منو
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)، حاج منصور ارضی و حاج حسین سازور

شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)، حاج منصور ارضی و حاج حسین سازور

  • 2 تعداد قطعات
  • 9 دقیقه مدت قطعه
  • 760 دریافت شده
مرثیه سرایی به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) با مداحی حاج منصور ارضی و حاج حسین سازور، 1396

قطعات

  • عنوان
    زمان
  • 9:05
    بالاتر از اندیشه دنیاست زهرا بالاتر از بالاتر از بالاست زهرا نور خداوند ست هر سو بنگری هست سر خداوند ست ناپیداست زهرا اهل قیاس او را نمی فهمند هرگز آن سو تر از مقیاس انسانهاست زهرا درس شهادت را حسین آموخت از او مرد آفرین روز عاشوراست زهرا در زندگی چیزی برای خود نمی خواست هر چه علی می خواست را، می خواست زهرا روزی که مردم وقت یاری خواب بودند پای غریبی علی برخاست زهرا دل را به آتش زد، علی تنها نماند افسوس خود در شعله ها تنهاست زهرا پروانه ها از شعله ها، پروا ندارند در سیل آتش کوه پابرجاست زهرا در انتهای این مصاف نابرابر پیروز میدان بی گمان زهرا ست زهرا فاطمه، دلواپسم، خیز و پریشانم مکن دست و پا گُم کرده ام بازی تو با جانم مکن بین مسجد گریه ام را دیده ای،پس صبر کن پیش این نامرد مردم باز گریانم مکن یک طرف تابوتِ خالی، یک طرف تصویرِ تو بین این دو قاتلِ جان زار و حیرانم مکن هرنفس که میکشی زخم تو سر وا میکند بیش از این شرمنده دارو و درمانم مکن تو رشیده بودی و شعله تنت را جمع کرد با بهم پیچیدنت سر در گریبانم مکن خُب نخند اصلا اگر پهلو اذیت میکند استراحت کن از این خواهش پشیمانم مکن بر حصیر خانه چندین قطرة خون دیده ام بین خانه زائرِ آیاتِ قرآنم مکن فکرِ اینکه میروی خانه خرابم میکند یادِ ایام وصالم،غرقِ هجرانم مکن از چه تو اِنقدر حساسی به گیسویِ حسین وقتِ بوسه برگلویش دیده گریانم مکن معجر تو سوخت،حرف از معجر زینب نزن صحبتی از دخترِ پاره گریبانم مکن قاسم نعمتی
  • 15:50
    فاطمه جان علی، جان علی آرام باش زینبت در خانه طفلانت را تسلی می کند بس که این دختر وفا دارد، به یاد پهلویت این در و دیوار را هر شب تماشا می کند بستری یاور حیدر، مثل لاله شدی پرپر، حورای پیغمبر گشته حیدر پرستارت، گریه شد روز و شب کارت منتظر تا اجل آید به دیدارت به دیدارت فاطمه جان مرو زهرا، فاطمه جان مرو زهرا برده غمها توانت را، بسته ام استخوانت را، وا کن لبانت را دل خوشم با صدای تو، برده صبرم دعای تو من نشد تا کنم کاری برای تو فاطمه جان مرو زهرا، فاطمه جان مرو زهرا از چه این گونه خاموشی، صورتت را تو می پوشی، دائم تو بیهوشی جای سیلی به روی تو، گریه آب وضوی تو، مانده از کوچه بغضی در گلوی تو رشیده ام چه شده دست بر کمر داری به جای خنده چرا چشم های تر داری جمیله ام چقدر صورتت عوض شده است حبیبه ام چه شده، حال مختصر داری طبیبه ام که نگاهت مسیح قلب من است نرو، نرو تو که از حال من خبر داری از این نگاه پر از اشک می توان فهمید چه خاطرات مگویی از آن گذر داری برای وضعیت پهلویت ضرر دارد اگر ز روی زمین پر کاه برداری قرارمان که ز یادت نرفته فاطمه جان شریک غربت من نیت سفر داری میان کوچه خودم با دو چشم خود دیدم تو بیشتر ز چهل مرد هم جگر داری چگونه ضربه به تو این همه اثر کرده تویی که از پر جبریل ها سپر داری

ثبت نقد و نظر نقد و نظر

    تاکنون نظری ثبت نشده است.

تصاویر

پایگاه دعا و نغمه های مذهبی