ایام شهادت امیرالمؤمنین، امام علی (ع) شب نوزدهم ماه رمضان 91 - مهدی سلحشور

روضه - ماه می تابد از خم کوچه، چهره ای دائم الوضو دارد پینه بر دستهاش و نعلینش اثر وصله و رفو دارد مرد تنهاست، مرد غمگین است کمرش از فراق خم شده است ساغر شادی اش اگر خالی است باد? غم سبو سبو دارد ضربان صدای او جاریست با یتیمی به خنده مشغول است سَر تقیسم سهم بیت المال با صحابه بگو مگو دارد باز امروز بغض نخلستان تا به سرحدّ انفجار رسید باز امشب به استناد کمیل، ماه با چاه گفتگو دارد کاه گلهای کوچه مرطوبند اشک دیوار را در آورده‌ست نال? خانم جوانی که هر چه دارد علی (ع) از او دارد از دو دستش طناب بگشایید، مبریدش به مسلخ بیعت دیگر او را کشان کشان مبرید ایّهاالنّاس! آبرو دارد

نوحه - یا مولا امیر المومنین حیدر ای خدا دیگر بهار من خزون شد منبر و محراب مسجد غرق خون شد شمع بیت المال هستی گشته خاموش نخل بی همتای عصمت واژگون شد تو محراب دل من به خدا شق القمر شد فزت و رب الکعبه مثل دعای سحر شد داری می ری با دعوت مادر نمی بینی سوز دل دختر جای خالیتو نداره باور یا مولا امیرآلمومنین حیدر اون که بود قلب یتیما بی قرارش اعتبار این جهان از اعتبارش حالا دشمن شاد شده از ضرب شمشیر تکیه به دیوار غم داد ذوالفقارش ولی دیگه می بینم جا توی بستر گرفته یه گوشه ای دخترش گریه رو از سر گرفته ای وای ای وای حالا منم این دل خسته ای وای ای وای فرق بابام علی شکسته ای وای ای وای بار سفر دیگه بسته

واحد - علی علی علی علی علی علی علی علی امیرالمومنین حیدر به کوچه بر زمین افتاد شبیه فاطمه بر خاک امیرالمومنین افتاد به صورت بر زمین خوردن گمانم رسم این خانه است گل یاسم چنان افتاد علی هم اینچنین افتاد امیرالمومنین حیدر امیرالمومنین حیدر *** ندا به حق علی و دعا به حق علی دوا به حق علی و شفا به حق علی چه سرفرازم و آقا شدم برای خودم بلند می شود افتاده پا به حق علی گدای کوچه ی زهرا شدم عزیز شدم بزرگ می شود اینجا گدا به حق علی عجیب نیست اگر باز هم دری وا شد نجات داده مرا بارها به حق علی مگر نه اینکه همیشه خجالتم دادی مگر نه اینکه تو گفتی بیا به حق علی چه خوب دست من و دامنت گره خورده شدست این گره بسته وا به دست علی اگر که پرده بیفتد چه آبروریزی ست مریز آبرویم را خدا به حق علی علی امام من است و منم غلام علی هزار جان گرامی فدای نام علی

سینه زنی - بی تو از مدینه، به سینه، یک شعله دارم تا ابد ماجرای کوچه، به کوفه، بر قلب من خنجر زند از غم فراغت، ز داغت، افتاده در محراب خون سویت ای بهارم، قرارم، آیم به روی لاله گون من شکسته بالم، شد لحظه ی وصالم مانده ام پس از تو، زهرا نما حلالم در میان محراب، مانده به موج خوناب دارم انتظاری، دل بی قرار و بی تاب من به روی گلگون، دل خون، در موج آه و ناله ام بی تو غم فروزم، بسوزم، ای یار هجده ساله ام من شکسته بالم، شد لحظه ی وصالم مانده ام پس از تو،زهرا نما حلالم من غریبم،غم نصیبم ،کو حبیبم شاعر : مهدی سلحشور