منو
فاطمیه، گلچین ششم، حنیف طاهری

فاطمیه، گلچین ششم، حنیف طاهری

  • 4 تعداد قطعات
  • 24 دقیقه مدت قطعه
  • 296 دریافت شده
گلچین مرثیه خوانی شهادت حضرت فاطمه (س) با صدای حنیف طاهری

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 24:34
    شعر خوانی - شد به عزم خانه از مسجد، روان گاه افتان، گاه خیزان، گه دوان اُفت و خیز او نماز صبر بود با قیام و با رکوع و با سجود راه را بر خود بسته دید از شش جهت شش جهت می گفت بر او تسلیت دید حجره، گُلبن بی گُل شده است خانه و دیوار و در، بلبل شده است اشک و خون می بارد از دیوار و در می دهند از ماتمی عظما خبر تابش خورشید او پایان گرفت آسمان، ابری شد و باران گرفت بر سرش آمد فرود، آوار غم کرد پشت کوه را خم بار غم داورش شد یاورش در باورش زانچه می ترسید آمد بر سرش داد دست حق، ز پا نیروی خود آمد، اما با سر زانوی خود گفت ای چشمت چو بخت من به خواب فصل آخر را بخوان از این کتاب ای به نزدت بر سر پا مصطفی خیز از جا تا نیفتادم ز پا از سخن افتاده ای با من ولی چشم وا کن من علی هستم علی رفتنت خانه خرابم می کند ماندنت چون شمع آبم می کند ای کتاب عشق من بسته نشو مثل مردم از علی خسته نشو ای مسیحای علی اعجاز کن مشکل مشکل گشا را باز کن فاطمه چشمان خود را باز کرد راز دل را با علی ابراز کرد کی همیشه همنشین فاطمه ای امیر مؤمنین فاطمه ای که غم ها را عسل کردی علی تو چرا زانو بغل کردی علی ای که بر عرض و سماء هستی امیر جان زهرایت سرت بالا بگیر آنکه باید دلغمین باشد منم دلغمبن و شرمگین باشد منم خواستم یاری کنم اما نشد ریسمان از دست هایت وا نشد ** باید که از منازل لاهوت بگذریم تا شاید از غبار سر کوت بگذریم ما گنگ خواب دیده و عالم تمام کر از وصف جلوه های تو مبهوت بگذریم با خاری از گلیم در آستانه ات از خیر لعل و گوهر و یاقوت بگذریم کار شفاعت تو بدون اشاره ای ست بس باشد این اگر که ز پهلوت بگذریم درمانده ایم و از دل طوفان حادثه با دست مادرانه ی دلجوت بگذریم از ما مپرس چاک گریبانمان ز چیست آخر چگونه از غم پهلوت بگذریم گفتند هر چه بود ز ضرب غلاف بود گفتند زخم کاری بازوت، بگذریم یا مرتضی علی چه شد آن عزتت چرا از دست رفته قوت زانوت بگذریم از هر چه بگذریم محال است از غمِ وضعیت هلالی تابوت بگذریم
  • 19:35
    روضه - بر ساحل شکافته پهلو گرفته بود ماهی که از ادامه شب رو گرفته بود آرامشی عجیب در اندام سرو بود گویا تنش به زخم تبر خو گرفته بود دستی به دستگیره دروازه بهشت دستی دگر بر آتش پهلو گرفته بود برخاست تا رسد به بهاری که رفته بود آهو عجیب بوی پرستو گرفته بود آن شب چگونه مرگ به بانو جواز داد او که همیشه اذن ز بانو گرفته بود... پشت زمین شکست، خدا‌ گریه‌اش گرفت وقتی علی دو دست به زانو گرفته بود شاعر : امید مهدی‌نژاد
  • 8:39
    زمینه - یاور و یارم دار و ندارم بی من رفتی پاشو ببین حال زارم تنهای تنهام می لرزه پاهام بی من رفتی پاشو ببین بی قرارم شام غریبونت ببین از پا افتاد حیدر می میره تو گلوشه بغضو فریاد فریاد فریاد ازین زمونه فریاد فریاد از تازیونه فریاد فریاد ازین کبودی فریاد فریاد ازین نشونه داغت رو شونم خانوم خونم بی من رفتی پاشو ببین قد کمونم گریونم آروم دستم رو زانوم بی من رفتی پاشو ببین نیمه جونم رفتی از غم تو توی قلبم غوغا امشب بی صبرم چی می ببینه چشمام زهرا زهرا زهرا پاشو صدام کن زهرا زهرا کاری برام کن زهرا زهرا دلم گرفته زهرا زهرا بازم دعام کن خیلی دلگیرم از دنیا سیرم بی من رفتی پاشو ببین سر به زیرم از داغت زهرا افتادم از پا بی من رفتی پاشو ببین پیر پیرم وقتی بدن تو تو کفن بود زهرا گفتم زیر لب امون از عصر عاشورا
  • 6:33
    واحد - شبیه درد رفتی و شدی در استخوان پنهان نمی یابم تو را ای در جهان مانند جان پنهان فرشته مست دنبال صدایش راه می افتد کسی که می برد نام تو را زیر زبان پنهان رمان آفرینش با علی جذاب شد اما تو قَدرت در تمام جمله های داستان پنهان در اطراف رسول الله آگاهانه میدیدی چه شیطانی است پشت چهره های مهربان پنهان همه دیدند حق تنهاست ، پهلوی تو زد فریاد صدایش ماند اما در سکوتی بی امان پنهان تو از قلب علی دلباز تر قبری نمیخواهی از اول بوده ای در بهترین جای جهان پنهان تو جان حیدری - یعنی دوتایی یک نفر هستید پس او خود را درون خاک کرده نیمه جان پنهان قیام تو در اعماق زمین ساکت نمی ماند که دارد دخترت در حنجره آتشفشان پنهان و هجده سالگی پایان جریانت نخواهد بود شدی چون خون به رگها ، زیر جریان زمان پنهان به حدی گیجم از داغت که پیدایت نمی کردم اگر می شد تنت در قبر حتی با نشان پنهان شاعر : هادی جانفدا

مشخصات

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی