منو
فاطمیه اول 95، شب چهارم، محمود کریمی

فاطمیه اول 95، شب چهارم، محمود کریمی

  • 5 تعداد قطعات
  • 7 دقیقه مدت قطعه
  • 569 دریافت شده
مرثیه سرایی به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) با مرثیه خوانی محمود کریمی، سال 1395

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 7:58
    السلام ای ثمر عمر پیمبر زهرا داده طاها لقب ات حضرت مادر زهرا کُف و همتای علی فاتح خیبر زهرا به ائمه شده ای حجت اکبر زهرا التماسیم و به الطاف شما محتاجیم با همان دست دعا کن به خدا محتاجیم وقت آن است که از خاک تو زر جمع کنیم چادرت را بتکانی و قمر جمع کنیم باید از بین کلام تو نظر جمع کنیم باز هم خطبه بخوانی و گوهر جمع کنیم آن کسانی که به آیین خدا محتاج اند به بیانات تو در دین خدا محتاج اند بگو از راه خدایی که فراموش شده بگو از راهنمایی که فراموش شده از رسول دوسرایی که فراموش شده بگو از حق ولایی که فراموش شده پهلویت گر چه شکسته است ولی حرف بزن باز هم فاطمه از حق علی حرف بزن تو همان جمع فضائل تو همان جمع صفات تو همان جلوه ی توحید و همان جلوه ی ذات احتجاجات تو لبریز دلیل و آیات راه بیراهه شود دم نزنی تو هیهات بگو این فتنه ی با رایت اسلام از چیست؟ بی تفاوت شدن امت اسلام از چیست؟ با ولای تو نوشتند نجات ما را با تو امروز نداریم غم فردا را پس مگیر از لب ما خواهش یا زهرا را انقلاب تو گرفته است همه دنیا را امت واحده محتاج تو و یاری توست شور بیداری اسلام ز بیداری توست از تو ما یاد گرفتیم که رحمت باشیم اهل بنده شدن و اهل عبادت باشیم در خوشی های زمان یاد قیامت باشیم همه جا گوش به فرمان ولایت باشیم چیست فرمان ولایت همه با هم بودن همه در دایره ی فاطمه با هم بودن ای به زخم رخ و پهلوی تو اکرام و سلام
  • 9:58
    ای که خون پسرت گشته قوام اسلام فرصت گفتن از تو شده در این ایام کربلا شرح غم توست به معنای تمام از علی و غم او تو سخن آغاز نما سفره ی درد غریبانه ی خود باز نما غم علی غصه علی ناله علی آه علی نور الله علی شمس علی ماه علی اول و آخر معراج علی راه علی پهلویم داد شهادت ولی الله علی خوش ترین درد علی خسته ترین مرد علی به زمین خوردن من نیز صدا کرد علی چند وقتی است سرم روی تنم می افتد دست من نیست که گاهی بدنم می افتد نقش لاله به روی پیرهنم می افتد دست من کار کند مطمئنم می افتد من چگونه بپرم بال و پرم سوخته است به خدا بیش تر از تو جگرم سوخته است من ز تب کردن و بیمار شدن خسته شدم بر سر خادمه سربار شدم خسته شدم با تن سوخته تب دار شدم خسته شدم من از این دست به دیوار شدن خسته شدم شانه از دست من افتاد دل زینب سوخت چشم من بر حسن افتاد دل زینب سوخت آنقدر آب شدم من که تنی نیست که نیست مثل تسریر شدم من بدنی نیست که نیست جز حلالم کن علی جان سخنی نیست که نیست هرچه گشتم به خدا یک کفنی نیست که نیست کاشکی زود تر این پیرهن آماده شود بهر فردای حسین ام کفن آماده شود
  • 6:19
    اگر که یارت تو بستر افتاد غمت نباشه سرت سلامت فاطمه جون داد غمت نباشه اگر که یارت تو بستر افتاد غمت نباشه سرت سلامت فاطمه جون داد غمت نباشه شکر خدا کم نشد مویی از سرت علی فاطمه سربازته میشه پر پرت علی نگاه نکن از پا افتادم نگاه نکن خستم دارم میبینم تنهاییتو با چشمای بستم به پای عشق تو تا آخرش هستم تا آخرش هستم سرت رو بالا بگیر علی جان خدا بزرگه تموم این شهر بی خبر از مان خدا بزرگه موی منم شد سپید با محاسنت علی نمیمونه رو زمین خون محسنت علی تو حضرت دریایی و کل زمین قطره بین همه مشتاقات من عاشق ترین قطره فدای تو خونم تا آخرین قطره تا آخرین قطره تو اون مسیری که تا قیامت ادامه داره به پای عشقت راه شهادت ادامه داره از تو چه پنهون دلم بی قرار رفتنه زمزمزه ی آخرم روضه ی بی کفنه چه صحنه ای پیش چشمامه وقتی میرم از حال حسینمو بی سر میبینم میون اون گودال خونین و خاک آلود برهنه و پا مال
  • 1:43
    جان را به یک اشاره مسخّر کند علی دل را به یک نظاره منوّر کند علی ایجاد گل ز شعله ی آذر کند علی یک لحظه سیر عالم اکبر کند علی بر کائنات جود مکرّر کند علی او را سزد به خلق امیری و رهبری او آورد عدالت و قسط و برابری تیغش رسد به چرخ گه رزم‌آوری با ذوالفقار حیدری و دست داوری یک لحظه فتح قلع? خیبر کند علی افلاک را مهار کند با نظاره‌ای بی‌مهر او به چرخ نتابد ستاره‌ای نبود به دهر منقبتش را شماره‌ای ابلیس را به بند کشد با اشاره‌ای یک لحظه گر اشاره به قنبر کند علی
  • 3:19
    حقا که حقی و به نظرها نیاز نیست حق را به شاید و اگر ها نیاز نیست بی بال هم اگر بشوم باز میپرم جبریل را به همت پر ها نیاز نیست حرف و حدیث پشت سرت را محل نده توحید زاده را به خبرها نیاز نیست گیرم کسی به یاری ات امروز پا نشد تا هست فاطمه به دگر ها نیاز نیست من باشم و نباشم فرقی نمیکند تا آفتاب هست قمر ها نیاز نیست یا این که من فدای تو یا اینکه هیچ کس وقتی سرم که هست به سر ها نیاز نیست حرف سپر فروختنت را وسط نکش دستم که هست حرف سپر ها نیاز نیست محسن که جای خود حسنین ام فدای تو وقتی تو بی کسی به پسر ها نیاز نیست طاقت بیار دست تو را باز میکنم گیسو که هست آه جگرها نیاز نیست دیوار هم برای اذیت شدن بس است دیگر فشار دادن در ها نیاز نیست

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی