- 2843
- 1000
- 1000
- 1000
28 صفر شهادت امام حسن مجتبی، میثم مطیعی
مرثیه سرایی به مناسبت 28 صفر ،شهادت امام حسن مجتبی با مرثیه خوانی میثم مطیعی، سال 1397
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
نشستم گوشهای از سفرهی همواره رنگینت چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت به عابرها تعارف میکنی دار و ندارت را تو آن باغی که میریزد بهشت از روی پرچینت کرم یک ذره از سرشار، سرشارِ صفتهایت حسن یک دانه از بسیار، بسیارِ عناوینت دهان وا میکند عالم به تشویق حسین اما دهانِ خاتم پیغمبران واشد به تحسینت تو دینِ تازهای آوردهای از دیدِ این مردم که با یک گُـل، کنیزی میشود آزاد در دینت معزالمومنین خواندن، مذل المومنین گفتن اگر کردند تحسینت، اگر کردند نفرینت برای تو چه فرقی دارد ای والتین و الزیتون که میچینند مضمون آسمانها از مضامینت بگو با آن سفیرانی که هرگز بر نمیگردند خدا واداشت جبرائیلهایش را به تمکینت بگو تا آفتاب از مغربِ دنیا برون آید که سرپیچی نخواهد کرد خورشید از فرامینت بگو تا تیغ بردارد اگر جنگ است آهنگت بگو تا تیغ بگذارد اگر صلح است آیینت خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود علی حیران تیغ نهروانت تیغ صفینت بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت تو را پایین کشیدند از سر منبر که میگفتند چرا پیغمبر از دوشش نمیآورد پایینت درون خانه هم محرم نمیبینی تحمل کن که میخواهند، ای تنهاترین تنهاتر از اینت تو غمهای بزرگی در میان کوچهها دیدی که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت سر راهت میآمد آنکه نامش را نخواهم برد برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرینت برای جاریِ اشکت سراغ چاره میگردی که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت به تابوت تو زخمِ خویش را این قوم خواهد زد چه میشد مثل مادر نیمهی شب بود تدفینت صدایت میزند اینک یتیمت از دل خیمه که او را راهی میدان کنی با دست آمینت هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر در آغوش برادر دست و پا زد جان شیرینت کدامین دست دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟ همان دستی همان دستی که روزی بوده مسکینت دعا کن زخم غمهایت بسوزاند مرا یک عمر نصیبم کن نمک از سفره همواره رنگینت شاعر: سیدحمیدرضا برقعی اگر چه عازم قبر شهید کربلا هستی به هر موکب نمک گیر امام مجتبی هستی
-
نمانده چاره، برایم دیگر ندارم طاقت، کجایی مادر؟ بگیر دستت را، دوباره بالا که دلتنگم من، دعاهایت را با داغِ، هر روزم، میسازم، میسوزم ای جان مرتضی، مجتبی مجتبی مدینه آن راز، نهان میماند غم این دل را، خدا میداند هنوز آن ماتم، نرفته از یاد که دیدم چادر، روی خاک افتاد شد اشکم، همرازم، میسوزم، میسازم ای جان مرتضی، مجتبی مجتبی نبینی خونِ، دلم را زینب نبینی جانم، رسیده بر لب خدایت صبرت، دهد ای خواهر چهها خواهی کرد، تو در آن محشر؟ میبینم، روزی را، که ماندی، تو تنها ای جان مرتضی، مجتبی مجتبی حسین جان گر چه، نماندم اما سپردم پیشت دو جان بر کف را نشد سهم من، به نیزه رفتن فداییِ تو، جوانهای من فدای، تو جانها، کشتهی، عاشورا ای جان مرتضی، ثارالله ثارالله شاعر: امیررضا یزدانی
-
کربلا هر کس نرفته از حسن خواهش کند حسن جانم، حسن جانم، حسن حسن جانم، حسن جانم، حسن
-
دلم برا حرمت پر می زنه ثارالله زبون مستی منه، لباس مشکیم کفنه تو این حسینیه ی دل، خدا برات سینه زنه دلم چه بی قراره، واست در انتظاره دلم آروم نداره، آروم نداره شبا برای تو هق هق می کنم به پای غمت دق می کنم دلم برا حرمت پر می زنه ثارالله
-
دوباره، دلم راهی اربعینِ مولاست پیاده، در این جاده قدمزدن چهزیباست درایندل، دوباره غوغاست به یاد کودکانی که گذشتند از این بیابان روم افتان و خیزان، تشنهلب، روی و موپریشان به یاد خاطراتِ همه شهیدان من در هر، دو دنیا، میمانم، با مولا حسین ثارالله، حسین ثارالله، حسین ثارالله حسین و یک روز، سواری از همین جاده میآید میآید، که روزنی به آسمان گشاید بدانید، که او میآید بگیرد انتقامِ غنچههای به خون تپیده ز دستی که گلوی کودک شش ماهه بریده در این شب عاقبت میدمد سپیده دارم با تو عهدی، لبیک یا مهدی اباصالح یا اباصالح یا اباصالح مولا شاعر فارسی: حسن صنوبری
-
لعَمریْ، و یومُ الأربعینِ کیفَ یُوصَف؟! به جانم سوگند، روز اربعین را چگونه میتوان وصف کرد؟ لعَمریْ، وهذا العَالَمُ للسبطِ یَزحفْ چطور میشود جهانی را وصف کرد که به سمت حسین در حرکت است؟ فَسیروا فی الأرضِ للطَّفْ در زمین سیر کنید به سمت کربلا ترونَ مَحْشَرَ العِشقِ الحُسینیِّ المُطهَّرْ آیا این محشر عشق پاک حسینی را میبینید؟ ترونَ کیفَ یبکیْ العاشقونَ اِبنَ حیدرْ؟! آیا میبینید که چطور عاشقان بر فرزند حیدر میگریند؟ ترونَ السبطَ مُلقىً و الشِّمْرَ یَنْحَرْ آیا حسین افتاده بر زمین را میبینید درحالی که شمر سر از بدنش جدا میکند؟ خطُّ اللهِ الأحمرْ، حسینٌ مُعَفَّرْ خط قرمز خداوند، حسین خاک آلود حسین واویلاه، حسین واویلاه حسین واویلاه، حسین شاعر عربی: احمد حسن الحجیری
-
نام تو را به صفحه ی دلم نوشتم من وقتی تو روضه ام انگاری توی بهشتم من در تب و در تابم، حسین اربابم هر جا برم، جار می زنم حسین اربابم می پیچیه بوی روضه ها توی این افلاک ملائکه به عشق تو سینه کنند صد چاک صحن و سرای تو، ایون طلای تو قبله ی عشاق بود کرب و بلای تو در تب و در تابم، حسین اربابم هر جا برم، جار می زنم حسین اربابم سلام علی ساکن کربلا پر می گیره دلم تا گنبد طلا کیه از عشق تو ساحل میخونه نشه کیه اسم تو رو بشنونه دیونه نشه قسمت به عباست، که دل از تو بر نگیرم آرزوم یه شب که جون میاد بر لب با حسین حسین بمیرم سلام علی ساکن کربلا پر می گیره دلم تا گنبد طلا شادی هر دو جهان بی تو مرا جز غم نیست جنت بی تو عذابش ز جهنم کم نیست در دم مرگ اگر پا به سرم بگذاری عمر جاوید به شیرینی آن یک دم نیست
-
دعات برای من، سرم برای تو نگات برای من، حنجره م برای تو بگیر از من هر آنچه که خواهی کسی رو ندارم به جز تو الهی رضا برضاک، لا معبود سواک با لب تشنه حسین افتاده روی خاک قسم به این خیمه، قسم به این پرچم که تا ابد بنده است از تو بر نمی دارم هنر یعنی یه کاری کنم تا پیام تو آقا جهان رو بگیره هنر یعنی یه جرعه خلاصه که عشق و حماسه توی یه مسیره یا نعم الامیر دستتامون رو بگیر اربعین حرمت این جمع رو بپذیر قسم به اون سر که نشسته روی نی بگو می آید آقا وقت انتقام کی؟ ابا صالح به معجر زینب به پهلوی زهرا بیا دیگه آقا تا روز ظهور می مونیم با ولی بیعت ما می مونه پای سید علی
-
بازم به لطف مادر تو دلتنگی های خواهر تو از پنچره فولاد گرفتم بازم برات کربلامو
تاکنون نظری ثبت نشده است.