با نیزه و سنگ با تیر و دشنه گریه میکرد برا حسین و روضه میخوند با لب تشنه انگاری میدید خورشید زینب و بالای نیزهها توو گوشش میپیچید این صدا: قُتِلَ الحُسَین بِالسَّیفِ وَ السَّنان وَ الحَجَرِ وَ العَصا مظلومٌ عطشانٌ بکربلا شاعر: محمد رضا رضایی
-
نوا - شیرین تر از جان حسین جان حسین جان حسین جان ای جان جانان حسین جان حسین جان حسین جان ثارالله ثارالله تنت به روی خاک بیابون اباعبدالله
-
زمزمه - کوفه عاشورایی شد، حسین جان لبیک قسمتم تنهایی شد، حسین جان لبیک آه از این قوم بی حیا، از این خیل بی وفا امیرم کوفه میا نگاه من به سوی تو، وای از رئوس مکشوفه تمام التماس من، میا کوفه حسین، عزیز زهرا کوفه شهر نیرنگ است، کجا می آیی؟! با زن و فرزندانت، چرا می آیی؟! خون چکد از کنج لبم، ببین در تاب و تبم ولی فکر زینبم به فکر زینبم مولا، دوباره قصه کوچه تمام التماس من، میا کوفه حسین عزیز زهرا بیرق عشقت بالا، اباعبدالله کل یوم عاشورا، اباعبدالله حسین سلام ای بالا نشین، سلام ای خونین جبین بخر ما را اربعین من الغریب تو اوجِ تمام روضه های تو خدا چه روضه ای خوانده، برای تو حسین ذبیح العطشان حسین قتیل العریان شاعر : روح اله اسماعیلی
تاکنون نظری ثبت نشده است.