فاطمیه اول 97- شب اول - حسن خلج، محمد سهرابی

هر زمان کردم نظر دیدم که بیداری چرا پیش رویم چادر از رخ بر نمی داری چرا هر چه پرسیدم ز حالت زود گفتی بهترم پس بگو دستت ز پهلو بَر نمی داری چرا این دعایت را شنیدم مرگ می کردی طلب همه کج رفتند حتی میخ همه لج کردند حتی در آتش بر این کاشانه اصلا دیدنی نیست خاکستر این خانه اصلا دیدنی نیست افتادن در پیش چشمان تر یک شمع خاموش افتادن پروانه اصلا دیدنی نیست باور کنید افتادن یک مرغ زخمی بین چهل دیوانه اصلا دیدنی نیست اگر این است تاثیر شنیدن شنیدن کی بود مانند دیدن از رد خون مانده به شن خوب روشن است صد بار بین قتلگهت جابه جا شدی

خراب و مست از این عالم خراب گذشتی به آبروی شریفت از این سراب گذشتی به خود چو قصد توسل کنی چه منعی و سدی زدی به دامن حق چنگ و از رباب گذشتی چو بگذرند عوام از شراب، محض بهشت است تو را چه رفت که از مجلس شراب گذشتی چو ذوالجناح نزد پا به اشک دیده ی زینب بگو چه معجزه رو کردی و ز آب گذشتی چه معجزیست تو را در بریدن از علی اکبر به روی خاک نشستی و ز آفتاب گذشتی ای تشنه که افتاده ای از مرکب عالی افتادی و شد خاک ز شانت متعالی تشریح رخ راست کنم یا که رخ چپ پیداست که افتاده ای از زین متوالی سنگ از دهنت ساخت وضو، تیر ز سینه این حکم شریح است به ترتیب و توالی حکم است سنان از همه جای تو ببوسد راضی نشود خولی از آن وضع به خالی

دوباره مرغ روحم هوای کربلا کرد دل شکسته ام را اسیر و مبتلا کرد ز سر گذشته اشکم، به لب رسیده جانم که هر چه کرده با من فراق کربلا کرد حسین حسین حسین جان دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا تن رسد به جانان، یا جان ز تن برآید حسین حسین حسین جان