منو
اربعین حسینی - حنیف طاهری

اربعین حسینی - حنیف طاهری

  • 6 تعداد قطعات
  • 9 دقیقه مدت قطعه
  • 774 دریافت شده
مداح : حنیف طاهری
مناسبت مذهبی : 20صفر، اربعین حسینی
شخصیت : امام حسین (ع)
نوع قطعه : كل مجلس
مرثیه سرایی به مناسبت اربعین حسینی با مرثیه خوانی حنیف طاهری، سال 1395

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 9:06
    مثه جاده با حس خوب سفر دارم عاشقیو قدم می‌زنم عجب حس و حالى عجب شوریه عجب خاطراتى رقم می زنم جنون من از لطف چشم توئه خودت خواستى بیقرارت بشم تو این سیل آشفته آروم شدم پریشونیه رمز آرامشم تو آغوش باده نسیم بهشت پر از آسمونه هواى زمین شبیه یه رؤیاس حال و هوام دوباره شدم زائر اربعین مسیر عموداى نورانیه ستون تا ستونه امید فرج با یه کوله غرق گناه اومدم به منزل رسیدم با یه بار کج سلامٌ على ساکن کربلا سلام اى سر زخمى تشنه‌ کام حالا روبروى ضریحت حسین نشستم بگیرم جواب سلام توى اوج رویاى شیرین من تو قاب چشام صحن ارباب بود پریدم دیدم کربلا نیستم چقد حیف این منظره خواب بود دل شب توى خلوت بی‌کسى با اشکام فقط زار زدم عشقتو اگه که نشد کربلایى بشم توى روضه‌ها جار زدم عشقتو تب ناامیدىِ پرحسرتى توى بارون چشم مأیوسمه که بغض نفس‌هاى جامونده‌ها مثه سردىِ آه افسوسمه درسته واسه بی‌کسى دلم هواى حرم سرپناهه حسین درسته نخواستى بیام کربلا آقا باشه هر طور صلاحه حسین اگه که شکسته دلم راضیم دلم روشنه که منو می‌خرى خوشم دیر یا زود آقاى من منو یه سفر کربلا می‌برى به حق سه ‌ساله به حق رباب به آلاله‌هاى شهید حسین ایشالا که سال دیگه اربعین میام کربلا به امید حسین شاعر : محمدشمس
  • 5:41
    مونده به قبر تو نگاه من پاشو رفیق نیمه راه من یه اربعین بی تو سر سردم من هم نوای ناله و دردم دارم پی قبر تو می گردم یه نیم نگاه کن، چقدر شبیه مادر شدم می بینی تو این سفر، چه شکسته تر شدم آخه با سر تو روی نیزه همسفر شدم شکر خدا بردم ثواب به این زیارت برگشتم از در به دری و از اسارت از فصل غارت، سالار زینب یا حسین سالار زینب، سالار زینب یا حسین هنوز اسیرمو توی بندم موندم چطور بعد تو من زندم ما رو به زنجیر بلا بستند دستامون را از کربلا بستند چه تهمتایی که به ما بستند چی میشه که لاله رو دست باغبون بدند آرزوم اینه پیش قبرت جون بدم کاشکی میشد که به تو تنمو نشون بدم همش میگم با گریه و افسرده حالی جای رقیه کنار قبر تو خالی جاش خیلی خالی، سالار زینب یا حسین
  • 7:38
    اگه توی قتلگاه کنار تو من نمردم جای تموم دخترات همه جا من کتک خوردم خیالت راحت، آبرو داری کردم خیالت راحت، همه رو یاری کردم خیالت راحت، اگه نبود علمدار، من علمداری کردم ای تشنه، بخواب آروم ای تشنه، بخواب مظلوم دیگه ندارم نه حسین، نه اکبر و نه عباسی میبینی چقد پیر شدم دیگه من رو نمیشناسی خیالت راحت یه تنه غوغا کردم خیالت راحت کوفه رو رسوا کردم خیالت راحت عالمو با خبر از غم عاشورا کردم چهل روزه عزادارم چهل روزه که آوارم میدونی چی شد بعد تو همه گلها شدن پرپر نگو که رقیه کجاست خیلی شرمنده شد خواهر خیالت راحت علمت بالا مونده خیالت راحت راه تو بر جا مونده خیالت راحت آبرو برده از شام دختری که جا مونده وای از شام، دلم خونه وای از شام و ویرونه
  • 5:10
    عزیز فاطمه برخیز بهر استقبال که زینب آمده با یک جهان شکوه و جلال اگر چه سرو قدش را شکسته کوه غمت به بام چرخ نهاده لوای استقلال به سربلندی خورشید آمده زسفر اگر چه خود الف قامتش خمیده چو دال پیام خون گلوی تو را رسانده به عرش اگر چه گشته در این راه حرمتش پامال کنار ماه رخت سوخت سوخت چون خورشید هلال روی تو دید و خمید همچو هلال قسم به خون گلویت که چارده قرن است محرّم و صفرت زنده تر شود هر سال قسم به خاطره ی اربعین و عاشورا بقای خون تو بی صبر زینب است محال خروش زینب کبری به شام ثابت کرد که فتح خصم ستم پیشه خواب بود و خیال هر آنچه دید در این راه دختر زهرا جمیل بود جمیل و جمال بود جمال جفای کوفه و بازار شام و بزم یزید به داغدیده بود سخت تر ز زخم قتال در این فراق چهل روزه بوده هر روزم هزار سال مصیبت هزار سال ملال گذارش سفر از من بپرس کاوردم قد کمان، سر بشکسته در جواب سؤال ز قهرمانی خود بر تو شاهد آوردم ببین به جسم کبودم مدال روی مدال هلال من سر نی بود و مردم کوفه نگاه دوخته بودند ز بهر استهلال به تازیانه و دشنام و سنگ و زخم زبان به شهر شام شد از عترت تو استقبال دو چشم باز تو می گفت شامیان نزنید کنار نیزه ی من تازیانه بر اطفال شاعر : غلامرضا سازگار
  • 2:43
    فاتح میدان بلا خواهرم هم قدم و هم‌دم و هم سنگرم آینه‌دار پدر و مادرم خوش آمدی زینبم، خوش آمدی زینبم من سر نیزه، به تو بالیده‌ام صدای حیدر ز تو بشنیده‌ام گیسوی خونین تو را دیده‌ام از رگ ببریده، صدایت کنم با دل بشکسته دعایت کنم اشک‌ْفشان، ناله برایت کنم خوش آمدی زینبم خوش آمدی زینبم فاتح میدان بلا خواهرم هم قدم و هم‌دم و هم سنگرم آینه‌دار پدر و مادرم یک اربعین خونِ جگر خورده‌ای رو به سوی کرب و بلا کرده‌ای رقیّه را چرا نیاورده‌ای؟ خوش آمدی زینبم خوش آمدی زینبم برای من ز شام ویران بگو از لب و چوب و طشت و قرآن بگو ز بازوی بست? طفلان بگو دختر فاطمه، چها کرده‌ای یاد من از مهر و وفا کرده‌ای وقت نماز شب دعا کرده‌ای خوش آمدی زینبم خوش آمدی زینبم
  • 8:15
    دید مجنون را یکی صحرا نورد در میان بادیه بنشسته فرد ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم می زند حرفی به دست خود رقم دید مشق نام لیلی می کند خاطر خود را تسلی می کند گفت ای مجنون شیدا چیست این می نویسی نامه سوی کیست این گفت مشق نام لیلی می کنم خاطر خود را تسلی می کنم گر میسر نیست بر من کام او عشقبازی می کنم با نام او از آن ساعت که ناگزیر از تو جدا کردم تو بر نی بودی و دیدی چه ها دیدم، چه ها کردم گمان بر ماندن و قبر تو را دیدن نمی بردم ولی فیض زیارت را تمنا از خدا کردم به یادم مانده آن روزی که می جستم ترا اما تنت پیدا به زیر سنگ و تیر و نیزه ها کردم تو را ای آشنای دل، اگر نشناختم آن روز مرا اکنون تو نشناسی، وفا بین تا کجا کردم شکسته جای مهرت را، ... شاعر: علی انسانی هر کسی در جستجوی تربتی بر لب هر یک کلامی، صحبتی آمده همراه دخت بو تراب بر سر یک قبر کلثوم و رباب زینب از مژگان خود یاقوت ساخت داستان این سفر را باز گفت گفت ای سالار زینب السلام شمع شام تار زینب السلام بر تو پیغام سفر آورده ام از فتوحاتم خبر آورده ام کرد با ما این مسیر عشق طی رأس تو منزل به منزل روی نی دیدی از نی دست خواهر بسته بود گویا دستان حیدر بسته بود ریسمان بر گردن سجاد بود غربت حیدر مرا در یاد بود ظلم دشمن تا که بی اندازه شد ماجراهای سقیفه تازه شد یاسها را جوهر نیلی زدند مادرم را گویا سیلی زدند ای شهید عشق و آزادی، نوید آورده اند مژده ی ویرانی کاخ یزید آورده اند می توان مانند کوهی درد بود شام با یک قافله شب گرد بود می توان چون شیر دشت کربلا نام زینب داشت اما مرد بود

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی