منو
فاطمیه اول 98، شب پنجم، محمود کریمی

فاطمیه اول 98، شب پنجم، محمود کریمی

  • 6 تعداد قطعات
  • 11 دقیقه مدت قطعه
  • 541 دریافت شده
مرثیه خوانی شهادت حضرت فاطمه (س) با صدای محمود کریمی، 1398

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 11:46
    روضه - پرستوی مهاجرم چرا ز لانه می روی اگر ز لانه می روی چرا شبانه می روی قرار من شکیب من مهاجر غریب من فدای غربتت شوم که مخفیانه می روی حیات جان امید دل علی بود ز تو خجل که با کبودی بدن ز تازیانه می روی کبوتر شکسته پر مرا به همرهت ببر چرا بدون جفت خود ز آشیانه می روی چهار طفل خون جگر زنند در غمت به سر تو بر زیارت پدر چه عاشقانه می روی الا به رخ نشانه ات مگر شکسته شانه ات که موی زینبین خود نکرده شانه می روی همای بی ترانه ام چرا ز آشیانه ام به کوی بی نشان خود پر از نشانه می روی فتاده بر دلم شرر که تو در این دلِ سحر ز همسرت غریب تر برون ز خانه می روی
  • 8:17
    روضه - دخترم خوش آمدی جای تو در دنیا نبود بی‌وجود تو صفا در گلشن عُقبا نبود جان بابا بارها مرگ از خدا کردم طلب بی تو خون جگر در دیدة زهرا نبود دخترم آن شب که من دست علی دادم تو را جای پنج انگشت روی گونه ات پیدا نبود جان بابا نقش این سیلی گواهی می‌دهد هیچ کس مثل من و مثل علی تنها نبود دخترم روزی که بر ماه رخت سیلی زدند هرچه می‌پرسم بگو آیا علی آنجا نبود؟ جان بابا بود امّا دستهایش بسته بود چاره‌ای جز صبر بین دشمنان او را نبود دخترم آیا حسینم دید مادر را زدند شاهد این صحنه آیا بود زینب یا نبود؟ جان بابا لرزه بر اندامشان افتاده بود ذکرشان جز یا رسول الله و یا اُمّا نبود دخترم با آن همه احسان که دید امّت ز من بوسه ی گلمیخ در اجر ذوی القربا نبود جان بابا خانه پر گردید از دشمن ولی هیچ کس جز فضه و دیوار و در با ما نبود دخترم چون سینه مجروح تو آسیب دید درد آن جز در درون سینة بابا نبود
  • 8:24
    زمینه - عبد تو ام اگر ز کرم باورم کنی پا بر سرم بنه که ز عالم سرم کنی یا همچو شمع سوخته کن، قطره قطره آب یا شعله ای ببخش که خاکسترم کنی عمری به زخم های تنت گریه کرده ام تا وقت مرگ، خنده به چشم ترم کنی خار رهم، مگر به نگاه تو گل شوم خاک در توام، تو مگر گوهرم کنی یک عمر سائل در این خانه بوده ام حاشا که وقت مرگ، جدا زین درم کنی تنها شراب روح من از جام چشم توست چشمی گشا که مست از این ساغرم کنی یک عمر دوختم، به نگاه تو، چشم خویش تا یک نگاه، در نگه آخرم کنی از ذرّه کمترم، تو توانی به یک نگاه برتر ز آفتاب جهان پرورم کنی هرگز به جز در تو دری را نمی زنم ای وای اگر گدای در دیگرم کنی! من "میثمم" امید که محشور از کرم با میثم علی به صف محشرم کنی
  • 4:01
    شور - ستاره ها که تو را آب غسل باریدند به چشم لرزش دست خدای را دیدند عزا گرفته خداوند با عزای علی فرشته ها ز فراقت سیاه پوشیدند بساط عشق به گلخانه علی چیدی ولی به چیدن تو این بساط برچیدند به کهکشان غمت یک ستاره خندان نیست ولی به گریه من یک مدینه خندیدند
  • 7:26
    واحد - تعالی الله چنان سیلی زدی بر صورت دریا کز آن سیلی به جوش آمد سرا پا غیرت دریا نشد وصل لب خشک تو آخر قسمت دریا در اینجا کاسه خون گشت چشم حیرت دریا تو تا شام ابد از چشم دریا خواب را بردی تو تا صبح قیامت آبروی آب را بردی تو آن سقای بی دستی که شد دریا گرفتارت به دور قبر تا روز جزا آب است زوارت به دریا آب دادی از یــــم چشــم گهربارت بــه روی آب مـــانده تـــا قیـامت نقـش ایثارت نگــاهت تـا بـه آب افتـاد دیــدم تشنه‌تر گشتی عطش را نوش‌جان کردی ز دریا تشنه برگشتی *** عباسم و در پی خطر می گردم اطراف حرم تا به سحر می گردم صد بار اگر علقمه را فتح کنم هر بار دوباره تشنه برمی گردم ز نیش تیرها نوش وجودت زخم کاری شد تنت سر تا قدم چون باغ گل های بهاری شد علم افتاد و دست افتاد جان در بی قراری شد برای غربتت بر خاک اشک مشک جاری شد تمام هست و بود خویش تقدیم خدا کردی که در یک لحظه جان و چشم و دست و سر فدا کردی تو دریا را نهادی پا و دل بر تشنگی بستی تو سقایی و از جام عطش تا حشر سرمستی تو با بی دستی ات دست خدا را تا ابد دستی تو تا روز قیامت همچنان باب الحسین هستی تو تنها روز عاشورا امیر جیش داداری تو روز حشر هم پشت سر حیدر علمداری تو عباسی که جبریل امین بوسیده دستت را به یاد کربلا ام البنین بوسیده دستت را چه می گویم امیر المؤمنین بوسیده دستت را به وقت دفن زین العابدین بوسیده دستت را ببوسم پای زوار حریم با صفایت را کرم کن تا که شیعه سجده آرد خاک پایت را کز پیش تو دم ز زور بازو نرند کو آنکه مقابل تو زانو نزند لب تشنه ز علقمه گذشتی آری دریا که به رودخانه ها رو نزند شاعر: استاد سازگار
  • 1:35
    واحد - قبل? عاشقان بود تربت باصفای تو کعب? زدور می برد سجده به کربلای تو پیش تر از ولادتم بوده به تو ارادتم خلق نگشته گشته ام عاشق و مبتلای تو توئی امام عشق ها، تو داده ای به خون بها که ذات لایزال حق، آمده خونبهای تو دست به دست می برند اشک محبّت مرا عنایتی که روز و شب، گریه کنم برای تو فاطمه جامه می درید بر سر نی چو بنگرد اشک دو دید? تو و گری? بی صدای تو از چه نگشت چرخ دون بر سر خاک واژگون دید چو شسته شد به خون، روی خدا نمای تو کاش غمت کشد مرا خورد به هم گره چرا پنج? ظلم قاتل و طّر? مشک سای تو

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی