منو
شهادت امام محمد باقر (ع)، محمدرضا بذری

شهادت امام محمد باقر (ع)، محمدرضا بذری

  • 3 تعداد قطعات
  • 22 دقیقه مدت قطعه
  • 367 دریافت شده
مرثیه خوانی به مناسبت شهادت امام محمد باقر (ع) با صدای محمدرضا بذری و جبار بذری، 1395

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 22:56
    شبی میان همین روضه ها قبولم کن به حرمت غم آل عبا قبولم کن درون سینه من حب مرتضی جاری است به حق فاطمه و مرتضی قبولم کن برای این که به وصل تو دلربا برسم گذاشتم همه را زیر پا قبولم کن یابن الحسن یابن الحسن به لطف بی حدت آقا که کم نمیاد بیا کَرَم کن و این دفعه را قبولم کن گناه کرده ام آقا ببخش شرمنده قبول من بَدَم اما شما قبولم کن سلام منتقمِ کشته های دشت منا به حرمت شهدای منا قبولم کن به حق آن شهدایی که تشنه جان دادند شبیه تشنه لب کربلا قبولم کن به ناله های جگرسوز حضرت باقر به روضه خوان غم نینوا قبولم کن به لحظه های پر از ماجرای کوفه و شام به رأس رفته روی نیزه ها قبولم کن عمامه بر می دارم از سر حرف دارم هرجا بیاید نام مادر حرف دارم هرچه بیاید بر سر ما از سقیفست از غربت بسیار حیدر حرف دارم از سیلی و دیوار و میخ در بماند این بار از یک داغ دیگر حرف دارم مسمومیت آخر گریبان گیر من شد از نیش زهر و زخم بستر حرف دارم همراه دارم در لحد عمامه ام را با یادگاری پیمبر حرف دارم دیگر خلاصه می کنم درد دلم را از کربلا و قلب مضطر حرف دارم جا ماندم از جان برکفان لشگر عشق از قاسم و از عون و جعفر حرف دارم هم بر جوان اربا اربا گریه کردم هم از عبا و نعش اکبر حرف دارم گهواره جنبان میان خیمه بودم از بی قراری های اصغر حرف دارم سر نیزه ها را دیده ام در کشمکش ها از چکمه و پهلو مکرر حرف دارم ای کشتگان اشک اگر طاقت بیارید از خنجر و گودی حنجر حرف دارم گودال از خون خدا یکباره پر شد از ضربه سنگین آخر حرف دارم با چشم خود دیدم چهل تا نعل تازه از جای سم بر روی پیکر حرف دارم با آستین پاره عمه روسری ساخت ای مردم از قحطیِ معجر حرف دارم ویرانه غصّه زخم زبان داغ بی کسی این کوه را بگو چون کاه چون کِشَد؟ پای تو کو که بر سَرِ چشمان خود نَهم دست تو کو که خار ز پایم برون کشد سیلی نخوره نیست کسی بین ما ولی کو آن زبان که با تو بگویم چگونه ام دست عَدو بزرگ تر از صورت من است یک ضربه زد کبود شده هر دو گونه ام
  • 8:24
    بازم نگام به آسمونه کی دردمو می دونه امون از این زمونه ای وای ناله واویلتا رسیده باز از سماء مدینه شد کربلا غمی تو سینه دارم و می خوام ببارم و ابر بهارم منم یادگار حرم یه عمره مضطرم چه بی قرارم یک عمر از غمش زار و محزونم دارم با یادش روضه می خونم ای وای واویلا ای وای واویلا ای وای واویلا ای وای کربلا لای لای شده صدای رباب جونم فدای رباب مردم برای رباب کشته من و عذاب رباب این آب آبِ رباب حالِ خرابِ رباب یادم نمی ره اصغر و مادرِ مضطر و اون نگرونیش نگاش به دستای پدر شیر خواره و سپر اون پریشونیش سرِ اصغرش رو نی بلنده اما حرمله داره می خنده امشب نگاهم افتاد به ماه می کشم از سینه آه رفته دلم قتلگاه عمه بگم روی تن چی دید شمر و که خنجر کشید یه وقت تو گودال پرید خدا عمه چی می بینه شمرِ که رو سینه غصه می خوردم حالا موقع غارته وقت جسارته کاشکی می مردم تنش رو خاک کربلا سرش به نیزه ها عمه دویده خدا این پیکرش چی شد انگشترش چی شد مادر رسیده لشگر حمله ور سمت خیمه گاه زهرا اومده توی قتلگاه ای وای گذشته روبرومه بغضی که تو گلومه کارم دیگه تمومه یاد کربلا آتیشم زد نیزه ها آتیشم زد خیمه ها آتیشم زد غمت آتیشِ خیمه رو اشک رقیه رو چه حال و روزه می گفت پیرهنمو ببین دامنمو ببین تنم می سوزه کارم روز و شب روضه خونیه یتیمی درد بی درمونیه
  • 8:00
    من شاهد ظلم بنی امیه ام همدم اشک و گریه ام من باقرم همبازیِ رقیه ام مسموم زهرم هر نفس در شررم داره می سوزه جگرم یاد غم تشنگی اهل حرم توی کربلا دیدم گلای پرپر دیدم رباب می دوه مثل هاجر دنبال آب برای علی اصغر آه واویلا آه واویلا آه واویلا آه واویلا عمه نذاشت بیرون ز خیمه گاه برم اطراف خیمه راه برم همش می ترسید سوی قتلگاه برم بهم می گفت عمه چقدر بی طاقتی ذخیره امامتی تو بغلم دووم بیار چند ساعتی چند ساعتی شد و هوا سیاه شد گفتن که شمر وارد قتلگاه شد ساعت بعد حمله به خیمه ها شد من خودم یک تنه زین دشت تو را می برمت چه کسی گفته که پاشیده شده لشگر تو تو فقط دست به زانو نزن و گریه نکن گیرم که ای شاه کسی نیست خودم نوکرتم ذره ای فکر کنی پیر شدم مدیونی در سرم هست همان شوق علی اکبر تو سعی ام این است ببینم بدنت را اما چه کنم شمر نشسته جلوی خواهر تو تو کربلا دیدم حرم آتیش گرفت دور و برم آتیش گرفت یکی می گفت موی سرم آتیش گرفت دیدم چشای عمه پر ستاره شد حرف از گوش و گوشواره شد چادرش به زیر نعلا پاره شد بدتر از اون ده اسب آتشی میان تازه نفس می رن به سمت گودال دیدم تن جدم شده لگد مال خودم دیدم تو مقتلا آخرش چی شد عبدالله پیکرش چی شد وقتی که جدم کشته شد سرش چی شد دیدم که زیر خنجر حنجرش چی شد دیدم انگشترش چی شد خودم دیدم رقیه معجرش چی شد از کربلا رفتیم به کوفه و شام هی به ما سنگ میزدن از لب بام بزم حرام شراب به پیش چشمام

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی