- 697
- 1000
- 1000
- 1000
ولادت امام محمد تقی (ع) مجید بنی فاطمه
مولودی خوانی ولادت امام محمد تقی (ع) با صدای مجید بنی فاطمه، سال 1397
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
دوباره سرم در هوای شماست تمام دلم سر سرای شماست به سویِ خدا رفتم و دیدهام فقط رد پا رد پای شماست خدا هم فقط از شما گفته است گمانم خدا هم خدای شماست گدایی برازندهی ایل ماست برازنده بودن برای شماست ندارد تفاوت کجا میرسی که هر انتها ابتدای شماست خیالم از این و از آن راحت است گرههام دست دعای شماست مرا پای حیدر هلاکم کنید به عشق رضا سینه چاکم کنید دلی دارم و خانه زاد رضاست فقط یاد دارد که یاد رضاست نجف ، کربلا رفتم و گفتهاند که راهش دهید از بلاد رضاست گره میخورد زندگی ام ولی همین نا مرادی مراد رضاست به خود آیم و باز بینم سرم روی خاک باب الجواد رضاست جوادش در بسته را باز کرد گرههای من را رضا باز کرد خبر را مسیح از مسیحا شنید خبر را ز جبریل موسی شنید اگر گوش تا گوش دل را دهی میتوان که از کعبه هم ذکر مولا شنید زمین خشکسالی ترک خورده بود ولی ناگهان بوی دریا شنید دل انبیا بر دری میتپید که از آن صدای شما را شنید خدا خنده کرد و خدا جلوه کرد شبی که رضا ذکر بابا شنید ز تو کوچهها تا معطر شدند حسودان این شهر ابتر شدند به کوری چشمان ناباوران همه محو روی پیمبر شدند عسلهای کندوی لبهای توست گر این روزها شهد و شکر شدند برای تماشای لبخند توست علی اکبریها کبوتر شدند کریمی کرامت جوادی و جود چه خوش کنیههایت مکرر شدند شبی که اذان گفت بابا همه پر از یاد میلاد اصغر شدند خدا دید چشم پر احساس تو از آن ابتدا غرق مادر شدند کسی را نگاهت معطل نکرد دو دست مرا هیچ معطل نکرد
-
رسیدن امشب دلبر و دلداده کنار هم هستن مادر و شهزاده به چای گهوارش ستاره افتاده میتابه مثه خورشید تو جهان تو دست رباب دلبند حسین حال پسر و بابا رو ببین میخنده علی میخنده حسین ماه اومد شاه اومد گل پسر ثار الله اومد فرزند دلبند حسین زهرا اومد برای لبخندت دنیا رو می زارم تموم هستیم و بهت بدهکارم خودت که می دونی خیلی دوست دارم من حاجتم و هر چی که باشه پیشت میارم ای باب کرم تو سینه هر خدا به عاشق داری تا ابد شیش گوشه حرم میخونه بابایی برای تو امشب لالایی تو نوری تو ماهی تو نوه حضرت زهرایی
-
رسیدی بین آغوش رقیه در شعف باشی رسیدی تا برای بوسه ی عمه هدف باشی علی اکبر رسید و چون عقیق دست بابا شد ولی تو آمدی در دست او دُرِّ نجف باشی گرفتی خو تو با بوی عبای حضرت ساقی تو باید مثل مروارید در قلب صدف باشی علی حق است و حق هم باعلی من خوب می دانم که تو معیار حق هستی اگر در هر طرف باشی تویی که از پر جبریل پیراهن به تن داری بنازم هیبتی مثل عمو جانت حسن داری نوشته بر سر هر طاق و هر منبر، علی اصغر تو هستی ساقی و خم و می و ساغر، علی اصغر رقیه گوشه ای او را به روی پاش می گیرد و می خواند که ای همبازی خواهر، علی اصغر تویی که با نوازشهای پیغمبر صفا کردی شدی در بند آغوش علی اکبر، علی اصغر ربابه بوسه های پشت هم می زد به لبهایت تو هستی آشنا با بوسه ی مادر، علی اصغر ز رویت موج می زد هیبت مردانه ی حیدر چه غوغا می کنی ای بچه شیر خانه ی حیدر
کاربر مهمان