منو
وفات حضرت زینب (س) ، مجید بنی فاطمه

وفات حضرت زینب (س) ، مجید بنی فاطمه

  • 10 تعداد قطعات
  • 5 دقیقه مدت قطعه
  • 1371 دریافت شده
مرثیه خوانی به مناسبت وفات حضرت زینب (س) با صدای مجید بنی فاطمه، سال 1397

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 5:33
    از سر نی حرف میزنه نگاه تو با دلِ من تو به این نیزه دار بگو دور نشه از محمل من من فدات شم هلال من، یه نظر کن به حال من جون زینب تو موهات خونه کرده، تو موهات خونه کرده زُلف تو رو مادرم شونه کرده یادش به خیر موی تو را شانه می زدم در دست شِمر مانده چرا خاطراتِ من خوب می دونی که چند روزه صداتو نشنیدم حسین قاتلتو می دیدم و تو رو نمی دیدم حسین بی تو من مُحتضر شدم، با سرت همسفر شدم از روی نی به سرم داری سایه، به سرم داری سایه قرآن خوندی تو برام آیه آیه، تو برام آیه آیه *************************************** بالا که رفت چوب، سه ساله بلند شد دختر نداشت حوصله در مجلس یزید داغ رباب تازه شد آن لحظه ای که دید بالا نشسته حرمله در مجلس یزید صحبت که از خرید و فروش کنیز شد زینب کجا و مجلس نامحرم یزید
  • 8:35
    هوای آسمون دارم اگرچه زخمیه بالم یه سال و نیمه بعد از تو هنوزم گرم گودالم اسیری و زمین گیرم، غریبی ناخوش احوالم یه سال و نیمه که رفتی، یه سال و نیمه داغونم یه سال و نیمه که هر روز من از ذبح تو گریونم اونایی که جوون دادن دیگه از زندگی سیرن جوونای بنی هاشم مگه از خاطرم میرن یادت میاد غریبونه گل پرپر رو آوردی با هفده تا علی اکبر، علی اکبر رو آوردی گمونم یادته قاسم چه جوری دست و پا می زد لگدکوبش که می کردن تو رو تنها صدا می زد تموم روز و شب میگم با خورشید و هلال ماه امانت داری هم سخته، امانت باشه عبدالله تو ذهنم روضه ها دارم، تمنای رباب تو سوالش از علی اصغر، خجالت از جواب تو نمیگم دیگه از گودال، یقینا گفتنش سخته تو رو ذبح القفا کردن، برا من گفتنش سخته
  • 8:43
    چشمم به راه مانده بیا قرص ماه من از در درآ که مانده به هر سو نگاه من ای همسفر بیا که بگویم من از سفر در سینه هست تا نفسِ گاه گاهِ من بعد از امیر علقمه من بوده ام امیر من پادشاه بودم و طفلان سپاه من ای قبله ام بیا که دگر رو به قبله ام بردم پناه من به اجل ای پناه من از من چه دیده ای که دل از من بریده ای من در تعجبم که چه بوده گناه من شرمنده ام که بی تو نفس می کشم هنوز باشد گمانم این همه ی اشتباه من تو بی کسم شدی و منم بی کست شدم از روی تل ندیدم و دلواپست شدم پنجاه سال خواهری ام را چه می کنی احساس های مادری ام را چه می کنی وقتی که پیکر تو زمین گیر نیزه هاست یعنی تمام زندگی ام زیر نیزه هاست تنگ است جات مادرمان را صدا نزن من آمده ام تو دگر دست و پا نزن آنقدر مات جمال احدیت بودی که درآوردن پیراهن تو آسان شد نعل تازه به سُمِ اسب زدن فکر که بود که سراپای تو با سطح زمین یکسان شد آن آخرین نگاهت نرفته زِ یادم گودال قتلگاهت نرفته زِ یادم
  • 6:00
    آرزوی پر زدن با من، پرم با تو گریه های نیمه شب با من، حرم با تو نفس با من، هوا با تو دعا با من، شفا با تو نیاز کربلا با من برات کربلا با تو ای کس و کارم، به تو خیلی بدهکارم دوسِت دارم، دوسِت دارم بی پناه و بی کسم، آقا پناهم باش آخرین امید شب های سیاهم باش من و گریه، من و زاری من و شب های بیداری فقط دلخوش به اینم که هوای نوکرو داری آه دم آخر، برس بر داد این نوکر ای کس و کارم، به تو خیلی بدهکارم دوسِت دارم، دوسِت دارم توی روضه تر نشد چشمی که مَحرم نیست روضه های هفتگی کم از مُحرّم نیست می خوام که دلبرم باشی یه سایه رو سرم باشی چی میشه که شب جمعه به یادم تو حرم باشی آه چه محزونه، یه مادر روضه می خونه غریب من، شهید من، عزیز من، حسین جانم
  • 6:05
    تو رفتی گله ای ندارم، خزونم برا تو می بارم برای سر تو برادرم یه دنیا دلشوره دارم شد آرزوی خواهرت تنها با قلب بی قرار کاشکی سر تو رو زمین آروم بذاره نیزه دار تو بازار، خجالت از سرت کشیدم تو بازار، به آخرین نفس رسیدم تو بازار، به جون مادرم بریدم می بینی نمی بینه چشمام، نمونده رمقی به پاهام خدایا چه سر و صداییه دم این دروازه شام می خنده حرمله حسین، چشماتو وا کن و ببین اطراف نیزه علی پا می کوبه رو زمین تو بازار، حراج روسری و معجر تو بازار، رو نیزه ها علی اصغر تو بازار، رسیده کار ما به آخر تو بازار، خجالت از سرت کشیدم تو بازار، به آخرین نفس رسیدم تو بازار، به جون مادرم بریدم رسیده نفسای آخر، میفتم یاد تو برادر تو گودال سر تو رو می برن، بمیرم برای مادر می زد صدا تو رو حسین، وای از کبودی تنت دریای خون شدی چرا حتی نمونده پیکرت بُنیَّ تو رو به خاک و خون کشیدن بُنیَّ سر از تنت چرا بریدن بُنیَّ پاشو که تا حرم رسیدن تو بازار، خجالت از سرت کشیدم تو بازار، به آخرین نفس رسیدم تو بازار، به جون مادرم بریدم
  • 4:50
    زینب آمد شام را یکباره ویران کرد و رفت اهل عالم را ز کار خویش حیران کرد و رفت از زمین کربلا تا کوفه و شام خراب هر کجا بنهاد پا فتحی نمایان کرد و رفت با لسان مرتضی از ماجرای نینوا خطبه ای جانسوز اندر کوفه عنوان کرد و رفت تا بماند دین احمد با کلام جانفزا عالمی را دوستدار اهل ایمان کرد و رفت بر فراز نیزه آن قرآن ناطق را بدید با عمل آن بی قرین اثبات قرآن کرد و رفت در دیار شام برپا کرد از نو انقلاب سنگر اهل ستم را سست بنیان کرد و رفت خطبه ی غرا بیان فرمود در کاخ یزید کاخ استبداد را از پایه ویران کرد و رفت شام غرق عیش و عشرت بود در وقت ورود وقت رفتن شام را شام غریبان کرد و رفت ساکنان نه فلک حیران ز کار زینبند در سما اوج ملائک با شعار زینبند ای سلیمان از چه می نازی به جاه و حشمتت صدهزاران چون سلیمان ریزه خوار زینبند رو "الم نشرح لک صدرک" بخوان کین آیه را عشق گفتا بعد پیغمبر ثنای زینب است کربلا خواهی اگر از زینب کبری بگیر چون کلید کربلا در اختیار زینب است
  • 5:24
    منزل به منزل از روی ناقه اظهار خشم و بیزاری کرده زینب بعد از غروب عاشورا جای عباس علمداری کرده مردانه قدم می زد، افسانه رقم می زد از نهضت عاشورا بی واهمه دم می زد جانم زینب، جانم زینب، جانم زینب علامه عالمِ عالم پرور تنها استاد این مکتب باشد عقیله بنی هاشم تنها در شان حضرت زینب باشد علامه منبرها مانند پیمبرها شاگرد کلاس او سلمان و ابوذرها جانم زینب، جانم زینب، جانم زینب قسم به روز "یمت یرنی" می میرم تا ببینم روی تو میفته گردنت خونم آقا چون میشه قاتلم ابروی تو سنگینی اعمالم روزی ده هر سالم ای حضرت عین الله، ای شاهد احوالم ای ساقی محشر تو، پیمانه و ساغر تو اسدالله الغالب، جنگاور و صفدر تو شیر غضنفری، ساقی کوثری اول و آخری، حضرت حیدری مولا علی مولا علی قسم به "لیس کمثله شی" مانند تو کسی در عالم نیست هر کسی که دلش از تو دوره به زیر سایه ی این پرچم نیست افسونگر دلها تو، در عرش معلی تو در دایره ی قسمت، فانی همه الا تو بالای بلا فصلی، شاهنشه با فضلی ابالحسنینی و بابای ابالفضلی ساقی ساقی علم بالا عباس در اوج آسمان پرچم داری ای عشقت تا ابد در دل جاری در قلبم نهری از علقمه داری جانم چه علمداری، می آیی و دم داری حیدر به تو می نازد از بس که جنم داری ای سید و سر لشکر، ای محشر در محشر همرزم تو در میدان، شهزاده علی اکبر یا ابوفاضل، یا ابوفاضل، یا ابوفاضل صفین اومد به یادم روزی که سیزده سالت بوده اما جنگیدی صد دل از مالک اشتر بردی وقتی که مثل مولا جنگیدی روز از پی شب می رفت، ابرو به غضب می رفت تو به جلو می رفتی، دشمن به عقب می رفت ضربه ت همه کاری بود، خون بود و که جاری بود صدها بدن بی سر همواره فراری بود ابرویت ذوالفقار، دشمنت تار و مار از ضربات تو لشکر گفت الفرار یا ابوفاضل، یا ابوفاضل، یا ابوفاضل
  • 1:47
    قافله سالار من کجایی ای دوای دردم پی تو هر کجا می گردم تو رو تو قتلگاه گم کردم ای بدن صد پاره رو خاک داغ این صحرایی چرا مقطع الاعضایی بگو کجا برم تنهایی وای من از عاشورا زمین و آسمون غمگینه یه خواهری داره می بینه یکی نشسته روی سینه یاد غروب کربلا غروب آخر منه یه یادگار مونده برام اونم همین پیرهنه جلو چشمام زمین خوردی، می دیدم از تو خیمه تا تو گودال دویدم وقتی خنجر اومد بالا یه جوری آتیشم زدن خاموش نشه به زودیا نبودی تا ببینی که محله یهودیا منو بزم حرام بردن
  • 3:34
    عمریه سرم به دار حرمت هر چی دارم از غبار حرمت زندگی من یه کربلا شده قبرم آخرش کنار حرمت کربلا و بوی سیبش شب جمعه و حس غریبش منو کشته ضریح حبیبش خدا با تو گِلَمو سرشته، رویای بهشته کربلا روی گنبد انگاری که مونده پرِ یه فرشته کربلا کربلا کربلا اللهم ارزقنا، کربلا کربلا اللهم ارزقنا دل می تونه با تو دلبری کنه سائل تو میره سروری کنه اسم تو می شینه روی لب من تا وسط روضه محشری کنه جانم به تو زینب میگن به تو عقیلة العرب میگن به تو بانوی منتخب میگن بازویی بیاد که خیبری بره ابرویی بیاد که لشکری بره هیچکی ندیده که به جنگ تو کسی با سری بیاد و با سری بره نجف و طعم رطبش، یل ام البنین و ادبش علی و اون شیرزاده زینبش خوشبختی یعنی تو زندگیت امام حسین داری یه عکس تو بین الحرمین داری، خوشحالی خوشبختی یعنی نون و نمک خورده ی مولایی تو خونه حضرت زهرایی، خوشحالی خوشبختی یعنی تو زندگیت امام حسن داری کلی رفیق سینه زن داری، خوشحالی خوشبختی یعنی تو کشورت امام رضا داری غریبی و یه آشنا داری، خوشحالی روح و ریحانم، روحی لک الفدا حسین جانم
  • 1:33
    حرمت خواهش چشمای منه چه جوری دلت میاد گریه کنم تو هوامو داشته باشی بسمه آخه جز خودت به کی تکیه کنم نذار نوکرت ازت جدا شه نذار زندگیم از هم بپاشه کمکم کن می خوام که برگردم می دونم که فقط بدی کردم السلام روح قالوا بلی سلطان کربلا

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی