منو
وفات حضرت ام البنین(س) - محمودکریمی97

وفات حضرت ام البنین(س) - محمودکریمی97

  • 8 تعداد قطعات
  • 9 دقیقه مدت قطعه
  • 846 دریافت شده
مرثیه خوانی وفات حضرت ام البنین (س) با نوای محمود کریمی 1397

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 9:50
    روضه - عاشق آن است که در فکر هنر داشتن است فکر دلدادگی و سینه سپر داشتن است عشق در کوچه ی معشوق گذر داشتن است همه ی آرزویم چند پسر داشتن است حیف گرمای وجودم که به سردی بخورد بگذار ام البّنین نیز به دردی بخورد صبر کن تا سر ما نیز به پایی برسد صبر کن ناله ی ما هم به نوایی برسد صبر کن وعده ی فرمان خدایی برسد صبر کن معرکه ی کرب و بلایی برسد پسرانم به فدای نخی از معجر تو سر عباس رشیدم به فدای سر تو از خدا خواسته بودم که فَنایی برسد ناله ی ام بنین نیز به جایی برسد من نگفتم که اگر کرب و بلایی برسد سر قربانی من نیز به پایی برسد گفتی عباس به ارباب برادر گفته وسط معرکه بر فاطمه مادر گفته وقت آن است که اعجاز کنی بار دگر سفره ی روضه ی خود باز کنی بار دگر درد دل های خود اِبراز کنی بار دگر روضه ی علقمه آغاز کنی بار دگر گفتی آن لحظه که در علقمه کردند کَمین از روی اسب علمدارِ من افتاد زمین نور چشمان ترم، وای علمدارم وای سایه ی روی سرم، وای علمدارم وای غیرت الله حرم، وای علمدارم وای بچه شیرم، پسرم، وای علمدارم وای وسط علقمه با آن هِیبت از بلندی به زمین خورد، ولی با صورت
  • 10:04
    روضه - شکستی الماسم و ای روزگار چیدی گل یاسم و ای روزگار خزون زدی به باغم ای روزگار گرفتی عبـاسـم و ای روزگار من گریه ی مدینه ام ای روزگار با غصه همنشینم ای روزگار بگو با مردم شهـر ای روزگار من ام بی بنینم ای روزگار عالَم زیر پرم بود ای روزگار خونم خودش حرم بود ای روزگار عصای دسته من ای، ای روزگار علی اکبر بود ای روزگار خونم پر از قمر بود ای روزگار از آسمونا سر بود ای روزگار قاسم تو آسمونم ای روزگار ستاره ی سحر بود ای روزگار تموم باورم رفت ای روزگار پناهِ این حرم رفت ای روزگار میگن حسین صدا زد ای روزگار تموم لشکرم رفت ای روزگار
  • 10:41
    روضه - تبر همه شاخه و برگتو چیده قدِ من و خواهر و خیمه خمیده به شیون زینب و ضجه ی زهرا من آمدم در پیِ دست بریده برادرم کجایی امان از این جدایی دله من مثلِ تن تو شده خون با رفتن تو دلم به این خوش بود که تورا دارم مخدراتم را به که بسپارم برادرم کجایی امان از این جدایی تنِ پریشان روی دامن صحرا سرِ شکسته روی دامن زهرا دوان داون آمدم از پی ات ای ماه ببین چه آواره شدم منِ تنها برادرم کجایی امان از این جدایی ای امیر لشکرِ من ای امید آخر من در این شبِ یلدا قمرم بودی در این گرفتاری سپرم بودی برادم کجایی امام از این جدایی در آتش خشکی و بغض گلویم حرارت داغِ تو را به که گویم تو رفتی و در دل خیمه کسی نیست دمی که قاتل زده پنجه به مویم برادرم کجایی امان از این جدایی ز فرقِ تو بخدا که در این گرداب بلا سرم جدا گردد بدنم عریان شوند همه غارت حرم و طفلان برادرم کجایی امان از این جدایی
  • 7:42
    زمینه - عاشق راه وصل و میدونه، نوکر صاحبش رو میشناسه امضای برات عشق من، تو دستای ام عباسه از وقتی یادم میاد؛ بودم، محتاجِ دعای این مادر کل زندگیم به قربونِ، آقازاده های این مادر بی خبر بود واویلا از ماهش واویلا جیگرم سوخت واویلا از آهش واویلا… تنها افتخارِ من اینه، مست باده ی اباالفضلم یا امَ البنین مدد مادر، من دلداده ی اباالفضلم جان اون لحظه که گردوندی، عباس و دور سر ارباب دست من به دامنت مادر، یا ام البنین من و دریاب شدم عاشق واویلا پا تا سر واویلا من و دریاب واویلا ای مادر واویلا… ای جانم به این همه غیرت، ای جانم به این وفاداری این مادر که تربیت کرده، فرزند و برا فداکاری اون که شد مرد همه مردا، اصل و غیرت و ادب عباس از تاثیر شیر مادر شد، شیر فارس العرب عباس شدم ذکرم واویلا واویلا واویلا یاابالفضل واویلا یامولا واویلا داغش سخته و جگر سوزه، هر کس این همه پسر داره می سوزونه عالَم رو آهش، زهرا از دلش خبر داره تو قلب مدینه میخونه، پرپر شد گلای باغ من مشک پاره پاره با اشکاش، گریونِ به پای داغ من دیگه هر روز واویلا عاشوراس واویلا وا حسینا واویلا وا عباس واویلا…
  • 7:31
    شور - وقت جُدایی رسید ، بادِ مخالف وزید از شَرر داغ تو ، پشتِ برادر خمید پُشت و پناهم شِکست ، پشت سِپاهم شکست فاطِمه در کربلاست ، عَلقمه در خون نشست از جانِ خود سیرم ای خدا ، من بی او میمیرَم ای خدا اهل حرَم ناله کنان با مادرم ، تو هم رَفتی حالا که من بی لَشکرم *** از خون جوانان حرم لاله خدا لاله خدا لاله دمیده بابا به حرم آمده با ناله خدا ناله خدا ناله ولی قد خمیده گوید یارم نیامد کس و کارم نیامد علمدارم نیامد خدایا چه کنم حالا که من گرفتارم نیامد *** مشکت صد پاره شده قلبم آواره شده رفتی و برادر تو بیچاره شده گل وفای من شنو صدای من گل وفای من شنو صدای من زمین و آسمان ببین میلرزد به ناله های من شدم غریب و قاتلت میخندد به گریه های من جان جانان منی اما گریان منی جان جانان منی اما گریان منی از بس نگران منو طفلان منی از بس نگران منو طفلان منی یل دلاورم امیر لشگرم یل دلاورم امیر لشگرم میان ناله های تو می آید صدای مادرم صدای وامصیبتای زینب می آید از حرم
  • 3:15
    دودمه - این منم ام البنین دارد تماشا یاس من عشق من احساس من با که گویم بوی زهرا میدهد عباس من عشق من احساس من
  • 5:32
    جفت - داغ تو شکست کمرم پسرم آتیش زده بر جگرم پسرم از تو دیگه بی خبرم پسرم ای وای پسرم پسرم پسرم کجایی میوه ی دلم اباالفضل کجایی صاحب علم اباالفضل کجایی ای ماه حرم اباالفضل تویی که تشنه از لب دریا رفتی تو قلب دشمنا تک و تنها رفتی به نیت زیارت زهرا رفتی مادر فدای تن پرپرِ تو مادر بمیره برای سر تو بالا سر تو دمِ آخرِ تو زهرا اومده، جای مادر تو بمیرم برای دل سکینه میخونه روضت و برا مدینه رو دامنش اشکِ، ام بنینه ای ساقی کرب و بلای حسین سر سِلسله ی شهدای حسین من وقف تو ام تو برای حسین روح من و تو به فدای حسین دل من پریشونه زینبینه شب و روز رو لبم شهادتینه شهادتینه من حسین حسینه
  • 7:35
    شور - کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدی وین خرگه بلند ستون بی ستون شدی کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بیت یک شعله ی برق خِرمن گردون دون شدی کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست عالَم تمام غرقه دریای خون شدی کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک جان جهانیان همه از تن بُرون شدی این انتقام گر نفتادی به روز حشر با این عمل معامله ی دهر چون شدی بر خوان غم چو عالمیان را صلا زدند اول صلا به سلسله ی انبیا زدند نوبت به اولیا چو رسید آسمان تپید زان ضربتی که بر سر شیرخدا زدند آن در که جبرئیل امین بود مَحرمش اهل ستم به سینه ی خیرالنساء زدند بس آتشی ز اخگر الماس ریزه ها افروختند و در جگر حسن مجتبی زدند وآنگه سرادقی که ملک محرمش نبود کندند از مدینه و در کربلا زدند پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید بر حلق تشنه ی خلف مرتضی زدند اهل حرم دریده گریبان گشوده مو فریاد بر در ِحرم کبریا زدند پس با زبان پر گله آن بضعة الرّسول رو در مدینه کرد یا ایها الرّسول: این کشته ی فتاده به هامون حسین توست وین صید دست و پا زده در خون حسین توست این خشک لب فتاده ی دور از لب فرات کز خون او زمین شده جیحون حسین توست این ماهی فتاده به دریای خون که هست زخم از ستاره بر تشنش افزون حسین توست این نخل تر کز آتش جانسوز تشنگی دود از زمین رسانده به گردون حسین توست این شاه کم سپاه با خیل اشگ و آه خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حُرمت مهمان کربلا کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا در خاک و خون فتاده به میدان کربلا گر چشمِ روزگار بر او فاش می گریست خون می گذشت از سر ایوان کربلا نگرفت و دست دهر گلابی به غیر اشک زان گل که شد شکفته به بستان کرببلا از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حُرمت مهمان کربلا بودند دیو و دَد همه سیراب و می مَکید خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا آه از دمی که لشکر اعدا نکرده شرم کردند رو به خیمه ی سلطان کربلا ای کشته ی فتاده به هامون حسین من… وی سیل دست و پا زده در خون حسین من…

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    عالی

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی