- 1759
- 1000
- 1000
- 1000
شهادت امیرالمومنین علی (ع)، میثم مطیعی
مرثیه سرایی به مناسبت شب شهادت امیر مومنان علی (ع) با مرثیه خوانی میثم مطیعی، سال 1397
قطعات
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
بخوان امشب ای دل سمیع الدعا را صداکن خدای سریع الرضا را الهی به حق رسول امینت امانی بده بنده ی بینوا را الهی به حق علی شاه مردان مگیر از دل من صفای ولا را الهی به حق بتول شهیده بیا با من رو سیه کن مدارا الهی به حق حسن از کرامت بگردان کریما قضا و بلا را الهی به حق حسین از عنایت فزون کن به قلبم غم کربلا را الهی به زینب، به حق رقیه مسوزان دل بنده ی مبتلا را الهی به حق اباالفضل العباس عطا کن به چشمان تارم حیا را الهی به سجاد و باقر به صادق به من هدیه کن سوز و آه و بکا را الهی به زندانی عشق کاظم مرانی ز کویت اسیر بلا را الهی به شمس الشموس ولایت رضاکن ز دستم نگاه رضا را الهی به حق جوادالائمه بده رزق پاک و فراوان گدا را الهی به هادی، علی چهارم هدایت بفرما به این خانه ما را الهی به حق حسن، باب مهدی بیا واکن از لطف باغ لقا را الهی بحجه، الهی بحجه بده اذن دیدار آن دلربا را الهی به حق تمام قسمها ببخش این سیه چهره ی بی وفا را شاعر: مجتبی روشن روان *** *** کربلا گفتم و دیدم جگرم می سوزد آسمان دود، زمین در نظرم می سوزد گوئی یا معجر بانوی حرم می سوزد دختری گفت که ای عمه سرم می سوزد
-
قلب مرا دوباره به آتش مزن پدر باچشم بسته لب مگشا بر سخن پدر آهسته حرفهای خصوصی خویش را پنهان ز اهل خانه مگو با حسن، پدر از کربلا و هجمه ی غمها و تیغ و تیر... گفتی حکایت تن بی پیرهن، پدر خیره شدی به معجر روی سرم چرا؟ خون میچکد ز چشم تو در پیش من پدر رنگت پریده است پدرجان، سکوت کن دیگر بس است روضه! به قرآن سکوت کن گاهی نظر به کام حسن میکنی وگاه... باچشم خیس میکشی از عمق سینه آه گاهی زهوش میروی و بعد... بی رمق میافکنی به حلق حسینم فقط نگاه جانم به لب رسیده پدر بسکه بهر من گاهی ز کوفه حرف زدی، گاه قتلگاه گفتی که اهل کوفه مرا سنگ میزنند پیش سربریده و اطفال بی پناه آن روز پس دلاور رعنای من کجاست عباس، تکیه گاه حسین و حسن کجاست شاعر: مجتبی روشن روان
کاربر مهمان