- 1111
- 1000
- 1000
- 1000
بیا پسرم که سر بذارم روی پات
مرثیه خوانی شهادت امام رضا (ع) با صدای حسن خلج، 1388
متن شعر:
بیا پسرم که سر بذارم روی پات
نور بصرک خیلی دلم تنگه برات
بیا که می خوام یه دل سیر ببینمت
اگه بیایی نمی مونه غمی بابا
ای آرزوی من بیا مونده به راه چشمای من
می خوام ببوسمت ولی خونی شده لبهای من
بابای پیرت رو ببین که سر و سامون نداره
می خواد تو رو بغل کنه اما دیگه جون نداره
کاشکی خواهرم بود و برام کاری می کرد
با تو میومد برام عزاداری می کرد
می دونم اگه می دید منو روی زمین
بالای سرم از دیده خون جاری می کرد
نه خواهری نه مادری غربتو بنگر پسرم
یه چکه آب به من بده آروم بگیره جگرم
دارم می پیچم به خودم از شدت محنت و درد
ببین که پنجه می کشم به خاک این حجره سرد
دورم از خانه بین بیگانه مانده ام تنها بی یار و معینم
من که تنهایم یاد زهرایم من دگر رنگ مدینه نبینم
دیگه چی بگم از نامردی زمونه
خونه دل من از کنج لبهام روونه
محتضرم و آرزو دارم پسرم
از کرب و بلا برام یه روضه بخونه
این دم آخر که سرم به روی دست پسره
نمی دونم چرا دلم پیش علی اکبره
وای امون از لحظه ای که حسین اومد بالا سرش
دید همه صحرا شده پر از علی اکبرش
شور و واوا بود عربا عربا بود
پیکر اکبر میون بیابون
غم تلاطم کرد خیمه رو گم کرد
متن شعر:
بیا پسرم که سر بذارم روی پات
نور بصرک خیلی دلم تنگه برات
بیا که می خوام یه دل سیر ببینمت
اگه بیایی نمی مونه غمی بابا
ای آرزوی من بیا مونده به راه چشمای من
می خوام ببوسمت ولی خونی شده لبهای من
بابای پیرت رو ببین که سر و سامون نداره
می خواد تو رو بغل کنه اما دیگه جون نداره
کاشکی خواهرم بود و برام کاری می کرد
با تو میومد برام عزاداری می کرد
می دونم اگه می دید منو روی زمین
بالای سرم از دیده خون جاری می کرد
نه خواهری نه مادری غربتو بنگر پسرم
یه چکه آب به من بده آروم بگیره جگرم
دارم می پیچم به خودم از شدت محنت و درد
ببین که پنجه می کشم به خاک این حجره سرد
دورم از خانه بین بیگانه مانده ام تنها بی یار و معینم
من که تنهایم یاد زهرایم من دگر رنگ مدینه نبینم
دیگه چی بگم از نامردی زمونه
خونه دل من از کنج لبهام روونه
محتضرم و آرزو دارم پسرم
از کرب و بلا برام یه روضه بخونه
این دم آخر که سرم به روی دست پسره
نمی دونم چرا دلم پیش علی اکبره
وای امون از لحظه ای که حسین اومد بالا سرش
دید همه صحرا شده پر از علی اکبرش
شور و واوا بود عربا عربا بود
پیکر اکبر میون بیابون
غم تلاطم کرد خیمه رو گم کرد
تاکنون نظری ثبت نشده است.