- 3514
- 1000
- 1000
- 1000
شب هشتم محرم 98، حسن خلج
مرثیه خوانی شب هشتم محرم با صدای حاج حسن خلج، سال 1398
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
به خاک میکشی از بس عزیز من پا را کنار پیکر خود میکشی تو بابا را ز دست میروم آخر بیا و رحمی کن دوباره تازه مکن زخم داغ زهرا را مسیح خیمه لیلا! نفس نداری که دوباره زنده نمایی مسیح زهرا را تمام قامت تو در عبای من جا شد شکست تیشهی دشمن درخت طوبی را خبر کنید ز گلشن تمام گلها را که برگبرگ گل من به سویی افتاده است خزان گرفته ز دستم بهار لیلا را
-
اگر این است تأثیر شنیدن شنیدن کی بود مانند دیدن تماک قامت تو در عبای من جا شد
-
بسم رب الارباب به شهید تشنه آب دل بی قرار و دریاب دریاب یا صاحب الزمان نفسی لک الوقا ناقابلم ولی روحی لک الفداک با گلاب اطهر شده کربلا معطر چی به روز تو آوردن اکبر سنگین داغ تو حال منو ببین می خوام پاشم ز جا هی می خورم زمین می زارم با حسرت روی صورت تو صورت پاشو عمه رو ببر تو خیمت جون از تنم علی خواهی نخواهی رفت با دیدن تنت چشمم سیاهی رفت
-
فرخ لقا علی ای خوش صدا علی کابوس اهل جنت کرب و بلا علی پیغمبرانه رفتی و من نیمه جون شدم رفتی و برنگشتی و قامت کمان شدم تو زیر تیغ آفتاب تیغا به پیکرت شکر خدا برا تنت من سایبان شدم ای گل ببین به زانوهام سوی تو امدم انی اشمت انک عطر محمدی سخته ولی ببین اگه میشه برا دلم پلکای خون گرفته رو بازم تکون بدی من نگویم گفتگو با پدر یک پدر با غنچه لبها بگو رو قطعه قطعه جسمت تبر زدن چشمای شور کوفیا تو رو نظر زدن می خنده قاتلت علی به گریه های من گم شده تو هلهله صدای ناله های من هزار ماشالله اکبرم به قد و قامتت به سختی جا شدی بابا توی عبای من تشییع پیکر جوون کار جوون تراست من موندم و یه خواهر در حال احتظار می خوام بلند شم از زمین ولی هی می خورم زمین وقتی علی نباشه پس اف بر تو روزگار
تاکنون نظری ثبت نشده است.