منو
فاطمیه دوم 96 - صبح شهادت - محمود کریمی

فاطمیه دوم 96 - صبح شهادت - محمود کریمی

  • 5 تعداد قطعات
  • 7 دقیقه مدت قطعه
  • 626 دریافت شده
مرثیه سرایی به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) با صدای حاج محمود کریمی، سال 1396

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 7:21
    هر کس نشناخت مرتضی را بی رگ شد و باخت مرتضی را در غیبت عشق سامری شد در حرف و حدیث، حیدری شد شأنی که خودِ ولیُکُم شد در گرد و غبار فتنه گم شد جز نام نماند از علی نام اخلاق علی ست جان اسلام یک عده فقط علی علی شان شد روغن نان زندگی شان یک عده ولای مرتضی را خوردند قسم برای دنیا یک عده مرید جمع کردند با وعد و وعید جمع کردند با وعده ی در بهشت رفتن با مدحت بو تراب و گفتن هر چند که ذکر اوست دعوت دعوت به امامت و نبوت هر چند عبادت است نامش خوش نَقل نمودن کلامش اما خودِ مرتضی کجا و این نوع نگاه ما کجا و مولای ازل ولایتش کو ره یافته از هدایتش کو انصاف دهم هنوز هستند آنان که قطار عشق بستند چون مامن هشت و چار، زهراست سر سلسله قطار، زهراست هستند هنوز راه پویان با ذکر علی گناه شویان ذکری که عمل به بار آرد از جرم و گناه باز دارد چون فاطمه جوشن علی شد یکسان نبود محب و رهرو رهرو دل همچو یاس دارد تنها ز خدا هراس دارد جانباز و شهید مرتضی را رهبر نبود به غیر زهرا ذکری که فقط علی علی شد کم کم تهی از علی ولی شد آنان که ز فرط ناسپاسی گویند که روضه شد سیاسی هر چند ز دوستان مانند نطق فدکیه را بخوانند این خطبه اساس اتحاد است معنای وَ ساسَة العِباد است زهرا که به عشق جان فدا کرد تاریخ بخوان ببین چه ها کرد اثبات نمود با قداست یک شاخه ی دین بود سیاست اثبات به بینات محکم گر اهل مدینه نه که عالم بر فاطمه درب را ببندند بازم به علی نیازمندند
  • 12:29
    اثبات نمود مرتضی کیست وقتی که خود اولین فدایی ست ور نه طوبی کجا و آتش ناموس خدا کجا و آتش بازوش شکست تا بگوید هر کس ز امام دست شوید در روز جزا بدا به حالش نار و جَزَع و فَزَع حلالش آیینه ی مومن است مومن مرآت نبی شکست مومن امشب که ولی حق نشسته رو در روی آینه شکسته بر سینه خویش لخت خون دید یک لاله ی سرخ واژگون دید آیینه ز بس در انکسار است چون قلب امیر ذوالفقار است چشمی ز فرات اشک خسته چشمی متورم است و بسته در حجره ی عشق جمع جمع و آیینه سرش به پای شمع و خس خس نفس است روضه خواندن در پرده بس است روضه خواندن فرمود عزیز من علی جان با گریه ی خود مرا مسوزان هر چند نشسته چون جنینی بر من تو امیر مومنینی ای مرد من، ای عزیز عالم سربار شدم نما حلالم هر لحظه علی صدات کردم در دل گفتم فدات مَردم هر چند ز خنده دل بریدم چندی ست تبسمت ندیدم چندی نشنیده ام صدایت یک سوره بخوان شوم فدایت از اول آیه های یاسین در لرزه فتاد زانوی دین از چشم به چشم اشک بارید زهرا مددی گرفت و کوشید تا پاک کند سرشک مولا شد مادر آب غرق دریا چون فاطمه شام آخرش بود در هق هق گریه هاش فرمود غسل و کفنم شبانه باشد دفن بدنم شبانه باشد آنان که نه با تو پا به پایند با تو به مشایعت نیایند یک لحظه کنار قبر من باش ای یار، بهار قبر من باش فرمود پس از وصیت خویش چون وقت کم است و مرگ در پیش پس راحت گریه کن برایم گریه به من و یتیم هایم گریه به قتیل اشقیا کن گریه به شهید کربلا کن شد وعده ی ما کنار گودال وقتی که حسین رفت از حال با روی به روی خاک افتد با سینه ی چاک چاک افتد
  • 7:56
    من علی ام، با این که حق با منه سکوت سنگینم گرفته دستامو به خاطر دینم به خدایی که جون من تو دستاشه اگه اِذن خدا به شمشیرم باشه نمی شینم تا این زمین از خون ظلم دریا شه مثل باغ آماج تگرگم، بعد فاطمه بی بار و برگم مثل طفل مشتاق به مادر، مشتاق مرگم من علی ام، با این که حق با منه سکوت سنگینم گرفته دستامو به خاطر دینم من علی ام، با این که حق با منه فاطممو کشتند، بین در و دیوار محسنمو کشتند یادتونه سفارش پیغمبرو، ادب و احترام با این دخترو ولی با هیزمای فتنه سوزوندید این درو من که معنی فتح المبینم، بعد فاطمه م تنهاترینم من امام آسمان و زمینم، خونه نشینم من علی ام، با این که حق با منه سکوت سنگینم گرفته دستامو به خاطر دینم من علی ام، با این که حق با منه دیدم شماهارو وقتی نبی فرمود من کنت مولا رو همه با هم برای بیعت با حیدر رو لباتون سرود بخ یا حیدر کاری کردید که مصطفی زد فریاد وا حیدر بی وفایی تون تا برملا شد پایه ریزی کرب و بلا شد بین کوچه ها رأس حسینم از تن جدا شد وای حسین ای وای حسین وای مادر ای وای مادر
  • 3:46
    روح از تن عشق پر زد و رفت بر جان علی شرر زد و رفت مولا چو رسید در کنارش تا دید به چشم اشکبارش که فاطمه با قد خمیده چادر به روی سرش کشیده حس کرد که حرکتی ندارد حس کرد که قدرتی ندارد چون فاطمه حرکتی ندارد آن یل که به فتح خیبر آمد بی جان به کنار بستر آمد از اشک شده است خیس رویش زد خنجر بغض بر گلویش یک لحظه نگاش کرد مولا آرام صداش کرد مولا انگار فلک ز حرکت افتاد مولای سخن به لکنت افتاد که ای دختر خاتم رسولان من با توام ای رسول را جان ای مادر زینبین برگرد بی تو چه کند حسین برگرد زد پرده کنار و دید بانوش خوابیده و زخم روی ابروش از بی کسی علی چه گوید شد بسته به استخوان گلویش بگذار بگویمت به فریاد چون طفل، علی به گریه افتاد فرمود که چشم بسته وا کن یک بار دگر مرا صدا کن ای دُر یگانه ی پیمبر رحمی به من علی کن آخر
  • 4:19
    پدر خاک، پسرت خاک نشد مادر آب، پسرت آب نخورد دو آرزو به دل مادر جوانم ماند حرم برای حسن، کفن برای حسین

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی